در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه علمی علوم و فنون مرزی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: استان بوشهر,قاچاق کالا,مرزنشینان,تهلنجی
- چکیده: هدف: پژوهش پیشرو بدنبال بررسی عوامل موثر بر گرایش برخی مرزنشینان استان بوشهر به قاچاق کالا میباشد. در این راستا تاثیر چهار متغیر شامل عوامل اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی، حقوقی، ساختاری، سیاسی و فرهنگی بر گرایش به قاچاق کالا مورد بررسی قرار گرفت.
روششناسی پژوهش: جامعه آماری پژوهش کاربردی-پیمایشی حاضر، کارکنان فرماندهی دریابانی و ساکنان حاشیه ساحل استان بوشهر میباشند. تعداد نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران تعیین گردید و در نهایت 110 نفر از کارکنان فرماندهی دریابانی و650 نفر از ساکنان حاشیه ساحل مورد بررسی قرار گرفتند، از نرمافزارهای Amos22 و Spss22 به منظور تحلیل دادههای پژوهش استفاده شد.
یافتهها: بررسی فرضیات پژوهش نشان میدهد، روابط معناداری بین عوامل چهارگانه شامل عوامل اقتصادی(ضریب تاثیر 91/0)، عوامل فرهنگی و اجتماعی(ضریب تاثیر 79/)0، عوامل ساختاری و جغرافیایی(ضریب تاثیر 86/0) و عوامل سیاسی و حقوقی(ضریب تاثیر 82/0) با گرایش به قاچاق کالا وجود دارد و این متغیرها تاثیر متفاوتی بر تمایل و اقدام به قاچاق کالا دارند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد، عوامل اقتصادی بیشترین تاثیر را در اقدام به قاچاق کالا دارند، بهگونهای که باید در بخش عوامل اقتصادی ازیکسو هم تولید و استانداردهای تولیدی تقویت گردد و هم سیاستهای پولی و مالی و نیز ساختارهای ستنی بازار مورد بازبینی قرار گیرند تا بدین وسیله انگیزههای اقتصادی اقدام به قاچاق کالا از بین رود. در پایان راهکار سیاستی به منظور کاهش قاچاق کالا از طریق تهلنجی ارائه گردید.- چکیده انگلیسی: Objective: The present study seeks to investigate the factors affecting the tendency of some residents of Bushehr province to smuggle goods. In this regard, the impact of seven factors including economic, social, geographical, legal, structural, political and cultural factors on tendency to smuggle goods was investigated.
Research Methodology: The statistical population of this applied-survey study is Marine Command staff and coastal residents of Bushehr province. Statistical sample was determined using Cochran formula and finally 110 marine and 650 coastline residents were surveyed. Amos22 and Spss22 software were used to analyze the research data.
Results: The research hypotheses show that there are significant relationships between seven factors including economic factors (0.91), cultural factors (0.69), structural factors (0.86), Legal factors (impact factor of 0.81), social factors (effect factor of 0.88), political factors (effect factor of 0.83) and geographical factors (effect factor of 0.79) tend to be trafficked and these variables have different effects. On the desire and attempt to smuggle goods.
Conclusion: The findings of the study show that economic factors have the greatest impact on commodity trafficking, so that both economic and policy standards need to be strengthened in the economic factors sector. Monetary and financial policies as well as market-based structures are being scrutinized, and economic incentives to smuggle goods also disappear. At the end of the day, a policy solution to reduce smuggling was presented.
