در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت فرهنگی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رفتار شهروندی سازمانی,گیلان,سازمانهای فرهنگی,سرمایه اجتماعی سازمانی
- چکیده: مقدمه و هدف پژوهش: هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در سازمانهای فرهنگی استان گیلان است. متغیر مستقل این تحقیق سرمایه اجتماعی است که بر اساس دیدگاه ناهاپیت و قوشال شامل ابعاد شناختی, ساختاری و ارتباطی میباشد. متغیر وابسته تحقیق, رفتار شهروندی سازمانی است که بر اساس مدل ارگان عبارتند از: وجدان کاری, نوع دوستی, آداب اجتماعی, جوانمردی و احترام و تکریم. روش پژوهش: روش تحقیق, پیمایش است و از پرسشنامه جهت جمعآوری دادهها استفاده شده است. حجم نمونه تحقیق حاضر 250 نفر از کارکنان سازمانهای فرهنگی میباشد که به طور تصادفی انتخاب شدهاند. یافتهها: نتایج بیانگر آن است که بین سرمایه اجتماعی سازمانی و ابعاد آن در سازمانهای فرهنگی استان گیلان و رفتار شهروندی سازمانی, رابطه معنادار وجود دارد. همچنین تحلیل چندمتغیری نشان میدهد از بین ابعاد سرمایه اجتماعی سازمانی, بعد ارتباطی با رفتار شهروندی سازمانی, رابطه معناداری دارد. نتیجهگیری: سرمایه اجتماعی میتواند از طریق افزایش تمایل کارکنان برای فراتر رفتن از الزامات شغل رسمی شان, منافع فردی را در جهت منافع سازمان قرار دهد و علاقه وافر به فعالیتها و فلسفه کلی سازمان, ایجاد کند. بنابراین, سرمایه اجتماعی سازمانی میتواند به ایجاد و تقویت رفتار شهروندی سازمانی, در سازمانها کمک نماید.
- چکیده انگلیسی: Objective: The aim of this study the relationship between organizational culture and organizational citizenship behavior with an emphasis on professional ethics mediator Fisheries Department staff in Mazandaran province, which is applied. Methods: This descriptive correlational. Population: population included all employees of the Bureau of Fisheries province the number is 500 people. The research method: using Morgan table and stratified random sampling, 217 samples were selected. The data collecting tool standard questionnaires Denison Organizational Culture (2000), professional ethics Kadvzyr (2002) and organizational citizenship behavior Padsakf et al (1990) respectively. The findings and results: Face and content validity and reliability verification tool using Cronbach's alpha coefficient, respectively, 87/0, 83/0 and 88/0 respectively. Descriptive statistics were used to analyze data on the mean, standard deviation, frequency, tables and charts and inferential statistics Kolmogorov-Smirnov tests, regression and correlation software is used Spss16. The results showed that between organizational culture and organizational citizenship behavior with the role of professional ethics Province Bureau of Fisheries staff there.
