در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: جغرافیا و مطالعات محیطی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: توسعه پایدار,تبریز,شهر,ردپای بوم شناختی
- چکیده: توسعه پایدار شهری دربرگیرنده توسعه اقتصادی و اجتماعی است که بر تداوم حفاظت از منابع زمینی برای نسل کنونی و آینده همراه با بهره برداری از منابع طبیعی در حد ظرفیت سیستم های طبیعی وهماهنگ با طرح های توسعه تاکید دارد. در این پژوهش که ارزیابی میزان تحقق توسعه پایدار با تاکید بر اجزاء ردپای بوم شناختی، مدنظر است. جامعه آماری تمامی خانوارهای ساکن در شهر تبریز در نظرگرفته شده و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 385 نفر برآورد گردید. برای تکمیل پرسشنامه از روش نمونه گیری تصادفی بهره گرفته شد و نهایتاً با استفاده از تحلیل آماری در محیط SPSS و تحلیل رگرسیونی چند متغیره طی دو مرحله به تحلیل داده های آماری برآمده از پرسشنامه پرداخته شده است. طبق نتایج تحقیق، پارامترهای متغیر اجتماعی - اقتصادی و جمعیتی در شهر تبریز تاثیر معنی داری بر اجزا چهارگانه ردپای بوم شناختی یعنی غذا، حمل و نقل، مسکن و کالا دارند. مفهوم این تاثیر آن است که با افزایش پارامترهای متغیر اجتماعی – اقتصادی و جمعیتی (سن، جنس، تاهل، سواد و درآمد) شاخص ردپای بوم شناختی افراد نیز افزایش می یابد. هم چنین نتایج حاصل شده از تحلیل های جمعی متغیرهای وابسته نشان داد که پارامترهای متغیر مستقل، حدود 84% بر اجزاء ردپای بوم شناختی در شهر تبریز تاثیر دارند.
- چکیده انگلیسی: The sustainable urban development covers the economic and social development along with continuous conservation of natural resources for both current and future generations at capacity of natural systems and coordination with development programs. This study evaluated social-economic and population factors on ecological footprint components. Statistical population of this study selected from all families living in Tabriz. The sample was chosen due to Cochran formula which included 385 persons. The questionnaire was filled by using random sampling method. At last statistical data analysis was conducted by SPSS software and multivariate regression analysis in two stages from questionnaire. The results indicated that the variables of social-economic and population parameters in Tabriz have significant effect on ecological footprint components (food, transportation, housing, and commodity). This effect means that with increasing the variable of social-economic and population (age, sex, marriage, and income), the ecological footprint index increases. The results also indicated that independent variable parameters affect within %84 on ecological footprint components in Tabriz.
- انتشار مقاله: 20-09-1396
- نویسندگان: میر سعید موسوی,میر سعید موسوی,میر سعید موسوی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: متافیزیک
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: واقعگرایی علمی,تجربهگرایی برساختی,مشاهدهپذیر,مشاهدهناپذیر,ضد واقعگرایی
- چکیده: چکیده ون فراسن در تجربهگرایی برساختی قصد دارد بر مبنای تمایز معرفتشناختی پایه بین هویات مشاهدهپذیر و هویات مشاهدهناپذیر، از تمایزهای معرفتشناختی صدق/کفایت تجربی و باور معرفتی/پذیرش پراگماتیک، دفاع کند. عدهای از منتقدان، صرف نظر از مخالفت یا موافقت با این دو تمایز معرفتشناختی، با تمایز معرفت شناختی پایۀ مذکور مخالفاند. گرچه خود ون فراسن در همدلی با این منتقدان و با گریزی زبانشناختی، مبهم بودن محمول مشاهدهپذیر را برای برخی از هویات چون مولکول میپذیرد، بدون ارائۀ معیاری روشن، هویاتی چون الکترون را قطعاً مشاهدهناپذیر میداند و بر تمایز پایۀ یادشده پافشاری میکند. ما قصد داریم استدلال کنیم که بر پایۀ محدودیت معرفتشناسانۀ ادراک (بینایی) و معیار وجود یا عدم وجود مرجع قابل مشاهده با چشم نامسلح، میتوان از تمایز معرفتشناختی پایۀ مزبور دفاع کرد. لذا منتقدان ون فراسن برای انکار تمایزهای معرفتشناسانۀ صدق/کفایت تجربی و باور معرفتی/پذیرش پراگماتیک، باید به ادلۀ دیگری غیر از انکار تمایز معرفتشناختی بین هویات مشاهدهپذیر و هویات مشاهدهناپذیر متوسل شوند.