Send feedback
History
Saved
Community- انتشار مقاله: 16-02-1399
- نویسندگان: مسعود حراقی,علی درویشی,مریم حراقی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: زمینلغزش,مدلسازی محیطی,فازی- فرآیند تحلیل شبکه ای,حوزه فاروب رومان- نیشابور
- چکیده: در دهههای اخیر با گسترش فعالیتهای بشر در محیط طبیعی، انواع مخاطرات ازجمله زمینلغزش، آسیبهای جدی مالی و جانی به همراه داشته است. درنتیجه بررسی حساسیت وقوع زمینلغزش و تعیین مناطق بحرانی جهت عملیات محافظتی و آبخیزداری ضروری به نظر میرسد. در این تحقیق، حساسیت زمینلغزش با استفاده از تلفیق روشهای فازی و فرایند تحلیل شبکهای (ANP) در حوزه فاروب رومان مدلسازی گردید. برای انجام تحقیق، چهار خوشه توپوگرافی، عوامل زیستی، هیدرو اقلیم و زمینشناسی و معیارهای ارتفاع، شیب، جهت شیب، شکل شیب، فاصله از جاده، کاربری اراضی، شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی (NDVI)، فاصله از رودخانه، تراکم زهکشی، بارش و شاخص رطوبت خاک، فاصله از گسل و لیتولوژی در نظر گرفتهشدهاند. نتایج نشاندهنده کارایی مدل فازی- فرایند تحلیل شبکهای در مدلسازی حساسیت زمینلغزش است بهطوریکه در اعتبارسنجی مدل از طریق منحنی مدل منحنی عامل نسبی (ROC)، میزان AUC، 83/0 با میزان خطای استاندارد 07/0 و مقدار P-value برابر صفر، به دست آمد. برای بررسی حساسیت زمینلغزش در حوزه فاروب رومان بر اساس نتیجه منحنی ROC، مدل فازی- فرایند تحلیل شبکهای با دقت خیلی خوب ارزیابی گردید. نتایج همچنین نشان داد که 66% از زمینلغزشهای معلوم در مناطق با حساسیت زیاد و بسیار زیاد قرارگرفتهاند. نظر به برآورد حساسیت زیاد و بسیار زیاد زمینلغزش به میزان 51 درصد از سطح کل منطقه، اجرای عملیات محافظتی از حوزه مطالعاتی ضروری به نظر میرسد.
- چکیده انگلیسی: In recent decades, with the expansion of human activities on the natural environment, a variety of hazards, including landslides, have had serious human and financial damage. As a result, landslide susceptibility assessment and identifying the critical areas for watershed protection seems to be necessary. In this study, landslide susceptibility using combined fuzzy and Analytic Network Process (FANP) methods has been modelled on the Farub Roman basin. To achieve this goal, four clusters; topography, biological, hydro-climate and geological and criteria such as elevation, slope, aspect, curvature, distance from roads, land use, normalized difference vegetation index (NDVI), distance from rivers, drainage density, rainfall, soil moisture index, distance from faults and lithology have been considered. The results showed that the Fuzzy-analytic network process model is appropriate for landslide susceptibility modelling for as much as in model validation through the Relative Operating Characteristic (ROC) curves, the AUC, 0.83 has achieved with the standard error; 0.07, of the P-value equal to zero. For assessing the landslide susceptibility in the Farub Roman basin based on the results of the ROC curve, fuzzy ANP model evaluated very well. In addition, the results showed that, 66% of the known landslides have been found in areas with high and very high sensitivity. Due to the estimation of the high and very high sensitivity of landslides; 51% of the total area, the implementation of studying watershed protection seems to be necessary.
