در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: فعالیت مقاومتی,پاسخ های قلبی– عروقی,هیپوآلژزیا
- چکیده: مقدمه در مورد اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر کاهش درد اطلاعات کافی وجود ندارد. بر این اساس، هدف از این پژوهش بررسی اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر آستانه و ادراک درد و پاسخ های قلبی –عروقی است. روشکار این مطالعه توصیفی به روش تجربی در سال 1391 در شهرستان اردکان یزد انجام شد. ۱۲ دانشجوی مرد غیر ورزشکار با نمایه توده بدنی2 ± 42/1کیلوگرم بر متر مربع و فشارخون طبیعی (فشارخون سیستولی 14≥' type="#_x0000_t75"> ۱۲۹ و فشارخون دیاستولی 14غ¸غ´â‰¥' type="#_x0000_t75">میلی متر جیوه) به صورت تصادفی هدفدار انتخاب شدند و 4 حرکت فعالیت مقاومتی را با سه شدت 40، 60 و 80 % 1RM به صورت هم حجم اجرا کردند. آستانه درد از طریق Algometer و فشار خون بوسیله فشار سنج جیوه ای ALPK2 اندازه گیری شد. نتایج فشار خون سیستولی و ضربان قلب در مقایسه با پیش از فعالیت، در فعالیت با شدتهای 40، 60 و 80 % 1RM، به طور معنیداری بلافاصله پس از فعالیت افزایش یافت (۰۵/۰>p) و در دقایق 10، 15، 20 و 25 پس از فعالیت نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنیداری داشت (۰۵/۰>p). فشار خون دیاستولی پس از شدتهای مذکور تغییر معنیداری نداشت (۰۵/۰
- چکیده انگلیسی: Introduction There is no sufficient information about different effects of intensities of resistance exercise on pain relief. Therefore, the purpose of this project was to investigate the effect of different intensities of resistance exercise on the threshold, pain perception and cardiovascular responses. Materials and Methods Twelve non-athlete male Students with body mass index 21.42±2 kg/m2 and normal blood pressure (systolic blood pressure (SBP) ≤ 129 mmHg and diastolic blood pressure (DBP) 84 ≥) were randomly selected as target and 4 resistance exercises with intensities of 40, 60 and 80% 1RM were performed with same volumes. The pain threshold and blood pressure was measured by Algiometer and sphygmomanometer ALPK2, respectively. Results SBP and heart rate (HR) increased significantly (P<0.05) immediately post exercise compared with pre exercise, in the exercise intensities of 40, 60 and 80% 1RM. Also, SBP and HR at minutes of 10, 15, 20 and 25 after the exercise were significantly reduced in comparison with immediately post exercise (P<0.05). DBP didn't have significant change after the mentioned intensities (P>0.05). Significant increase in pain threshold with intensity of 40% 1RM was observed up to 5 minutes post exercise. But, intensities of 60% and 80% didn’t change pain threshold post exercise significantly (P>0.05). Conclusion Based on the findings of this study, blood pressure and pain threshold interaction were observed in the lower intensity of resistance exercise that could indicate the effect of more duration and repetitions spent for exercise.
- انتشار مقاله: 24-12-1391
- نویسندگان: حمید اراضی,ارسلان دمیرچی,جواد مهربانی,محمدرضا افخمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: فعالیت مقاومتی,پاسخ های قلبی– عروقی,هیپوآلژزیا
- چکیده: مقدمه در مورد اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر کاهش درد اطلاعات کافی وجود ندارد. بر این اساس، هدف از این پژوهش بررسی اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر آستانه و ادراک درد و پاسخ های قلبی –عروقی است. روشکار این مطالعه توصیفی به روش تجربی در سال 1391 در شهرستان اردکان یزد انجام شد. ۱۲ دانشجوی مرد غیر ورزشکار با نمایه توده بدنی2 ± 42/1کیلوگرم بر متر مربع و فشارخون طبیعی (فشارخون سیستولی 14≥' type="#_x0000_t75"> ۱۲۹ و فشارخون دیاستولی 14غ¸غ´â‰¥' type="#_x0000_t75">میلی متر جیوه) به صورت تصادفی هدفدار انتخاب شدند و 4 حرکت فعالیت مقاومتی را با سه شدت 40، 60 و 80 % 1RM به صورت هم حجم اجرا کردند. آستانه درد از طریق Algometer و فشار خون بوسیله فشار سنج جیوه ای ALPK2 اندازه گیری شد. نتایج فشار خون سیستولی و ضربان قلب در مقایسه با پیش از فعالیت، در فعالیت با شدتهای 40، 60 و 80 % 1RM، به طور معنیداری بلافاصله پس از فعالیت افزایش یافت (۰۵/۰>p) و در دقایق 10، 15، 20 و 25 پس از فعالیت نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنیداری داشت (۰۵/۰>p). فشار خون دیاستولی پس از شدتهای مذکور تغییر معنیداری نداشت (۰۵/۰
- چکیده انگلیسی: Introduction There is no sufficient information about different effects of intensities of resistance exercise on pain relief. Therefore, the purpose of this project was to investigate the effect of different intensities of resistance exercise on the threshold, pain perception and cardiovascular responses. Materials and Methods Twelve non-athlete male Students with body mass index 21.42±2 kg/m2 and normal blood pressure (systolic blood pressure (SBP) ≤ 129 mmHg and diastolic blood pressure (DBP) 84 ≥) were randomly selected as target and 4 resistance exercises with intensities of 40, 60 and 80% 1RM were performed with same volumes. The pain threshold and blood pressure was measured by Algiometer and sphygmomanometer ALPK2, respectively. Results SBP and heart rate (HR) increased significantly (P<0.05) immediately post exercise compared with pre exercise, in the exercise intensities of 40, 60 and 80% 1RM. Also, SBP and HR at minutes of 10, 15, 20 and 25 after the exercise were significantly reduced in comparison with immediately post exercise (P<0.05). DBP didn't have significant change after the mentioned intensities (P>0.05). Significant increase in pain threshold with intensity of 40% 1RM was observed up to 5 minutes post exercise. But, intensities of 60% and 80% didn’t change pain threshold post exercise significantly (P>0.05). Conclusion Based on the findings of this study, blood pressure and pain threshold interaction were observed in the lower intensity of resistance exercise that could indicate the effect of more duration and repetitions spent for exercise.