- چکیده انگلیسی: Abstract In constructive empiricism Van Fraassen intends to defend the epistemological distinction between truth and empirical adequacy as well as between cognitive belief and pragmatic acceptance, based on epistemological distinction between observable entities and unobservable entities. Some of the critics not only disagree with these two epistemological distinctions, but also opposed to the mentioned basic epistemological distinction. Although van Fraassen himself with a linguistic evasiveness accepts the ambiguousness of the observable predicate of some entities such as molecule in order to sympathize with these critics, he considers some entities such as electron as definitely unobservable without providing any clear criteria and insists on the mentioned basic distinction. The present paper intends to argue that one can defend the basic epistemological distinction based on the epistemological limit of perception (vision) and the criteria of presence or absence of the observable refrence to the naked eye. Consequently, in order to reject the epistemological distinction between truth and empirical adequacy as well as between cognitive belief and pragmatic acceptance, Van Fraassen’s critics should appeal to some argument other than denying the epistemological distinction between observable entities and unobservable entities.
- انتشار مقاله: 23-08-1395
- نویسندگان: جهانگیر موذن زاده,میر سعید موسوی کریمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: متافیزیک
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: اخلاق,طبیعت,کانت,امر مطلق,متافیزیک اخلاقی
- چکیده: در پی پاسخگویی به پرسش از چگونگی اِسناد قانون اخلاق به قانون طبیعت نزد کانت، این مقاله پس از بیان پیشینه مسأله نشان می دهد که بسیاری از فلاسفة پیش و پس از کانت تخلف قانون اخلاق از قانون طبیعت را جایز ندانسته اند. سپس نشان داده می شود که کانت نیز در پی چنین رویکردی خواستار اِسناد قانون اخلاق به قانون طبیعت است. کانت برای انجام این کار ابتدا به نحوة شکل گیری مفهوم طبیعت در خرد ناب پرداخته و ترتیب دست یابی به آن را از پدیدارهای محسوس تا ایده های خرد محض پی می گیرد. در ادامه نیز نحوة شکل گیری پدیدار اخلاقی را از صورت معقول اختیار تا ساخت یک جهان اخلاقی بررسی می کند. نزد وی این هر دو مسیر مستقل از هم، از قواعد وحدت بخش ایده های خرد و قواعد حاکم بر قوالب فاهمه بهره مند بوده و به این ترتیب در عالم واقع نمی توانند از نظم و وحدت موجود در عالم و قوانین حاکم بر آن تبعیت نکنند.
- چکیده انگلیسی: To answer the question about manner of "ascribing the morality law to nature law in Kant's opinion", after explaining the moot point's past, this article shows that many philosophers before and after Kant, have not permitted the violation of morality law from nature law. Then it is shown that following this approach, Kant is also wishful to ascribe morality law to nature law. In order to do this, Kant has studied the manner of nature's formation in pure wisdom, firstly and seeks it from sensible phenomena to pure wisdom's ideas. In the following, he studies the manner of moral phenomena from the reasonable form of free will to construct a moral world. In his opinion, these two dependant paths, have been profited from unifying rules of wisdom's ideas and regnant rules of understanding formats. So, in this way, these two dependant ways, can't disobey the existing discipline and unity in the world and the regnant rules.