- انتشار مقاله: 23-02-1395
- نویسندگان: الهه اکبری,علی درویشی بلورانی,نجمه نیسانی سامانی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: لندست 8,دمای سطح زمین,سنجش از دور حرارتی,باند حرارتی,توان تشعشعی
- چکیده: دمای سطح زمین (LST)، پارامتری کلیدی در مطالعات محیطی، بخصوص پایش خشکسالی است. با توجه به محدودیتهای زمینی تخمین LST در مقیاسهای بزرگ، سنجش از دور حرارتی روشی مناسب است. هدف از این تحقیق، تخمین و مقایسه دمای سطح زمین، در روشهای تک باندی و چند باندی با استفاده از لندست 8 است. دادههای زمینی لازم از ایستگاههای هواشناسی فارابی (خوزستان) و کرج (البرز) همزمان با عبور ماهواره در تاریخهای مورد نظر، اخذ گردید. توان تشعشعی و آب بخار موجود در اتمسفر، ورودیهای روشهای تک و چند باندی این پژوهش میباشند. پس از تصحیحات، پردازش و محاسبات لازم، LST برآورد گردید. از شاخصهای آماری جذر میانگین مربعات (RMSE)، متوسط خطای مطلق (MAE) و ضریب تبیین (R2) جهت ارزیابی صحت نتایج استفاده شد. نتیجه این تحقیق نشان دهنده R2 بالای 9/0 در مقایسه با مشاهدات زمینی است. بالاترین دقت در روش تک باندی (باند 10) با بررسی MAE به میزان 04/1 و 98/0 درجه در ایستگاههای کرج و سپس فارابی، همچنین کمترین و بیشترین RMSE در روشهای تک باندی (باند 10) و سپس چند باندی (ترکیب دو باند 10 و 11) مشاهده گردید. شرایط منطقه مطالعاتی از نظر دما، پوشش منطقه و آب بخار موجود در اتمسفر در نتایج و انتخاب باند حرارتی مناسب اثرگذار است که توجه به این شرایط در تخمین LST به ویژه در روشهای چند باندی پیشنهاد میگردد.
- چکیده انگلیسی: Land surface temperature (LST) is a key parameter in environmental studies particularly for drought monitoring. Due to the ground limitations to measure the LST on a large scale, thermal remote sensing is a unique method for estimating LST. The aim of this article is comparing between LST estimation in single and multi-channel method using Landsat 8 thermal and reflective bands. Necessary ground data from meteorological stations Farabi (Khuzestan) and Karaj (Alborz) were taken to coincide with the dates and times of Landsat 8 overpasses. In this article Land surface emissivity and atmospheric water vapor content are major inputs for single and multi-channel LST estimation. After correction, processing and calculation of interest, LST were estimated. For result evaluation, statistical indices such as Root-Mean-Square Error (RMSE), Mean Absolute Error (MAE) and coefficient of determination (R2) were used. Results show the high value of R2 in all LST estimation method in comparison with ground measurement. In single channel using band 10 highest accuracy with MAE about 1.04 and 0.98 degrees in Karaj and Farabi station was seen respectively. The lowest and highest value of RMSE is in the single channel method (band 10) and multi-channel method (band 10 and 11) respectively. Study area conditions in terms of temperature; land cover and water vapor content affect the results and appropriate thermal band selection. Take-in consideration, especially using multi-band LST estimation method is suggested.
- انتشار مقاله: 17-11-1394
- نویسندگان: پروانه عسگرزاده,علی درویشی بلورانی,حسینعلی بهرامی,سعید حمزه
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: لندست 8,آنالیز مؤلفه های اصلی,ملخ مهاجر,شاخص های بیوفیزیکی
- چکیده: استفاده از تصاویر ماهوارهای یک راه ساده و ارزان در شناسایی زیستگاه و پایش آفتها از جمله ملخ مهاجر است. استفاده از فناوری سنجش از دور به گونهای رشد نموده است که سیاستهای کنترل ملخ از روشهای درمانی به روش پیشگیرانه تغییر رویه دادهاند. از آنجاییکه مدیریت کارآمد هجوم آفتهای حشرهای بر پایه دانش کامل از زیستشناسی و بومشناسی آن استوار است، این تحقیق با هدف ارزیابی استفاده از شاخصهای بیوفیزیکی استخراج شده از تصاویر ماهوارهای، به منظور شناسایی و نظارت بر زیستگاه ملخ انجام شده است. بدین منظور از شاخصهای بیوفیزیکی (شاخصهای پوشش گیاهی، شاخصهای رطوبت موجود در گیاه، شاخص خشکی زمین و دمای سطح زمین) استخراج شده از تصاویر ماهوارهای لندست 8 (OLI/TIRS)، همزمان با دادههای دیدهبانی زمینی استفاده شد. سپس اطلاعات شاخصها با استفاده از آنالیز مؤلفههای اصلی، در یک تصویر خلاصه شد. در نهایت با استفاده از دادههای میدانی بدست آمده از دیدهبانی و روش آستانهگذاری، نقشه پهنهبندی زیستگاه اولیه ملخ با ریسک بالا، ریسک متوسط و ریسک پایین تهیه شد. صحت مکانی نتایج بدست آمده با استفاده از دادههای ملخ مشاهده شده به عنوان دادههای مرجع، ارزیابی شد و صحت کلی 74% و ضریب کاپای 62% برای زیستگاه اولیه با ریسک بالا، صحت کلی 87% و ضریب کاپای 71% برای زیستگاه اولیه با ریسک بالا و متوسط و صحت کلی 94% و ضریب کاپای 88% برای هر سه زیستگاه بدست آمد.