- انتشار مقاله: 24-12-1391
- نویسندگان: حمید اراضی,ارسلان دمیرچی,جواد مهربانی,محمدرضا افخمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سوخت و ساز و فعالیت ورزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: سرعت,فوتبال,Vo2max,استقامت عضلانی,واژگان کلیدی: حجم تمرین
- چکیده: هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه دو حجم شش و هشت هفتهای تمرینات موازی بر شاخصهای آمادگی جسمانی، تغییرات کورتیزول و پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا (CRP-hs) در فوتبالیستهای نوجوان بود.
روششناسی: بیست فوتبالیست (سن: 91/0 ± 15 سال، وزن: 07/10 ± 10/61 کیلوگرم) با حداقل 5 سال سابقه فوتبال، بهصورت تصادفی به دو گروه 10 نفری شش و هشت هفته تقسیم شدند. دوره تمرینی شامل تمرینات عمومی (سه هفته) و اختصاصی بود و بهصورت سه جلسه در هفته به مدت 90 دقیقه برگزار شد. نوع و شدت تمرینات برابر بوده و فقط حجم تمرینی بین گروهها متفاوت بود. قبل و بعد از دوره، توان هوازی (آزمون 1609 متر)، سرعت (دوی 60 متر) و استقامت عضلانی (شنا سوئدی و دراز و نشست) در ساعت 8:45-8 عصر و نمونههای خون وریدی برای اندازهگیری کورتیزول و CRP-hs در شرایط ناشتا (8:30-8 صبح) از آزمودنیها اخذ شد.
یافتهها: مقادیر VO2max، سرعت، دراز و نشست و شنا سوئدی هر دو گروه نسبت به مقادیر پایه بهبود معنیداری نشان داد. حجم تمرینی هشت هفته در خصوص کاهش غلظت کورتیزول موثرتر بود (%77/16، 033/0=P)، اما سرعت گروه شش هفته با اندازه اثر بزرگتری (11/0- =r) بهبود یافته بود (%27/5). همچنین، در مورد سایر متغیرها تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد افزایش تدریجی شدت تمرینات آمادهسازی در مدت هشت هفته نسبت به افزایش مشابهی در طول شش هفته، منجربه کاهش موثرتر مقادیر سرمی کورتیزول فوتبالیستهای نوجوان میشود، اما در مورد سطوح hs-CRP و بهبود متغیرهایی نظیر VO2max، سرعت و استقامت عضلانی مزیت بیشتری ندارد.
- چکیده انگلیسی: Aim: The purpose of present study was to compare the effect of two volumes six- and eight-week of concurrent training on physical fitness factors, cortisol, and high-sensitivity C-reactive protein (hs-CRP) level changes in adolescent soccer players.
Method: Twenty players (age: 15 ± 0.91 years; weight: 61.10 ± 10.07 kg; soccer experience: at least 5 years) randomly divided into 6-week or 8-week group (n=10). The training protocol had two phases including general (three weeks) and specific in three days a week for 90 min. The type and intensity were same for both groups and only the volume was different between them. Aerobic power (1609 m), speed (60 m), muscular endurance (push up and sit up), and fasted venous blood samples (cortisol and hs-CRP) were collected before and after training period at 8-8:45 P.M and 8-8:30 A.M, respectively.
Results: The values of VO2max, speed, push up, and sit up were improved compared to pre-training values in both groups. Eight-week volume was more effective regarding the reduction of cortisol (%16.77; P=0.033), but the speed of six-week group was improved (%5.27) with a large effect size (r = -0.11). With respect to other variables, there was no significant difference between the two groups.