- انتشار مقاله: 25-03-1395
- نویسندگان: محمد هانی جعفریان,میر سعید موسوی کریمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فلسفه علم
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: واقعگرایی علمی,ون فراسن,تجربهگرایی برساختی,مشاهدهپذیر,مشاهدهناپذیر
- چکیده: ون فراسن به عنوان یک تجربهگرا معتقد است "مشاهده" ادراکِ چیزی بدون استفاده از ابزار است. از سویی، بهعنوان یک تجربهگرای برساختی (constructive empiricist)، این شرط را اضافه میکند که اگر هویتی را مشاهدهپذیر مینامیم به طور خودکار به این معنا نیست که در حال حاضر شرایط برای مشاهده آن هویت مهیا باشد. در این راستا وی اقمار سیاره مشتری را هویاتی مشاهدهپذیر و الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانسته و معتقد است با میکروسکوپ، هویتی به نام "الکترون" را که نظریه اتمی به ما معرفی کرده، نمیبینیم. منتقدین واقعگرای ون فراسن بدون توجه به شرط اخیر با تکیه بر دلائل متعدد و متنوعی، مثالهای فراوانی از جمله سیارات خارج از منظومه شمسی را ذکر میکنند تا ادعا کنند اگر این مثالها را نمونههایی از هویات مشاهدهپذیر بدانیم که ون فراسن هم میداند، پس باید الکترون را نیز هویتی مشاهدهپذیر دانست. در این مقاله، با تکیه بر معیار وجود یا عدم وجود مرجع قابل مشاهده توسط چشم نامسلح در شرایط مناسب، که در باب تمامی مثالهایی که از سوی منتقدین ارائه شده وجود دارد اما در باب الکترون وجود ندارد، نشان میدهیم همانطور که ون فراسن معتقد است باید الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانست.
- چکیده انگلیسی: Van Fraassen as an empiricist believes that ‘observation’ is perception of something without instruments. On the other hand, as a constructive empiricist, he adds a constraint based on which if something is observable does not automatically imply that its observing conditions are ready now. Considering moons of Jupiter as observable entities and electron as an unobservable entity, he believes that we do not see the ‘electrons’ atomic theory shows us by microscope. Realist critics of van Fraassen without considering mentioned restriction and based on different reasons give examples such as extra solar planets and claim if we count these entities as observable entities we have to count electron as an observable entity as well. However, in this paper, based on the criterion of ‘existence or non-existence of observable reference by naked eye in suitable conditions’, which meet for all of the critic's examples, but does not meet for electron, we will argue, as van Fraassen has claimed, for counting electron as an unobservable entity
- انتشار مقاله: 07-10-1394
- نویسندگان: میر سعید موسوی کریمی,جهانگیر موذن زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فلسفه علم
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: واقعگرایی علمی,ون فراسن,تجربهگرایی برساختی,مشاهدهپذیر,مشاهدهناپذیر
- چکیده: ون فراسن به عنوان یک تجربهگرا معتقد است "مشاهده" ادراکِ چیزی بدون استفاده از ابزار است. از سویی، بهعنوان یک تجربهگرای برساختی (constructive empiricist)، این شرط را اضافه میکند که اگر هویتی را مشاهدهپذیر مینامیم به طور خودکار به این معنا نیست که در حال حاضر شرایط برای مشاهده آن هویت مهیا باشد. در این راستا وی اقمار سیاره مشتری را هویاتی مشاهدهپذیر و الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانسته و معتقد است با میکروسکوپ، هویتی به نام "الکترون" را که نظریه اتمی به ما معرفی کرده، نمیبینیم. منتقدین واقعگرای ون فراسن بدون توجه به شرط اخیر با تکیه بر دلائل متعدد و متنوعی، مثالهای فراوانی از جمله سیارات خارج از منظومه شمسی را ذکر میکنند تا ادعا کنند اگر این مثالها را نمونههایی از هویات مشاهدهپذیر بدانیم که ون فراسن هم میداند، پس باید الکترون را نیز هویتی مشاهدهپذیر دانست. در این مقاله، با تکیه بر معیار وجود یا عدم وجود مرجع قابل مشاهده توسط چشم نامسلح در شرایط مناسب، که در باب تمامی مثالهایی که از سوی منتقدین ارائه شده وجود دارد اما در باب الکترون وجود ندارد، نشان میدهیم همانطور که ون فراسن معتقد است باید الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانست.