- انتشار مقاله: 17-02-1396
- نویسندگان: مریم تقوایی یزدی,حسین اسماعیلی,مصطفی فیض ثابت
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت فرهنگی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: وهوش عاطفی,هوش فرهنگی و کیفیت زندگی
- چکیده: مقدمه و هدف پژوهش: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه هوش عاطفی و هوش فرهنگی با کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری انجام شد که مولفههای هوش عاطفی شامل خود آگاهی، خود نظم دهی، انگیزش، همدلی و مهارتهای اجتماعی و مؤلفههای هوش فرهنگی شامل اﺳﺘﺮاﺗﮋی، دانش، انگیزش و رفتار بود. روش پژوهش: توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری، شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در سال تحصیلی 93-1392 که تعداد آنها برابر 9758 نفر بود. جهت انتخاب حجم نمونه به جدول کرجسی و مورگان مراجعه شد و تعداد نمونه برابر 370 نفر بدست آمد که جهت انتخاب آزمودنیها از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شد. ابزار اندازه گیری پرسشنامههای استاندارد هوش هیجانی بار- آن (1980)، هوش فرهنگی ون داین و آنگ(2004) و کیفیت زندگی شربون (1992) بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روش آمار توصیفی (فراوانی و درصد فراوانی) و آمار استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون) از طریق برنامه نرمافزاری SPSS 19 استفاده شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که رابطه معنادار مثبت بین هوش عاطفی و هوش فرهنگی با کیفیت زندگی دانشجویان وجود دارد. همچنین، رابطه معنادار مثبت بین مؤلفههای هوش عاطفی یعنی خودآگاهی، خودنظم دهی، انگیزش، همدلی و مهارتهای اجتماعی با کیفیت زندگی دانشجویان وجود دارد. همچنین، رابطه معنادار مثبت بین مولفههای هوش فرهنگی یعنی اﺳﺘﺮاﺗﮋی، دانش، انگیزش و رفتار با کیفیت زندگی دانشجویان وجود دارد. نتیجهگیری: بنابراین نتیجه میگیریم که بین مؤلفههای هوش عاطفی (خودآگاهی، خودنظمدهی، انگیزش، همدلی و مهارتهای اجتماعی) و مؤلفههای هوش فرهنگی(اﺳﺘﺮاﺗﮋی، دانش، انگیزش و رفتار) با کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری رابطه معناداری وجود دارد.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 27-10-1395
- نویسندگان: مریم تقوایی یزدی,مریم تقوایی یزدی,مریم تقوایی یزدی,مریم تقوایی یزدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: توسعه آموزش جندی شاپور
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: دانشگاه نسل چهارم,آموزش قابلیت محور,رویکرد مجازی
- چکیده: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر زیرساختهای رویکرد مجازی بر آموزش قابلیت محور در راستای دانشگاه نسل چهارم انجام شد. پژوهش حاضر با هدف کاربردی و با رویکرد آمیخته انجام شد. جامعۀ آماری در بخش کیفی شامل دوازده نفر از اعضا هیأت علمی دانشگاه بودند که با روش نمونهگیری هدفمند و با در نظر گرفتن قانون اشباع نظری انتخاب شدند و در بخش کمی با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای و طبقهبندی متناسب 255 نفر از اعضای هیأت علمی استادیار به بالای دانشگاههای آزاد استان مازندران بهعنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری دادهها در بخش کیفی مصاحبههای نیمه ساختاریافته و در بخش کمی نیز پرسشنامه محقق ساخته بوده است. روایی صوری و محتوایی ابزارها به تأیید متخصصان و صاحبنظران رسید و برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی تأییدی و برای بررسی روایی همگرا از شاخص متوسط واریانس استخراج شده استفاده شد، همچنین بهمنظور بررسی پایایی ابزار سنجش از ضریب آلفای کرونباخ و قابلیت اعتماد ترکیبی استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی روابط بین زیرساختهای رویکرد مجازی و آموزش قابلیت محور نشان داد که با افزایش مطلوبیت زیرساختهای رویکرد مجازی، آموزش قابلیتمحور نیز بهبود مییابد و زیرساخت انسانی ضعیفترین رابطه (449/0) و زیرساخت پداگوژی (891/0) قویترین رابطه را با آموزش قابلیت محور داشتهاند. نتایج مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که زیرساختهای رویکرد مجازی بر آموزش قابلیت محور تأثیر مستقیم و قوی دارد (93/0=β, t=17/11)، بهعبارتدیگر با افزایش مطلوبیت زیرساختهای رویکرد مجازی، آموزش قابلیت محور با شدتی قوی بهبود مییابد.