Conclusion: Gradual increase in intensity of conditioning training within eight weeks compared to the same increase within six weeks lead to more effective reduction in serum cortisol of adolescent soccer players, but in relation to hs-CRP levels and improve in VO2max, speed and muscular endurance, it has no more advantage.
- انتشار مقاله: 08-04-1396
- نویسندگان: ارسلان دمیرچی,فرزاد داداش زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سوخت و ساز و فعالیت ورزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: امنتین-1,مقاومت انسولینی,تمرین ترکیبی,چربی احشایی,موش اوارکتومی
- چکیده: هدف: هدف تحقیق بررسی اثر تمرین ترکیبی هوازی-مقاومتی بر وزن چربی احشایی، اُمنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
روششناسی: 50 سر موش صحرایی ماده سیزده هفته (میانگین وزن 5±180گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگنسازی وزن بدن در دو گروه شم (20=n) و اوارکتومی (30=n) شامل زیرگروههای تمرین و اوارکتومی (10=n) و دو گروه اوارکتومی (کنترل؛20=n) قرار گرفتند. دو هفته پس از اوارکتومی، برای اندازهگیری امنتین-1 و مقاومت انسولینی، نمونه خونی گروههای شم1و اوارکتومی1جمعآوری و چربی احشایی استخراج و توزین شد. دو گروه دیگر حیوانات اوارکتومی شده بهصورت تصادفی در گروههای تمرین و اوارکتومی2 قرار گرفتند. برنامه تمرین 8 هفته، 3 روز در هفته، سرعت 20 متر بر دقیقه، 60 دقیقه در روز، شیب 10 درجه و دارای وزنه 3% وزن بدن حیوان، متصل به دم، انجام شد. بعد از بیهوشی و گرفتن نمونه خونی، چربی احشایی برداشته و توزین شد. امنتین-1 با الایزا و مقاومت انسولینی با شاخص HOMA-IR اندازهگیری شد.
یافتهها: بین میانگین وزن بدن گروهها در شروع مطالعه اختلاف معنیداری وجود نداشت. تغییرات چربی احشایی، امنتین-1 و مقاومت انسولینی، دو هفته پس از جراحی، در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم معنیدار نبود. در پایان هشت هفته چربی احشایی، بدون کاهش وزن بدن، در گروه تمرین و اوارکتومی نسبت به گروه اوارکتومی 4/21% کمتر افزایش یافت؛ درحالیکه در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم 5/92% افزایش یافت (05/0>P). امنتین-1 گروه تمرین و اوارکتومی در مقایسه با گروههای اوارکتومی و شم، به ترتیب 5/56% و 6/51% افزایش یافت؛ درحالیکه در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم 1/3% کاهش یافت (05/0>P). مقاومت انسولینی در گروه تمرین و اوارکتومی نسبت به گروه اوارکتومی 7/74% کمتر افزایش یافت؛ درحالیکه در گروه اوارکتومی نسبت به شم 7/193% افزایش یافت (05/0 >P)؛ مقاومت انسولینی گروه تمرین و اوارکتومی در مقایسه با شم کاهش غیرمعنیداری داشت.
نتیجهگیری: هشت هفته تمرین هوازی-مقاومتی چربی احشایی و مقاومت انسولینی را با افزایش امنتین-1 در موش صحرایی اوارکتومی شده کاهش داد. لذا به نظر میرسد، هشت هفته تمرین هوازی- مقاومتی با شدت Vo2max %85-70 برای کنترل وزن، کاهش چربی احشایی و مقاومت انسولینی با بهبود امنتین-1 در دوران یائسگی مناسب است.
- چکیده انگلیسی: Objective: The aim of this study was to investigate the effect of aerobic-resistance training on visceral adipose tissue, serum omentin-1 and insulin resistance in ovariectomized (OVX) rats.
Methodology: Fifty Female Wistar rats (weight, 180±5g) were divided accidental and according body weight into five groups: SHAM (n=20) and OVX (n=30) groups. OVX rats were subdivided into 2 Ovx+sedentary (Sedentary; n=20) groups and one aerobic-resistance training (Ovx+Exe; n=10) group. Two weeks after surgery, one group of OVX rats and one group of SHAM rats were sacrificed and omentin-1, insulin resistance and visceral fat were measured. The other OVX rats were randomly divided into the following subgroups: 1) OVX and sedentary (Sedentary); 2) OVX and Exercise (Ovx+Exe). The exercise consisted of 8 weeks of aerobic-resistance exercise (3 days/week, 20 m/min, 60 min/day, 10% slope, Load; 3% body weight, attached to tail), three days a week. After complete anesthesia, the abdominal cavity was rapidly opened and blood samples were collected. All intraabdominal fat were dissected out and weighed immediately. Omentin-1 was measured by rat omentin ELISA kit. HOMA-IR was used to estimate the insulin resistance.