- چکیده انگلیسی: Van Fraassen as an empiricist believes that ‘observation’ is perception of something without instruments. On the other hand, as a constructive empiricist, he adds a constraint based on which if something is observable does not automatically imply that its observing conditions are ready now. Considering moons of Jupiter as observable entities and electron as an unobservable entity, he believes that we do not see the ‘electrons’ atomic theory shows us by microscope. Realist critics of van Fraassen without considering mentioned restriction and based on different reasons give examples such as extra solar planets and claim if we count these entities as observable entities we have to count electron as an observable entity as well. However, in this paper, based on the criterion of ‘existence or non-existence of observable reference by naked eye in suitable conditions’, which meet for all of the critic's examples, but does not meet for electron, we will argue, as van Fraassen has claimed, for counting electron as an unobservable entity
- انتشار مقاله: 07-10-1394
- نویسندگان: میر سعید موسوی کریمی,جهانگیر موذن زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه جغرافیا و برنامه ریزی منطقه ای
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: بافت فرسوده,اولویتبندی,تبریز,بافت مرکزی,پهنههای مداخله
- چکیده: بافتهای فرسوده بخش قابل توجهی از پهنه بسیاری از شهرهای کشورمان را تشکیل میدهند که به دلیل معضلات خاص خود از گستره حیات شهری خارج شده و به بخشهای مسئلهدار شهرها تبدیل شدهاند. این بافتها علاوه بر مسائل و مشکلات کالبدی، ابعاد و کیفیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فضاهای شهری را نیز دچار تنزل کرده، حضور انسان در فضاهای شهری را با معضل روبرو و یا مختل میسازند. شناسایی این مناطق شهری و اولویتبندی پهنههای مداخله به منظور اعمال راهکارهای منطقی و متناسب که به ارتقای کیفیت فضاهای شهری در این بافتها میپردازد ضروری میباشد. مقاله حاضر با هدف ارزیابی و اولویتبندی پهنه مداخله در بافت مرکزی شهر تبریز (منطقه 8) با روش توصیفی – تحلیلی و پیمایشی صورت گرفته است که بدین منظور به تعداد 378 پرسشنامه در بین سرپرستان خانوار سطح محلات منطقه 8 توزیع گردید و با بهره گیری از تحلیل واریانس یک راهه و تفاوت میانگین وضعیت محلات مذکور به لحاظ شاخص اقتصادی، اجتماعی و کالبدی ارزیابی گردیده است و از تکنیک کپ لند جهت اولویتبندی نهایی محلات بافت مرکزی به لحاظ سه شاخص مورد بررسی بهره گرفته شده است. نتایج تحقیق حاضر گویای این است که بافت مرکزی شهر تبریز در ابعاد مختلف کالبدی، اجتماعی و اقتصادی متفاوت میباشد. و بر اساس تکنیک کپلند گویای محله مقصودیه در مرتبه اول جهت مداخله در بافت فرسوده به لحاظ معیارهای اقتصادی، اجتماعی و کالبدی میباشد. و محله تبلی باغ در مرتبه دوم و محله قره باغ در مرتبه سوم قرار دارند.