- چکیده انگلیسی: Using satellite images is a simple and inexpensive way to identify the habitats and monitor the migratory pests such as locusts. Using remote sensing technology for locust control policies has shifted from treatment methods to preventive ones. Considering the effective management of insect pest infestations based on thorough knowledge of biology and ecology, this study aimed to evaluate the use of biophysical indices derived from satellite images in order to identify and monitor the locust habitats. For this purpose, we used biophysical indicators (vegetation indices, vegetation, water content indices, drought index and land surface temperature) derived from Landsat 8 (OLI/TIRS) images coinciding with in-situ data monitoring. Then, the information of indices was summarized in one image using principal component analysis. Finally, the primary locust habitat zoning map with high risk, medium risk and low risk was developed using in-situ data obtained from the monitoring and thresholding methods. The spatial accuracy of results was evaluated by locust observed data as reference data; on the other hand, the overall accuracy and Kappa coefficient for high-risk habitat were given as 62% and 74%, respectively. For moderate-risk habitat, they were also obtained as 87% and 71%, respectively. For all of three habitats, they were estimated as 94% and 88%.
- انتشار مقاله: 29-01-1394
- نویسندگان: سیروس هاشمی دره بادامی,بهرام جمعه زاده,علی درویشی بلورانی,عبدالحسین خاکیان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه مددکاری اجتماعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تجربۀ زیسته,گراندد تئوری,خشونت جنسی,زنان بی خانمان
- چکیده: مطالعه حاضر با هدف فهم عمیق زمینه ها و پیامدهای خشونت جنسی در زنان بی خانمان انجام گرفته است. روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع گراندد تئوری است و اطلاعات با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند گردآوری شد. تعداد مشارکت کنندگان 19 نفر است که با استفاده از روش نمونه گیری نظری و هدفمند و با معیار اشباع اطلاعات انتخاب گردیده است. بعد از تحلیل اطلاعات، یافته های تحقیق، در بعد سببی عواملی همچون، اعتیاد و رفتارهای اعتیادی، وابستگی اقتصادی، شیوه زندگی روزمره و حیطه های فضایی، در بعد زمینه ای، عواملی همچون، طرد اجتماعی، از هم گسیختگی روابط خانوادگی، محلات بی سازمان شهری و تشدید خطر قربانی شدن و در نهایت در بعد مداخله گر مفاهیم عدم امکان پیگیری قضایی و تداوم خشونت، فقدان حمایت ها و سیاست های اجتماعی استخراج گردید. مقوله یا پدیده محوری پژوهش، گریز ناپذیری خشونت جنسی در زنان بی خانمان است. استراتژی های زنان بی خانمان در برخورد با وضعیت و شرایط موجود به دو شکل، سازگارمدار و تغییر مدار است. همسو با نگرش مددکاری اجتماعی، هرگونه مداخله در وضعیت افراد بی خانمان، نیازمند نگاه جامع و سیستماتیک به ابعاد مختلف پیدایش مساله، نیازها و چالش های آن ها است.