Results: There was no significant differences between weights means all groups. After two weeks of surgery, there was no significant difference between visceral fat, omentin-1 and HOMA-IR in SHAM2 compared to OVX2. After eight weeks, combined aerobic-resistance training in Ovx+Exe significantly decreased visceral fat gain induced via ovariectomy by 21/4% compared to the level observed in Sedentary; whereas, visceral fat significantly increased by 92.5% in OVX2 compared to SHAM2 (p<0.05). Omentin-1 increased in Ovx+Exe compared to Sedentary and SHAM, by56/5% and51/6%, respectively; whereas it was significantly decreased by3/1% in Sedentary compared to SHAM (p<0.05). HOMA-IR induced via ovariectomy significantly decreased by74.7% in Ovx+Exe compared to Sedentary; whereas, it significantly increased by 193.7% in OVX2 compared to SHAM2 (p<0/05). Also, HOMA-IR decreased in Ovx+Exe compared to SHAM2, but it was n ́t significant.
Conclusion: 8 week aerobic-resistance training successfully decreased visceral fat and insulin resistance via increasing omentin-1. So, it seems that 8-week aerobic-resistance training with 70-85% Vo2max is suitable for controlling body weight gain, decreasing visceral fat and insulin resistance and increasing omentin-1 in menopause period.
- انتشار مقاله: 27-08-1383
- نویسندگان: آمنه پوررحیم قورقچی,ارسلان دمیرچی,پروین بابایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سوخت و ساز و فعالیت ورزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: BDNF,حافظه,تمرین و بی تمرینی,پیشگیری از افت عملکرد شناختی
- چکیده: چکیده هدف: عامل رشد عصبی مشتق شده از مغز (BDNF) ازجمله شاخصهای موثر در بیان عملکرد شناختی میباشد که به تازگی در تحقیقات حوزۀ سلامت بررسی شده است. با اینکه ارتباط مثبتی بین آمادگی هوازی، عملکرد شناختی و سطوح BDNF گزارش شده است، اطلاعات زیادی در مورد چگونگی تاثیر همزمان برنامۀ تمرینی و همچنین دورههای بیتمرینی، بر عملکرد حافظه و BDNF پایۀ سرم افراد میانسال موجود نیست. روش پژوهش: 21 مرد میان سال (سن: 99/5±08/58 سال، وزن: 13/12±79/75 کیلوگرم، شاخص تودۀ بدن: 76/2±78/25 کیلوگرم بر مترمربع) بهطور تصادفی در دو گروه شامل تمرین هوازی (11 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین هوازی در شش هفته تمرینات دویدن (3 جلسه در هفته)، به مدت 25 تا 40 دقیقه در هر جلسه با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره شرکت کردند. در سه مرحلۀ پیش آزمون، پایان تمرین و پس از پایان شش هفته بی تمرینی، آزمون های عملکرد حافظۀ کوتاهمدت و میانمدت و همچنین خونگیری انجام شد. دادهها با استفاده از آزمونهای t مستقل، تحلیل کوواریانس تکمتغیره و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: شش هفته تمرین در گروه تمرین هوازی، سبب افزایش سطوح BDNF پایه سرم و همچنین عملکرد حافظه کوتاه مدت و میانمدت شد (05/0>P). پس از شش هفته بیتمرینی، سطوح هر سه متغیر به مقادیر اولیه بازگشتند. نتیجهگیری: تمرین ورزشی منظم در آزمودنی های سالم، با افزایش سطوح BDNF سرم سبب بهبود عملکرد حافظهای می شود، ولی این سازگاریها در طی دورۀ بیتمرینی از دست می روند. از نظر بالینی این یافته ها اهمیت فعالیت هوازی را جهت حفظ و ارتقای عملکرد حافظه ای و پیشگیری از ابتلا به زوال عقل در آینده را تایید می کند. واژگان کلیدی: تمرین و بی تمرینی، BDNF، حافظه، پیشگیری از افت عملکرد شناختی
- چکیده انگلیسی: Abstract Aim: Brain derived neurotrophic factor (BDNF) is an important factor affecting cognitive function which has recently interested a bulk trend of effort in the health context. In spite of a good body of evidence reported concern to positive association between aerobic fitness, cognitive function and serum BDNF, there is no enough information about the effect of aerobic training and also detraining period on memory function and circulatory BDNF in middle aged individuals. Method: Twenty one middle aged males (age: 58.08±5.99, weight: 75.79±12.13 