- چکیده انگلیسی: Abstract
The decayed area of city constitute a significant part of the territory of many cities in Iran, which is due to their particular problems forcing them out of urban sprawl and have become problematic sections of cities. These areas, in addition to the physical problems, social qualities and dimensions, economic, cultural and urban spaces have also degraded, disrupting human presence in urban spaces. Identification of these urban areas and prioritization of intervention zones in order to apply rational and appropriate solutions that promote the quality of urban spaces in these areas is essential. The present article aimed to evaluation and prioritization of the intervention zone in the central district of Tabriz (Municipality district 8) by descriptive-analytical and survey method. For this purpose, 378 questionnaires were districted among the households of district 8. Using the one-way analysis of variance and the difference between the averages of these neighborhoods the economic, social and physical indicators have been evaluated. And the Copeland technique for prioritizing the final textures of the central tissues has been used in terms of three indicators. The results of this study indicated that the central district of Tabriz city is different in different dimensions of physical, social and economic. And according to Copeland Technique, the rhythm of Maghsoudieh neighborhood is in first order to interfere with decayed fabric in terms of economic, social and physical criteria. And the Tapalibagh neighborhood at the second level and the neighborhood of Karabagh third are located.- انتشار مقاله: 25-11-1395
- نویسندگان: مصطفی بصیری,میر سعید موسوی,کریم حسینزاده دلیر
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دوفصلنامۀ علمی هستی و شناخت
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ماهیت,وجود,واقعگرایی علمی,ضدواقعگرایی علمی,برهان تعین ناقص,اصالت موجود
- چکیده: یکی از براهین ضدواقعگرایان علیه واقعگرایی علمی، برهان تعین ناقص است. بر مبنای این برهان، میتوان تعداد نامتناهی توصیف تئوریک ناسازگار با یکدیگر دربارۀ عالم داشت در حالی که همگی در نتایج تجربی با یکدیگر همارز باشند. نتیجه این که نمیتوان به هیچ توصیف علمیِ واحد، مرجح و صادق دربارۀ جهان باور داشت. برای نقد این دیدگاه، در این مقاله، ابتدا، واقعگراییهای معناشناسانه، معرفتشناسانه، و هستیشناسانه، تعریف، و پس از آن، پیشفرضها و نکات کلی دربارۀ تز تعین ناقص، و صورتبندیهای مختلف از براهین له و علیه آن ارائه میشود. آنگاه، با توضیح روابط محتمل بین این تز و انواع واقعگرایی علمی، نشان داده میشود که حتی در صورت درستی تز تعین ناقص، نوعی واقعگرایی علمی موسوم به "اصالت موجود" میتواند باقی بماند. بر مبنای اصالت موجود، میتوان به وجود هویاتی تئوریک در عالَم باور داشت، بدون آن که باور کنیم توصیف نظریههای علمی از آن هویات، صادقاند. در پایان نیز به اختصار توضیح میدهیم هرچند اصالت موجود میتواند سنگری برای واقعگرایان در برابر حملات ضدواقعگرایان باشد، اما دیدگاهی سازگار نخواهد بود مگر آن که نوعی تفکیک هستیشناسانه و معرفتشناسانه بین وجود هویات و باور به اصالت آنها، از یک طرف، و ویژگیها یا ماهیت آنها، از طرف دیگر، برقرار سازد.
- چکیده انگلیسی: One of the most influential arguments against the scientific realist’s position is the Underdetermination Argument (UD) which holds that every theory has indefinitely many empirically equivalent, but logically incompatible, rivals, and hence there is no rational epistemic basis for believing any theory to be true. In this paper, after explaining some general points about and presumptions of UD, the most important arguments for and against UD will be discussed. Then, it is argued that a modified version of scientific realism, called “entity realism” (ER) can be immune from UD, since it is only committed to the existence of some unobservables, but is agnostic about their theoretical descriptions (whatnesses). ER, however, would be an incoherent thesis if the existence/whatness distinction, and the Existentialist’s idea, according to which existence is fundamentally real, is rejected. The conclusion of this paper is that ER, supplemented with Existentialism, although is not an ideal stance, is the best secured position for scientific realists that worth fighting for.
- انتشار مقاله: 19-02-1400
- نویسندگان: میر سعید موسوی کریمی,میر سعید موسوی کریمی,میر سعید موسوی کریمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دوفصلنامۀ علمی هستی و شناخت
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: صورت,ماده,واژگان کلیدی: IBE,ایراد گروه بد,بِیز,زوجِ متناقض,خودشکنی
- چکیده: مطابق با استنتاج بهترین تبیین (IBE)، فرضیهای که بهترین تبیین را برای دستهای از پدیدهها ارائه میدهد، احتمالاً صادق است. وَن فِراسِن (1989) با استدلالی که به «ایراد گروه بد» مشهور است، این ادعا را به چالش کشیده است. بر طبق این اشکال، این باور که بهترین تبیین به احتمال بسیار تبیینی صادق است مستلزم این باور پیشینیاست که تبیین صادق به احتمال زیاد در میان تبیینهای رقیبِ در دسترس (ارزیابی شده) جای دارد؛ باوری که هیچ دلیلی برای آن نداریم. بسیاری از فیلسوفان کوشیدهاند تا نادرستی «ایراد گروه بد» را نشان دهند. از این میان، چهار استدلال که آنها را استدلال از طریق بیزگرایی، استدلال از طریق زوج متناقض، استدلال از طریق خودشکنی و استدلال از طریق تمایز میان ماده و صورت IBE مینامیم از اهمیت بسزایی برخوردارند (Niiniluoto, 2004) ;(Lipton, 1993); (Lipton, 1993) ;(Schupbach, 2013). در این نوشتار با بررسی استدلالهای یاد شده نشان میدهیم که سه استدلال نخست نادرستند و تنها استدلال از طریق تمایز میان ماده و صورت IBE میتواند کارساز باشد.