واژگان کلیدی:
- چکیده انگلیسی: The purpose of this study was to survey the impact of virtual approach infrastructures on Capability -based training in fourth generation universities. The present study was conducted with an applied purpose and with a mixed approach. The statistical population in the qualitative section consisted of twelve faculty members selected by purposeful sampling with theoretical saturation law and also in quantitative section by Cochran formula and multistage cluster random sampling. Altimately, an appropriate sample size of 255 upper-assisstent professor faculty members at universities of Mazandaran province was considered. Moreover, the data collection tools consisted of a semi-structured interview in the qualitative section and a researcher-made questionnaire in the quantitative section. Then, superfacial and content validity of the instruments was confirmed by experts. Confirmatory factor analysis was used to assess construct validity while convergent validity of the extracted mean variance index was used. Thereupon to evalute the reliability of the instrument, Cronbach's alpha coefficient and hybrid reliability were used. Finally, the findings of the study showed that with increasing the favorability of virtual approach infrastructure, Competency-Based Education also improved; human infrastructure had the weakest relationship (0.449) whereas pedagogy infrastructure (0.891) meeted the strongest relationship with Competency-Based Education. Therefore, the results of Structural-equation modeling showed virtual approach infrastructure had direct and strong effect on Competency Based Education (t = 17.11, β = 0.93). In other words, by increasing the utility of virtual approach infrastructures, capability-based training improves strongly.
- انتشار مقاله: 02-06-1398
- نویسندگان: منظر صادقی,کیومرث نیازآذری,مریم تقوایی یزدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: توسعه آموزش جندی شاپور
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تعلیم و تربیت,دانشگاه فرهنگیان,دانش محتوایی
- چکیده: هدف کلی پژوهش حاضر شناسایی و رتبه بندی ابعاد دانش محتوایی تعلیم و تربیت در دانشگاه فرهنگیان منطقه 9 است. این مطالعه کاربردی با رویکردی مختلط با استفاده از یک رویکرد کیفی و کمّی با طرح اکتشافی انجام شد. در بخش کیفی از روش دلفی استفاده شده و در بخش کمّی نیز از روش پیمایشی توصیفی استفاده شد. در بخش کیفی، جامعه آماری شامل 20 نفر از اساتید دانشگاه فرهنگیان منطقه 9 بود که 10 نفر از آنها به روش نمونه گیری هدفمند و براساس قانون اشباع انتخاب شدند و 263 عضو هیئت علمی، اساتید مأمور و مدرس مدعو دانشگاه فرهنگیان منطقه 9 کشور شامل (سمنان، مازندران و گلستان) در بخش کمّی قرار داشتند که 156 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده براساس فرمول کوکران به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه دانش محتوایی تعلیم و تربیت (محقق ساخته) با 82 سؤال استفاده شد. روایی و میزان اعتبار ابزارها توسط متخصصان تأیید شد و پایایی ترکیبی و آلفای کرونباخ نیز بالاتر از 7/0 محاسبه شد. نتایج نشان داد که دانش محتوای آموزش دارای 5 بعد مضمون دانش تدریس اثربخش، مضمون دانش محتوایی و دانش پداگوژیکی، مضمون تخصص در محتوای علمی، مضمون دانش تعامل با دانشجو معلمان، مضمون اقدامات مبتنی بر PCK در دانشگاه فرهنگیان» است که از این میان مضمون دانش محتوایی و دانش پداگوژیکی بالاترین ضریب استاندارد و درجه همبستگی را دارا بودند.