kg, BMI: 25.78±2.76 kg.m-2) randomized in two groups including aerobic exercise (Ex, n=11) and control (Con, N=10). Ex subjects participated in six weeks of endurance exercise sessions, 3 sessions/week by the intensity of 60-70% of HRR for 25 to 40 min in each min. Midterm and Short term memory tests were conducted and also blood samples were taken in three occasions including pretest, after six weeks of training and after the following six weeks of detraining period. Data were analyzed using independent t test, ANOVA and ANCOVA repeated measures. Results: Six weeks of aerobic training in Ex group significantly increased basal serum BDNF level, and also short term and midterm memory function (P<0.05) which all were restored following to six weeks of detraining. Conclusions: Regular exercise training is capable to augment basal serum BDNF and though to improve memory function in healthy subjects, however, theses adaptations were washed up throughout detraining. From clinical point of view, these findings confirm the importance of aerobic fitness to improve and maintaine memory function and future dementia to be prevented. Key words: Training and detraining, BDNF, Memory, Dementia prevention.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: ارسلان دمیرچی,کریم آزالی علمداری,پروین بابائی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سوخت و ساز و فعالیت ورزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: حداکثر اکسیداسیون چربی,شدت ورزشی,کاهش گلیکوژن عضله,آزمون فعالیت فزاینده
- چکیده: چکیده هدف: هدف از این مطالعه بررسی اثر کاهش محتوای گلیکوژن عضله بر حداکثر اکسیداسیون چربی (MFO) و شدت ورزشی که حداکثر اکسیداسیون چربی در آن اتفاق میافتد (Fatmax) در مردان تمریننکرده بود. روش پژوهش: هشت مرد سالم تمریننکرده (سن 1±2/22 سال، شاخص تودۀ بدنی 5/1±9/21 کیلوگرم بر متر مربع، چربی بدن 1±1/15 درصد و اوج اکسیژن مصرفی 41/0±82/2 لیتر در دقیقه) در دو وهلۀ جداگانه با فاصلۀ حداقل یک هفته شرکت کردند. هر آزمودنی در حالت ناشتا (ساعت 7:00)، در دو نوبت جداگانه، در وضعیت طبیعی گلیکوژن عضله و تحت شرایط کاهش گلیکوژن عضله، بهطور تصادفی آزمون فعالیت ورزشی فزایندهای با مراحل 3 دقیقهای تا سرحد خستگی روی چرخ کارسنج اجرا کردند. در یکی از جلسات، آزمودنیها بعدازظهر (18:00) روز قبل از اجرای آزمون فعالیت ورزشی برای اجرای فعالیت ورزشی به منظور کاهش محتوای گلیکوژن عضله به آزمایشگاه مراجعه کردند.کالریسنجی غیرمستقیم برای تعیین حجم اکسیژن مصرفی و دی اکسید کربن تولید شده در خلال فعالیت فزاینده استفاده شد. میزان اکسیداسیون مواد، MFO و Fatmax با کمک معادلات عنصرسنجی تعیین و محاسبه شد. از آزمون آماری t همبسته برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: MFO در شرایط کاهش گلیکوژن عضله (08/0±54/0 گرم در دقیقه) بهطور معنیداری نسبت به شرایط طبیعی گلیکوژن عضله (04/0±36/0 گرم در دقیقه) بالاتر بود (01/0≥P). همچنین بین Fatmax و در شرایط کاهش گلیکوژن عضله (42/3±01/65 درصد VO2peak)و در شرایط طبیعی گلیکوژن عضله(13/3±12/46 درصد VO2peak) تفاوت معنی داری مشاهده شد (01/0≥P). نتیجهگیری: بهطور کلی، نتایج این تحقیق نشان داد که کاهش گلیکوژن عضله قبل از فعالیت باعث افزایش MFO و جابهجایی MFO و Fatmax به شدت بالاتری از فعالیت میشود. این بدان معنی است که شروع در کاهش اکسیداسیون چربی در یک شدت بالاتری اتفاق میافتد و آزمودنیها دیرتر به منابع کربوهیدرات وابسته میشوند. واژگان کلیدی: حداکثر اکسیداسیون چربی، شدت ورزشی، کاهش گلیکوژن عضله، آزمون فعالیت فزاینده