- چکیده انگلیسی: According to Inference to the Best Explanation (IBE), the hypothesis that provides the best explanation for a group of observed phenomena is probably true. One of the key objections against this line of thought is “the bad lot objection”. According to this objection, the idea that the best of available explanatory hypotheses will be more likely to be true presupposes that the truth is already more likely to be found among them. But we have no reason to believe it. The most prominent criticisms against this objection are argument from Bayesianism (Niiniluoto, 2004), argument from a pair of contradictories (Lipton, 1993), argument from self-destruction (Lipton, 1993) and argument from distinction between material content and form of IBE (Schupbach, 2013). In this paper, we evaluate these arguments and show that all the arguments but the last one misses the mark.
- انتشار مقاله: 28-09-1394
- نویسندگان: سیدمحمد مهدی اعتمادالاسلامی,میر سعید موسوی کریمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دوفصلنامۀ علمی هستی و شناخت
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: اخلاق,شعر,خیال,تجرید,واژگان کلیدی: رسائل مشرقی
- چکیده: در رسائل مشرقی ابنسینا استفاده از زبان استدلال را کنار نهاده و حکمت خود را به صورت تمثیل و با استفاده از زبان داستانی بیان میدارد. مقالۀ حاضر در بررسی دلایل استفادۀ وی از هنر برای طرح مسائل فلسفی، ابتدا به کارکرد خاص صورت داستانی برای بوعلی پرداخته و نشان میدهد که زبان مخیل شعر در هدایت اخلاقی مخاطبین حکمت ابنسینا از جایگاه خاصی برخوردار است. در ادامه، با بررسی اشتراکات بین هنر و اخلاق در نگاه فلسفی ابنسینا، مبانی نظری طرح مسائل اخلاقی در محملی فراهم آمده از هنر بررسی و ذیل توضیح نقش خیال در فرآیند معرفتی تجرید، استفادۀ بوعلی از این نوع زبان برای پرداخت به اخلاق مستدل خواهد شد. در انتها نیز، با توسل به نقش واسط خیال بین ادراک از محسوسات و معقولات، پیوند بین ساحات گوناگون اخلاق ابنسینا به عنوان دیگر نتیجۀ استفادۀ وی از زبانی مخیل و تمثیلی معرفی خواهد گردید.
- چکیده انگلیسی: In his Oriental Essays, Ibn-Sina puts away the languge of argument, and presents his philosophy by using fictional language and metaphors. To investigate why Ibn-Sina has used such an artistic language, in this paper, first, we will consider the special function of genere of fiction in Ibn-Sina’s opinion. It will be shown that for Ibn-Sina the imaginary language of poem has exceptional role in moral guiding the addressees of his philosophy. Then, by focusing on the common points between art and morality from Ibn-Sina’s philosophical point of view, the theoretical foundations of studying ethical problems in a framework of art will be examined. After explaining the role of imaginal power in the epistemic process of abstraction, we will show how Ibn-Sina has used an imaginary language to make his moral principles acceptable. Finally, by appealing to imagination as a mediator between sense-perception and intellectual discernment, the relation between vrious aspects and fields of Ibn- Sina’s moral philosophy as another consequence of his use of metaphors and imaginative language will be introduced.
- انتشار مقاله: 25-09-1393
- نویسندگان: محمدهانی جعفریان,میر سعید موسوی کریمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دوفصلنامۀ علمی هستی و شناخت
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی:
- چکیده:
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 25-07-1388
- نویسندگان: میر سعید موسوی کریمی,میر سعید موسوی کریمی,میر سعید موسوی کریمی
- مشاهده