- چکیده انگلیسی: The purpose of this study was to deeply understand the Causes and consequences of sexual violence in homeless women. The method of the present study is qualitative and grounded theory and the data were collected using semi-structured deep interview technique. 19 participants were selected through theoretical and purposeful sampling and information saturation criteria. After analyzing the information, the research findings, on the causal dimension of factors such as addiction and addictive behaviors, economic dependency, daily life style and spatial domains, on the contextual dimension, such as, social exclusion, disruption of family relationships, urban disorganization neighborhoods and the escalating risk of being victimized, and finally, the interventionist dimension of the concepts of inability to pursue justice and the continuation of violence, lack of support and social policies, were extracted. The central theme or phenomenon of research is the inevitability of sexual violence in homeless women. The strategies of homeless women to deal with the current situation are adaptive and change-oriented. Along with the social work attitude, any intervention in the situation of the homeless requires a comprehensive and systematic look at the different dimensions of the problem, its needs and challenges.
- انتشار مقاله: 13-12-1398
- نویسندگان: منصور فتحی,خدیجه فیضی پور,علی اصغر درویشی فرد
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه مددکاری اجتماعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تجربه زیسته,واژههای کلیدی: پدیدار شناختی,زنان بیخانمان
- چکیده: چکیده بیخانمانی ازجمله مسائل اجتماعی قابلتوجهی است که در عصر حاضر اکثر کشورهای جهان اعم از توسعهیافته و توسعهنیافته درگیر آن هستند و در سطح جامعه ایران و بالاخص در سالهای اخیر به شکل جدیتری گسترشیافته است. شناخت مسائل و مشکلات این گروه، میتواند برنامهریزان اجتماعی را در طراحی سیاستهای اجتماعی کارآمد یاری رساند. ازاینرو، مطالعه حاضر به بررسی تجربه زیسته زنان بیخانمان با محوریت مسائل و مشکلات اجتماعی که در حین بیخانمانی با آن درگیر بودهاند، نیز پرداخته است. دادههای این تحقیق از طریق روش تحقیق کیفی و با استفاده از تکنیکهای مصاحبه و مشاهده گردآوریشده است. روششناسی تحقیق، پدیدار شناختی است. حجم نمونه 18 نفر میباشد. افرادی که همگی در یک ملاک خاص مشترکاند و آن تجربه بیخانمانی است. تجزیهوتحلیل اطلاعات به روش ولکات انجام شد و 7 تم اصلی استخراج شد که در واقع نشانگر تصویری سازمانیافته از تجربیات زنان میباشد. این تمها عبارتاند از: اعتیاد و تداوم بیخانمانی، استراتژی تلاش برای بقاء، قربانی جرائم و آزار چندگانه، شکلگیری احساسات منفی، طرد اجتماعی، ناکارآمدی شبکههای اجتماعی و همرویدادی محرومیتها. در نهایت میتوان گفت، زنان بیخانمان دارای شرایط و وضعیت بسیار دشواری هستند که آنها را در مقابل آسیبها و تهدیدهای ناشی از بیخانمانی، آسیبپذیر میکند. در واقع آنها به حدی درگیر تجربیات منفی ناشی از بیخانمانی شدهاند که اولاً تداوم بیخانمانی آنها را در پی داشته است و ثانیاً امکان رهاشدگی از شرایط منفی را برای آنها دشوار نموده است.