- چکیده انگلیسی: Abstract Aim: The aim of this study was to determine the effect of reduced muscle glycogen on maximal fat oxidation (MFO) and the exercise intensity at which maximal fat oxidation was occure (Fatmax) in untrained men. Method: Eight healthy untrained males (age: 22.2±1; body mass index: 21.9±1.5 kg/m2; percent body fat (%): 15.1±1; VO2Peak: 2.82±0.41 L.min-1) participated in two studies carried out on separate days at least one week apart. Each subject in the fasting state (7:00 AM) performed graded exercise test with 3 min stages on a cycle ergometer to exhaustion, on two separate occasions randomly, in a normal glycogen state and under conditions of reduced muscle glycogen content. On one occasion, the day before the graded exercise test, subjects came to the laboratory at 18:00 pm to perform an exhaustive muscle glycogen lowering exercise. Indirect calorimetry was performed to determine oxygen consumption (VO2) and carbon dioxide production (VCO2) at during gradedexercise. Substrate oxidation, MFO and Fatmax was determined during graded exercise test, by use of the stoichiometric equations. The student’s t-test was used to analyze the variables. Results: MFO in the lowering muscle glycogen (0.54±0.08 g.min-1) was significantly higher than in the normal muscle glycogen status (0.36±0.04 g. min-1) (P<0.01). In addition, Significantly difference in Fatmax occurred at an exercise intensity of around 46.12±3.13% and 65.01±3.42% VO2peak in the normal and reduces glycogen condition respectively (P<0.01). Conclusion: In conclusion, reduced muscle glycogen before exercise can be causes a displacement of MFO and Fatmax to higher level of exercise intensity. This means that the onset of decrease of fat oxidation occurs at a higher intensity and individuals start to rely on carbohydrate sources later. Key words: MFO, Fatmax, Lowering muscle glycogen, Graded exercise test
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: حمید محبی,ارسلان دمیرچی,سید صالح صفری موسوی,فریبرز هوانلو
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سوخت و ساز و فعالیت ورزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آمادگی جسمانی,بازیکنان فوتبال,الگوی تمرین مقاومتی
- چکیده: چکیده هدف: هدف از این پژوهش، مقایسه اثر دو الگوی تمرین مقاومتی هرمی مسطح و دوگانه بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی و ترکیب بدنی بازیکنان جوان فوتبال بود. روش پژوهش: برای این منظور، 39 فوتبالیست عضو لیگ برتر سوریه به صورت تصادفی انتخاب شده و به 3 گروه (هر گروه 13 بازیکن)، کنترل (سن: 6/0±76/17 سال، وزن: 4±9/71 کیلوگرم، قد: 5±2/176 سانتی متر، VO2max: 4/1±7/40 میلی لیتر، کیلوگرم در دقیقه)، تمرین مقاومتی با الگوی هرمی مسطح (سن: 73/0±16/18 سال، وزن: 3/7±8/73 کیلوگرم، قد: 8/5±1/176 سانتی متر، VO2max: 6/3±3/42 میلی لیتر، کیلوگرم در دقیقه) و تمرین مقاومتی با الگوی هرمی دوگانه (سن 63/0±46/17 سال، وزن: 6±9/71 کیلوگرم، قد: 7/6±1/176سانتی متر، VO2max: 2±2/41 میلی لیتر، کیلوگرم در دقیقه) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه های هرمی مسطح و هرمی دوگانه به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه (علاوه بر تمرینات عادی روزانه لیگ) در برنامه تمرین مقاومتی شرکت کردند. شاخص های آمادگی جسمانی و پیکرسنجی آزمودنی های گروه کنترل فقط تمرین عادی روزانه لیگ را انجام می دادند. آزمودنی ها قبل و بعد از 8 هفته تمرین مورد آزمون قرار گرفتند. یافته ها: قدرت عضلانی و سطح مقطع عرضی ران پس از 8 هفته تمرین مقاومتی در هر دو گروه هرمی مسطح و هرمی دوگانه، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>P) با این حال در مورد سطح مقطع بازو، فقط در گروه تمرین هرمی مسطح تفاوت معنی داری مشاهده شد (05/0>P). همچنین، تفاوت معنی داری بین این دو گروه با گروه کنترل مشاهده شد (05/0>P). هر دو الگوی باردهی، تغییرات معنی داری در BMIو درصد چربی بدن آزمودنی ها ایجاد نکردند. نتیجه گیری: از نتایج این مطالعه چنین نتیجه گیری می شود که تمرینات هرمی دوگانه و مسطح در افزایش قدرت و یا حجم عضلانی مزیتی نسبت به هم ندارند و این امر نظریه های موجود را مبنی بر برتری تمرینات هرمی دو گانه برای کسب قدرت و حجم عضلانی بیشتر در ورزشکاران را به چالش می کشد. از این رو، برای کسب اطمینان بیشتر و نتیجه گیری قاطع تر، نیاز به انجام تحقیقات بیشتر می باشد. واژگان کلیدی: الگوی تمرین مقاومتی، آمادگی جسمانی، بازیکنان فوتبال.