- چکیده انگلیسی: The general purpose of this study is to identify and rank the dimensions of education content knowledge in Farhangian University of Region 9. This applied study was carried using a mixed method involving qualitative and quantitative approaches with an exploratory design. In the qualitative phase, the Delphi method was used, whereas the quantitative phase involved descriptive survey method. The statistical population in the qualitative phase included 20 faculty members of Farhangian University of Region 9, of whom ten were selected by purposive sampling method and based on saturation law. As far as the quantitative phase was concerned, the statistical population involved 263 faculty members, visiting professors and visiting lecturers of Farhangian University of Region 9 of the country (the provinces of Semnan, Mazandaran and Golestan), of whom 156 were selected as participants using random sampling method based on Cochran's formula. To collect the data, the Education Content Knowledge Questionnaire (researcher-made) including 82 items was used. The validity and reliability of the instruments were confirmed by experts in the field, and the combined reliability and Cronbach's alpha were calculated to be higher than 0.7. The results showed that education content knowledge has 5 dimensions: knowledge of effective teaching, content knowledge and pedagogical knowledge, specialization in scientific content, knowledge of interaction with student-teachers, and PCK-based actions in Farhangian University. Content knowledge and pedagogical knowledge had the highest standard coefficient and degree of correlation.
- انتشار مقاله: 20-04-1399
- نویسندگان: غلامرضا محمودپور,مریم تقوایی یزدی,مریم تقوایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب و تزکیه
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یادگیری سازمانی,اخلاق سازمانی,کمال گرایی پیشرفت دهنده
- چکیده: زمینهوهدف: یکی ازمولفه های شخصیتی که به درجات متفاوت در کارکنان وجود دارد و میتواند در نوع و میزان پیشرفت و موفقیت کارکنان تأثیرگذار باشد،کمالگرایی است. هدف از این پژوهش بررسی رابطه کمالگرایی پیشرفتدهنده با یادگیری سازمانی و اخلاق سازمانی در دانشگاه علومپزشکی بوده است.
روش بررسی: پژوهش حاضر توصیفی پیمایشی بوده، جامعه آماری شامل کلیه کارکنان دانشگاه علومپزشکی مازندران به تعداد 2941 نفر، که بر اساس جدول مورگان به تعداد 341 نفر به روش تصادفیطبقهای بعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمعآورىدادهها شامل پرسشنامههای: کمالگرایی پیشرفتدهنده اسدپور و همکاران(1397)، یادگیری سازمانی نیفه(۲۰۰۱) و اخلاقسازمانیامیدی (1390) بوده است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای کولموگروف-اسمیرنوف، مدل معادلاتساختاری با استفاده از نرم افزار Spss21 و LISREL8.5 انجام گرفت.
یافتهها: کمالگرایی پیشرفتدهنده دارای میانگین 63/3 و از میان مولفههای آن، میل به نظموترتیب دارای بیشترین میانگین و هدفمندی دارای کمترین میانگین میباشد. یادگیریسازمانی دارای میانگین 58/3 و از میان مولفههای آن، چشمانداز مشترک دارای بیشترین میانگین و تفکرسیستمی دارای کمترین میانگین میباشد. اخلاقسازمانی دارای میانگین 6/3 و از میان مولفههای آن، انصافوبرابری دارای بیشترین میانگین و صداقتوراستگویی دارای کمترین میانگین میباشد. کمالگرایی پیشرفتدهنده با یادگیریسازمانی با ضریب استاندارد(65/0) و با اخلاقسازمانی با ضریب استاندارد(58/0) رابطه مثبت و معناداری دارد.
نتیجهگیری: کمالگرایی پیشرفتدهنده بر یادگیریسازمانی و اخلاقسازمانی کارکنان دانشگاه علومپزشکی مازندران تاثیر دارد. با توجه به ارتباط یادگیری و اخلاقسازمانی با اثربخشی، بهرهوریوبهبود عملکردسازمان، انتظار میرود، مدیران و مسئولان دانشگاهی با برنامهریزی-های علمی و منسجم نسبت به پرورش و ارتقای جنبههای مثبت و پیشرفتدهنده کمالگرایی در کارکنان همت گمارند.- چکیده انگلیسی: Background and objective: One of the personality components that exists in different degrees in employees and can affect the type and level of progress and success of employees is perfectionism. The aim of this study was to investigate the relationship between progressive perfectionism and organizational learning and organizational ethics in medical university.