- چکیده انگلیسی: Abstract Homelessness is one of the most significant social issues encountered in the modern world in most developed and developing countries and has been expanded more particularly in Iran. Understanding the issues and problems of homeless women can help social planners design more effective social policies. Hence, this study examines the life experiences of homeless women with an emphasis on social issues and problems which they have faced during their homeless years. The data for this study were collected using a qualitative method, through interviews and observation techniques. The methodology of this research is phenomenology and the sample size are 18 individuals. The common feature of these individuals is the life experience of homelessness. The thematic analysis method was applied to analyze the data and according to this study, seven main themes were extracted, which in fact represent an organized image of their life experiences. These themes include addiction and continuity of homelessness, applying a strategy of struggling for survival, multiple offenses and harassment, formation of negative emotions, social exclusion, deficiencies in social networks, and concurrency of deprivation. In conclusion, homeless women are in critical, horrific conditions that make them more vulnerable towards homelessness and its threats. In fact, the negative life experiences gained through homelessness not only lead to the continuity of homelessness, but also make it difficult to get rid of the condition. Keywords: Phenomenological, Lived Experience, Homeless Women
- انتشار مقاله: 18-09-1397
- نویسندگان: علی اصغر درویشی فرد,خدیجه فیضی پور
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه مددکاری اجتماعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آسیبهای اجتماعی,محله هرندی,واژههای کلیدی: بیسازمانی اجتماعی,زوال شهری
- چکیده: چکیده
مطالعه حاضر به بررســی بیسازمانی اجتماعی در محله هرندی (دروازه غار سابق) در شهر تهران و تأثیر آن در بروز آسیبهای اجتماعی میپردازد. روش تحقیق پژوهش حاضر به شکل کیفی و با استفاده از مصاحبههای عمیق صورت پذیرفته است. رویکرد نظری تحقیق، بیســازمانی اجتماعی و مهمترین دیدگاههای مرتبط با آن میباشد. براساس این نظریهها، بیسازمانی اجتماعی زوال شهری را به دنبال دارد و زمینه شکلگیری انواع آسیبهای اجتماعی را فراهم میکند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که ساختار محله هرندی با وضعیت بیسازمانی اجتماعی مواجه است که این وضعیت، سبب بروز انواع آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد، تن فروشی، خرید و فروش مواد، قمارهای دسته جمعی و ... میشود.- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 10-08-1393
- نویسندگان: لیلی ارشد,علی اصغر درویشی فرد
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه مددکاری اجتماعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تجربه زیسته,واژههای کلیدی: زنان کارگر,کارگاههای تولیدی,مسائل و آسیبهای اجتماعی
- چکیده: چکیده
مقاله حاضر به بررسی تجربه زیسته زنان شاغل در کارگاههای تولیدی (خیاطی) و مسائل و مشکلاتی که آنان مواجه هستند پرداخته است. این مطالعه به روش تحقیق کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است. مصاحبههای باز و بدون ساختار با زنان صورت گرفته که در طی آن تجربیات آنها از موضوع بیان شده است. حجم نمونه 15 نفر میباشد و تعداد این حجم، با رسیدن به اشباع نظری پایان یافت. دادههای بهدستآمده با روش تماتیک تحلیل و تفسیر شد. از تجزیهوتحلیل یافتههای پژوهش از طریق روش تماتیک، چهار تم اصلی پیرامون مسائل و آسیبهای زنان شاغل در کارگاههای تولیدی استخراج شد که درواقع تصویری سازمانیافته از تجربیات آنان است. این تم ها عبارتند از: عدم احساس امنیت، نبود امنیت شغلی و حمایتهای اجتماعی کارآمد، تعدد مسئولیتها و نقشها و ضعف مهارتهای اجتماعی و زندگی. نتایج تحقیق بیانگر آن است که اکثریت زنان مرتبط با موضوع تحقیق دارای شرایط ابتدایی دشواری بوده و بهگونهای در معرض آسیب هستند و زمانی که زمینههای اشتغال مناسب و مشارکت اجتماعی اصولی آنان در مکانهایی نظیر کارگاههای تولیدی، فراهم نمیشود مسائل و مشکلات آنان مضاعف میشود. درواقع شرایط و ویژگیهای حاکم بر محیط کار بهگونهای است که زمینه شکلگیری تنش و آسیبپذیری هرچه بیشتر زنان را موجب میشود.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 18-10-1394
- نویسندگان: علی اصغر درویشی فرد,میترا جسک,خدیجه فیضی پور
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش اجتماعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کلید واژه ها: فناوریاطلاعاتوارتباطاتدرفرایندیاددهی- یادگیری,اعضای هیات علمی
- چکیده: چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیتبه کارگیریفناوریاطلاعاتوارتباطاتدرفرایندیاددهی- یادگیریازدیدگاهاعضایهیاتعلمی دانشگاه آزاد واحد رودهن صورت گرفت. روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی اعضای هیات علمی واحد و نمونه تحقیق شامل 96 نفر که به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند که به پرسشنامه پاسخ داده اند. داده ها با استفاده از آزمون آماری (جی ال ام)[1] تحلیل شد. یافته ها به طور کلی نشان دادند که میانگین ابعاد فناوری اطلاعات و ارتباطاتدرفرایندیاددهی- یادگیریاعضایهیاتعلمی بالاتر از حد متوسط بوده و تفاوت معنی داری نیز به نفع زنان وجود داشته و در نهایت بین گروه های تحصیلی نیز تفاوت معنی داری وجود داشته است.