- چکیده انگلیسی: Abstract Aim: The aim of this study was comparison between of two resistance training protocols, double pyramid and flat pyramid loading pattern, on physical fitness and body composition in young soccer players. Method: Therefore, 39 young soccer players from Syrian super league were divided randomly into three; control (age: 17.76±0.6 years, weight: 71.9±4 kg, height: 176.2±5 cm and VO2max: 40.7±1.4 ml/kg/min), double pyramid (age 17.46±0.63 years, weight: 71.9±6 kg, height: 176.1±6.7 cm and VO2max 41.2±2) and flat pyramid (age: 18.16±0.83 years, weight: 73.8±7.3 kg, height176.1±5.8 cm and VO2max: 42.3±3.6 ml/kg/min) resistance training groups. The training groups participated 3 times/wk for 8 weeks in resistance training sessions in addition to daily common soccer training sessions. The control group participated only in daily common training sessions. Results: Muscle strength was improved significantly in both double pyramid and flat pyramid loading groups after eight weeks of training (P<0.05) and there were significant differences between these two groups and control group (P<0.05). Both strength training protocols induced no significant differences in BMI and body fat percentage. Conclusion: It can be concluded that double pyramid and flat pyramid loading has no advantage to each other which challenges existing theories in this area. Therefore, more comprehensive works certainly remains to be done because poor body of similar evidence is available. Key words: Resistance training, Physical fitness, Young soccer player.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: حمید محبی,ارسلان دمیرچی,فراس حسینو,فرهاد رحمانی نیا
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: سوخت و ساز و فعالیت ورزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تراکم استخوانی,قدرت عضلانی,ترکیب بدنی,فعالیت های بدنی همراه با تحمل وزن
- چکیده: چکیده هدف: بررسی سطح فعالیت بدنی، قدرت عضلانی و شاخص های آنتروپومتریکی در زنان جوان. روش پژوهش: 160 زن جوان با میانگین سن 4/1±3/20 سال؛ قد 1/5±3/160 سانتیمتر؛ و وزن 9/7±1/55 کیلوگرم در این مطالعه مقطعی شرکت داشتند. سطح فعالیت بدنی از طریق پرسشنامه تعیین گردید. قدرت عضلانی در سه ناحیۀ پنجۀ دست، پا و پشت از طریق دینامومتر اندازه گیری شد و ترکیب بدنی نیز از طریق روش تجزیه و تحلیل مقاومت بیوالکتریکی تعیین شد. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که تنها 5/22 درصد از آزمودنی ها درگروه فعال و بقیه در گروه نیمه فعال و غیر فعال قرار داشتند. همچنین نتایج نشان داد که رابطه زیادی بین سطح فعالیت بدنی آزمودنی ها با قدرت عضلات پنجۀ دست، پشت و پا وجود دارد (05/0p<). نتایج آزمون تحلیل واریانس نیز نشان داد که تفاوت معنی داری در قدرت عضلات پنجۀ دست، پا، پشت، توده بدون چربی، درصد چربی و توزیع چربی بدن در بین گروه ها به تفکیک سطح فعالیت بدنی وجود دارد (01/0p<). بررسی بیشتر نتایج نشان داد که میانگین تودۀ بدون چربی و قدرت عضلات در گروه فعال نسبت به گروه نیمه فعال و غیر فعال بالاتر و درصد چربی و توزیع چربی پایین تر است (05/0p<). نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که اگرچه افراد فعال شرایط فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی مطلوب تری نسبت به گروه های نیمه فعال و غیر فعال دارند، اما نسبت کم این گروه در کل، توجه به توسعۀ سطح فعالیت بدنی و تغییر شیوه زندگی در بین دختران جوان (دانشجویان) که بتواند عوامل خطرزا در کسب تودۀ استخوانی را مناسب کاهش دهد، مورد تاکید قرار می دهد. واژگان کلیدی: فعالیت های بدنی همراه با تحمل وزن، قدرت عضلانی، تراکم استخوانی، ترکیب بدنی.
- چکیده انگلیسی: Abstract Aim: The purpose of this study was to determine the level of regular physical activity, isometric strength and anthropometric indices, which could be effective on BMD in young women. Method: One hundred and sixty young females (aged 20.3±1.4 years height 160.3±5.1 cm and weight 55.1±7.9 kg; mean±SD) were selected as subjects and participated in this short-term study. The level of physical activity was determined by questionnaire. Isometric muscular strength of wrist, back and leg was measured by dynamometer and body composition was determined through BIA method. Results: The results show that only 22.5 percent of subjects were active and the rest were in hypoactive and inactive groups. The results also show that there was a high relationship between the level of physical activity and wrist, back and leg strength (p<0.05). There was significant difference between wrist, back, and leg strength, lean body mass and body fat percent of groups regarding to the level of physical activity (p<0.01). Further analysis showed that lean body mass and muscular strength in the active group was significantly higher than in hypoactive and inactive groups (p<0.05). Conclusion: The result of this study indicated that if active group compare to hypoactive, and inactive groups are in good physiological and anthropometrical condition, but the limitation of quantity of this group take into consider that, the risk factors in turn possibility of inflicting with osteoporosis was relatively high among female students. Therefore, the level of physical activity, and lifestyles of the female students should be improved. Key words: Weight-bearing exercise, Physical activity, Muscular strength, Body composition