Methods and Materials: The present study was descriptive-survey, the statistical population included all employees of Mazandaran University of Medical Sciences with 2941 people, which according to Morgan table 341 people were selected by stratified random sampling as a sample. Data collection tools included questionnaires: Asadpour et al.'s Advanced Perfectionism (1397), Neefe Organizational Learning (2001) and Omidi Organizational Ethics (2011). To analyze the data from Kolmogorov-Smirnov tests, structural equation modeling was performed using Spss21 and LISREL8.5 software.
Results: Progressive perfectionism has an average of 3.63, and among its components, the desire for order has the highest average and the target has the lowest average. Organizational learning has an average of 3.85, and among its components, the shared perspective has the highest average and systemic thinking has the lowest average. Organizational ethics has an average of 3.6 and among its components, fairness and equality have the highest average and honesty and truthfulness have the lowest average. Progressive perfectionism has a positive and significant relationship with organizational learning with standard coefficient (0.65) and with organizational-ethics with standard coefficient (0.58).
Conclusion: Progressive perfectionism has an impact on organizational learning and organizational ethics of Mazandaran University of Medical Sciences staff. Due to the relationship between learning and organizational ethics with the effectiveness, efficiency and improvement of the organization's performance, it is expected that university administrators and officials will work with scientific and coherent planning to nurture and promote the positive and progressive aspects of perfectionism in employees.- انتشار مقاله: 14-07-1399
- نویسندگان: طاهره اقامیرزایی محلی,مریم تقوایی یزدی,جمیله آقاتبار رودباری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب و تزکیه
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: منطقه یک,مرجعیت علمی,دانشگاه علوم پزشکی,رهبری دانش محور
- چکیده: زمینه و هدف: هدف کلی پژوهش حاضر، تاثیر رهبری دانش محور بر مرجعیت علمی به منظور ارائه مدل در دانشگاههای علوم پزشکیکلان منطقه یک بود.
روش بررسی: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی که با رویکرد آمیخته (کیفی و کمی) با طرح اکتشافی در سال 1398-1399 انجام شد. در رویکرد کیفی از روش دلفی و در رویکرد کمی چون به بررسی وضعیت موجود پرداخته، از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری آن را در بخش کیفی، اساتید دانشگاههای علوم پزشکی کلان منطقه یک به تعداد 20 نفر و در بخش کمی، مدیران و معاونین واحدها، دانشکدهها، مدیران گروهها و اساتید هیات علمی دانشگاههای علوم پزشکی کلان منطقه یک به تعداد 1851 نفر تشکیل میدادند که در بخش کیفی از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 13نفر و در بخش کمی با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای براساس واحد دانشگاهی و بر اساس فرمول کوکران تعداد 320 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته رهبری دانش محور با 91 سوال و پرسشنامه مرجعیت علمی با 60 سوال استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تاییدی و معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که رهبری دانش محور با مرجعیت علمی با ضریب استاندارد 0/845همبستگی بالایی دارد.
نتیجه گیری: تاثیر رهبری دانش محور بر مرجعیت علمی دانشگاههای علوم پزشکی مثبت و معنادار میباشد و مدل ارائه شده نیز دارای برازش مناسب میباشد.- چکیده انگلیسی: Background and objective: The overall purpose of the present study was to investigate the impact of knowledge-based leadership on scientific authority in the Macro Medical Sciences Universities of region 1 in order to present a model.
Methods and Materials: The study, conducted in 2020, was to apply an exploratory design with a mixed (qualitative and quantitative) approach. In the qualitative section, the Delphi method was used and in the quantitative section, a descriptive survey method was used to analyze the univeristies status quo. The statistical population for the qualitative section included 20 persons and the quantitative section consisted of professors, managers and deputies of departments and colleges of macro-medical sciences universities summing up to 1851 individuals. Using purposeful sampling for the qualitative part, 13 persons and 320 individuals were selected for the quantitative part using stratified random sampling based on Cochran formula. To collect data, a researcher-made questionnaire on knowledge-based leadership with 91 questions and a scientific authority questionnaire with 60 questions were used. The exploratory factor analysis, confirmatory factor analysis, and structural equations were used to analyze the data.