[1]GLM- چکیده انگلیسی: Abstract
With the aim of the present study review of the status of applying information and communicationstechnologyintheprocessofthought- learningfromtheperspectiveofmembersoftheacademicunitfreeRudehenResearchMethodologyadescriptionofthesurveytype. Thestudycommunityincludesallthememberof the scientificresearchunitandinclude 96 people who were elected random sampling method that have responded to the questionnaire. Datawiththeuseofstatisticaltests (L) wasanalyzed. Thefindingsgenerallyshowedthattheaveragedimensionsinformationandcommunicationstechnologyintheprocessofthought- learningfacultymembersaboveaverageandalsosignificantdifferenceforwomen, andultimatelytherebetweenacademicgroupsalsotherehasbeennosignificantdifferences .- انتشار مقاله: 20-06-1396
- نویسندگان: علی درویشی,محمود عسگری,مهتاب فقانی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش اجتماعی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کلید واژه ها: فناوریاطلاعاتوارتباطاتدرفرایندیاددهی- یادگیری,اعضای هیات علمی
- چکیده: چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیتبه کارگیریفناوریاطلاعاتوارتباطاتدرفرایندیاددهی- یادگیریازدیدگاهاعضایهیاتعلمی دانشگاه آزاد واحد رودهن صورت گرفت. روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی اعضای هیات علمی واحد و نمونه تحقیق شامل 96 نفر که به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند که به پرسشنامه پاسخ داده اند. داده ها با استفاده از آزمون آماری (جی ال ام)[1] تحلیل شد. یافته ها به طور کلی نشان دادند که میانگین ابعاد فناوری اطلاعات و ارتباطاتدرفرایندیاددهی- یادگیریاعضایهیاتعلمی بالاتر از حد متوسط بوده و تفاوت معنی داری نیز به نفع زنان وجود داشته و در نهایت بین گروه های تحصیلی نیز تفاوت معنی داری وجود داشته است.
[1]GLM- چکیده انگلیسی: Abstract
With the aim of the present study review of the status of applying information and communicationstechnologyintheprocessofthought- learningfromtheperspectiveofmembersoftheacademicunitfreeRudehenResearchMethodologyadescriptionofthesurveytype. Thestudycommunityincludesallthememberof the scientificresearchunitandinclude 96 people who were elected random sampling method that have responded to the questionnaire. Datawiththeuseofstatisticaltests (L) wasanalyzed. Thefindingsgenerallyshowedthattheaveragedimensionsinformationandcommunicationstechnologyintheprocessofthought- learningfacultymembersaboveaverageandalsosignificantdifferenceforwomen, andultimatelytherebetweenacademicgroupsalsotherehasbeennosignificantdifferences .- انتشار مقاله: 20-06-1396
- نویسندگان: علی درویشی,محمود عسگری,مهتاب فقانی
- مشاهده