Results: The results showed that knowledge-based leadership had a relation with scientific authority with the standard coefficient of 0/845.
Conclusion: The impact of knowledge-based leadership on the scientific authority and internationalization of medical sciences universities was positive and significant, and the proposed model had a good fitness.- انتشار مقاله: 20-01-1399
- نویسندگان: محمدکاظم محمودی,محمد صالحی,مریم تقوایی یزدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روانشناسی تربیتی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: سرمایه اجتماعی,رفتار شهروندی سازمانی,سرمایه ساختاری,سرمایه رابطهای,کارآفرینی سازمانی,سرمایه شناختی
- چکیده: پژوهش حاضر به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با رفتار شهروندی سازمانی و کارآفرینی سازمانی در دانشگاههای آزاد اسلامی بسیار بزرگ استان مازندران میپردازد. از نظر ماهیت، توصیفی از نوع «همبستگی» و از نظر هدف، کاربردی می باشد. جامعه آماری کلیه اعضای هیأت علمی تمام وقت و نیمه وقت دانشگاه های آزاد بسیار بزرگ مازندران به تعداد 986 نفر می باشد. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 278 نفر تعیین گردید. ابزار گردآوری داده ها سه پرسشنامه استاندارد می باشد.برای توصیف داده ها از آمار توصیفی (فراوانی و درصد، میانگین، انحراف استاندارد و نمودارها)، برای آزمون فرضیهها از آمار استنباطی و برای بدست آوردن رابطه بین متغیرها از آزمونهای ناپارامتری اسپیرمن، رگرسیون و واریانس با استفاده از نرم افزار spss، استفاده شده است. در تحلیل نهایی تمامی فرضیات پژوهش در سطح اطمینان 95 درصد مورد تأیید قرار گرفتند، نتایج این پژوهش نشان میدهد بین سرمایه اجتماعی با رفتار شهروندی سازمانی و سرمایه اجتماعی با کارآفرینی سازمانی رابطه معنیداری وجود دارد. نتیجه اینکه وجود روابط و پیوندها بین اعضا در سازمان به تبع خود همکاریهای غیررسمی و داوطلبانه بین اعضا و همچنین ایجاد محیطی شاداب، خلاق، پویا و نوآور را جهت دسترسی به اهداف سازمان به دنبال خواهد داشت.
- چکیده انگلیسی: The present study investigates the relationship between social capital and organizational citizenship behavior and organizational entrepreneurship in the large Islamic Azad universities of Mazandaran province. From the point of view of nature, a description of the type of "correlation" and in terms of purpose, is applicable. The statistical population of all full-time and part-time full-time and part-time full-time Azad Universities of Mazandaran is 986 people. The sample size was determined by using Morgan's and Krejsi's tables of 278 people. Data were collected using three standard questionnaires. To describe the data, descriptive statistics (frequency and percentage, mean, standard deviations and charts), and inferential statistics were used to test the hypotheses, and to obtain the relation between variables, Spearman nonparametric tests, regression and The variance has been used with spss software. In the final analysis, all of the research hypotheses were confirmed at 95% confidence level. The results of this study indicate that there is a significant relationship between social capital and organizational citizenship behavior and social capital with organizational entrepreneurship. The result is that there will be relationships and links between members in the organization as a result of unofficial and voluntary cooperation between the members as well as creating a vibrant, creative, dynamic and innovative environment for achieving the goals of the organization.
- انتشار مقاله: 03-09-1395
- نویسندگان: مریم تقوایی یزدی,مرضیه نیاز آذری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روانشناسی تربیتی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: توانمندسازی,ویژگی های مدیران
- چکیده: این پژوهش با هدف بررسی رابطه ویژگی های مدیران و توانمندسازی آنها در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه سه انجام شده است. این پژوهش توصیفی از نوع زمینه یابی بوده و جامعه آماری آن را رؤسا و معاونین واحدها، رؤسا و معاونین دانشکده ها، مدیران گروه ها، مدیران و مسئوولین ادارات دانشکده ها(مسئوولین اداری، آموزشی، پژوهشی) در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه سه در سال تحصیلی92-1391 که شامل 750 نفر می باشند، تشکیل داده اند. حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران در 6 واحد دانشگاهی چالوس، ساری، نور، نکا، بهشهر و محمودآباد، 253 نفر انتخاب گردید. روش نمونه گیری آن به صورت تصادفی طبقه ای بود. برای گردآوری داده ها نیز از روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شد. در روش میدانی پرسشنامه بسته پاسخ با 100 گویه در مقیاس پنج گزینه ای لیکرت تنظیم گردید که ویژگی های مدیران(جنسیت، تحصیلات، واحد دانشگاهی، سن ، سابقه کار) و مؤلفه های توانمندسازی مدیران در چهار بعد ساختاری، مدیریتی، انگیزشی و مشارکتی را مورد سنجش و اندازه گیری قرار داده است. داده های جمع آوری شده نیز در محیط SPSS طبقه بندی و پایایی با روش آلفای کرونباخ برای این ابزار محاسبه شد(96/0). یافته های پژوهشی حاکی از آن است که میزان تأثیر ابعاد توانمندسازی مدیران در زنان و مردان برابر و در افراد با تحصیلات مختلف نیز برابر می باشد. میزان تأثیر ابعاد توانمندسازی مدیران در افراد واحدهای مختلف برابر می باشد. بین سن و سابقه کار و ابعاد توانمندسازی مدیران رابطه معنی داری وجود ندارد.
- چکیده انگلیسی: This study investigated relation between features of managers and their empowerment in Islamic Azad Universities, Region 3. This was descriptive research, kind of survey and Its population was consisting of unit's directors and deputes ,college's directors and deputes, managers of group, managers and college's officials(administrative ,educational and research officers) in Islamic Azad Universities , Region 3 in 2011-2012 which include N = 750. Sample is chosen based on Cochran formula including 253 people. Stratified sampling was used randomly. For collecting data, library and field methods are applied. In field way, responses closed questionnaire with 100 Statements was adjusted in 5-level Likert scale which measure components and features of manager's empowerment. Collected data was classified in SPSS and confidence coefficient was calculated by Cronbach Alpha method ( 0/96). The effective factors for managers empowerment of academic units in four dimensions, structural, managerial, motivational and participatory identification and the load factor was determined. Research findings showed that Empowerment dimensions of women and men and the different educated persons in the managers is the same. Empowerment dimensions of the different units in the managers is the same. There is no significant relationship between age and experience and managers Empowerment.
- انتشار مقاله: 22-03-1391
- نویسندگان: کیومرث نیازآذری,مریم تقوایی یزدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روانشناسی تربیتی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: پیشرفت تحصیلی,دانشآموزان عادی,دانشآموزان مرزی
- چکیده: پژوهش حاضر با هدف مقایسه پیشرفت تحصیلی دانشآموزان مرزی و عادی انجام پذیرفت. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع مقایسهای است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشآموزان دختر و پسر مرزی و عادی پایه اول ابتدایی شهر ساری تشکیل دادهاند که با بهرهگیری از جدول کرجسی و مورگان، 175 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدهاند. روش نمونهگیری تصادفی طبقهای است. ابزار گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانهای بوده و دادههای پژوهش با استفاده از روشهای آمار- توصیفی و استنباطی، آزمون t و آزمون لون مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته است. یافتههای پژوهشی بیانگر آن است که تفاوت معناداری بین پیشرفت تحصیلی دانشآموزان مرزی و عادی وجود دارد.
- چکیده انگلیسی: The present research has been done to compare educational progress of border and ordinary students. The research method is descriptive that is a kind of comparative study. Statistical society include all of the male and female border and ordinary students of grade one of elementary in Sari. By the use of Kerjeci & Morgan tables, 175 persons have been selected as a statistical sample. Sampling method is a classical random method. Information collection tools are documental and library. Research data has been analyzed by descriptive and deductive statistics method, T-test and Load test. Research findings show that there is a meaningful difference between educational progress of border and ordinary students.
- انتشار مقاله: 26-12-1388
- نویسندگان: کیومرث نیاز آذری,محمد صالحی,مریم تقوایی یزدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: نشریه علمی دانش انتظامی مازندران
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: استرس شغلی,بعد فردی,بعد سازمانی,بعد محیطی
- چکیده: هدف پژوهش حاضر شناسایی و رتبهبندی ابعاد (فردی، سازمانی و محیطی) استرسزای شغلی کارکنان فرماندهی نیروی انتظامی استان مازندران و ارائه پیشنهادهای کاربردی است. روش پژوهش توصیفی از نوع کاربردی است. جامعه آماری شامل فرماندهان، معاونین، کارشناسان، سرپرستان بخشها و کارکنان نیروی انتظامی است و نمونه آماری بر اساس جدول کرجسی و مورگان 351 نفر انتخاب شد. برای تعیین نمونه از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد و پایایی ابزار از روش آلفای کرونباخ استفاده و مورد تأیید قرار گرفت. از یک پرسشنامه محققساخته ابعاد استرسزای شغلی (60 سؤالی) در سه بعد (فردی، سازمانی و محیطی) استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای کولموگروف- اسمیرنوف، روش تحلیل عاملی تأییدی و آزمون t با استفاده از نرمافزارهای SPSS21 استفاده شد. نتایج حاکی از این بوده است که ابعاد استرسزای شغلی از بیشترین به کمترین به ترتیب مربوط به ابعاد محیطی، ابعاد سازمانی و ابعاد فردی هستند. در نتیجه، استرس شغلی از جمله موضوعاتی است که موجب میشود، انرژیهایی ناخواسته صرف تنشهای سازمانی شود؛ بنابراین لازم است، تدابیر و برنامههای جهت کاهش و رفع این مسئله در جهت ارتقای کمیت و کیفیت و تحقق مسئولیتهای اجتماعی سازمان بهکار گرفته شود.
- چکیده انگلیسی: نوشتار مبدأ
1149 / 5000
نتایج ترجمه
The purpose of this study was to identify and rank the dimensions (individual, organizational and environmental) of job stressful staff of the Mazandaran Police Command and to provide practical suggestions. The research method was descriptive-applied. The statistical population included commanders, deputies, experts, heads of departments and law enforcement personnel in the year 1998-99. Purposeful sampling method was used to determine the sample. Valuable opinions of commanders, deputies and law enforcement experts were used to validate the tool. The reliability of the instrument was used by Cronbach's alpha method and confirmed. A researcher-made questionnaire of job stressful dimensions (60 questions) was used in three dimensions (individual, organizational and environmental). Kolmogorov-Smirnov tests, confirmatory factor analysis and t-test using SPSS21 software were used to analyze the data. The results showed that the dimensions of job stress from highest to lowest were related to environmental, organizational and individual dimensions, respectively. As a result, job stress is one of the issues that causes unwanted energies to be spent on organizational tensions; Therefore, it is necessary to use measures and programs to reduce and eliminate this issue in order to improve the quantity and quality and fulfill the social responsibilities of the organization.- انتشار مقاله: 01-08-1399
- نویسندگان: مریم تقوایی یزدی,علی اصغر عباسی اسفجیر
- مشاهده