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: الهام فیاض,حمید محبی,ارسلان دمیرچی,مرتضی اکبر
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: حرکت
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: لنفوسیت ها,تمرین های همزمان,مونوسیت ها,نوتروفیل و لکوسیت
- چکیده: هدف پژوهش حاضر, بررسی تأثیر یک و دو جلسه تمرین منتخب شامل تمرین های ترکیبی استقامتی و مقاومتی در روز بر توزیع مجدد زیرگروه های لکوسیتی بود. بدین منظور 8 نفر از دانشجویان پسر رشتة تـربـیت بـدنی دانشگاه گیلان به صورت داوطلب در پژوهش حاضر شرکت کردند. در مدت 8 روز, آزمودنی ها 3 مرحله آزمون را انجام دادند؛ مرحلة اول, استراحت در حالت پایه, مرحلة دوم انجام تمرین های ترکیبی استقامتی (45 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 75-70 درصد ضربان قلب بیشینه (معادل 60 درصد VO2max) با استفاده از چرخ کارسنج) و مقاومتی (45 دقیقه تمرین با 6 حرکت وزنة تمرینی در 3 دورة 8 تکراری با شدت 80 درصد 1RM) به مدت 90 دقیقه در بعدازظهر و مرحلة سوم, انجام تمرین های ذکر شده در 2 نوبت صبح و بعدازظهر. برای اندازه گیری تعداد گلبـول های سفید و زیر گـروه های آن در فواصل زمانی گوناگون, در هر وهله cc 5 خون از ورید بازویی آزمو دنی ها گرفته شد و افراد پیش از اولین خونگیری, حداقل 12 ساعت ناشتا بودند. برای آزمون فرضیه های پژوهش, از آزمون T همبسته, تحلیل واریانس با انـدازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی استفاده شد. اختلاف میانگین ها در سطح 05/0 P? . قابل قبول بود. نتایج نشان داد در تعداد گلبول های سفید بلافاصله و 3 ساعت پس از یک جلسه تمرین تغییر معنی داری به وجود نمی آید , اما در فواصل زمانی مذکور پس از دو جلسه تمرین افزایش معنی داری مشاهده می شود (05/0 P?). همچنین بین حالت پایه و 3 ساعت پس از هر دو برنامه (یک جلسه و دو جلسه تمرین در روز) افزایش معنی داری مشاهده شد (05/0 P?). به نظر می رسد این تغییرات بیشتر ناشی از افزایش معنی دار نوتـرو فیل ها و لنفـوسیت ها در فواصل زمانی پس از یک و دو جلسه تمرین بوده, اما تعداد مونـوسیت ها و ائوزنیـوفیل ها در غالب فاصلـه هـای زمانی پس از تمرین ها تغییر معنی دارینداشته است. در نتیجه برای جلوگیری از اختلال در عملکرد سیستم ایمنی دقت نظر بیشتر در تجویز جلسات تمرینی بیش از یک نوبت در روز توصیه می شود.
- چکیده انگلیسی: The purpose of this study was to investigate leukocyte subsets redistribution after single and repeated bouts of concurrent endurance and resistance exercise . Eight physical education students (age 21± 1.51 years, 74.25± 8.85 Kg weight, 178.2 ±5.57 cm height) volunteered to participate in the present study. In a periodic design, subjects completed 3 experimental trials for 8 days. Trial one, control day; trial two, performing concurrent endurance (cycling for 45 min at 60% VO2max); resistance exercises (6 exercise in 3 sets and 8 repetitions with 80% 1RM for 45 min) in the afternoon and trial three, performing above protocols in the morning and afternoon. Blood samples were gathered immediately and 3 hours after exercises, while the subjects went on overnight fast (at least 12h). Then leukocytes were conted and the subsets (neutrophils, lymphocytes, monocytes and eosinophils) were measured using Sysmex k-1000 cell counter. Data were analyzed by paired t test, analysis of variance with repeated measures and Bonferroni post – hoc test. The differences were significant at P?0.05. The findings showed no significant differences in leukocytes count immediately and 3h after a single bout of exercise. But, an increase in leukocytes after repeated bouts of exercise were significant in comparison with pre exercise. It seems these variations are due to a significant increase in neutrophils and lymphocytes. Monocytes and eosinophils didn’t change significantly in neither of groups. According to obtained data, to prevent immune function disturbance, coaches should carefully consider the immune conditions while they are going to plan more than one session of exercise a day
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: حمید اراضی,ارسلان دمیرچی,پروین بابائی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: حرکت
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ارزیابی ترکیب بدنی,جدول قد- وزن,شاخص توده ی بدنی
- چکیده: هدف از انجام این تحقیق، مقایسه ی اعتبار جدول قد –وزن وفرمول های استاندارد در برآورد وزن مطلوب بدن زنان ورزشکار وغیرورزشکار می باشد.جامعه ی تحقیق، شامل گروه ‹1›زنانورزشکار تیم های ملی به تعداد 74 نفر وگروه ‹2›زنان غیر ورزشکار به تعداد 100 نفر از دانشجویان دانشگاه گیلان می باشند. روش اندازه گیری به این صورت بودکه ابتدا در برگه ی مشخصات فردی ،اطلاعات لازم ثبت وسپس وزن مطلوب به سه طریق زیر محاسبه شد:جدول قد – وزن بیمه ی عمر متروپولیتن‹1983›، فرمول استاندارد،وبراساس میزان درصدچربی بدن با اندازه گیری چربی تحت جلدی ،برای تعیین تیپ بدنی ،با استفاده از روش های پیشنهادی شرکت بیمه ی عمر متروپولیتن‹ با اندازه گیری پهنای آرنج› آزمودنی ها به سه تیپ ‹اندام ریز ،متوسط ودرشت› طبقه بندی شده وشاخص توده ی بدنی آنها،بر مبنای میزان چاقی آزمودنی ها از تقسیم وزن بدن ‹کیلوگرم› برمجذور قد‹سانتی متر › به دست آمد .سپس از ابعاد مختلف بدن آزمودنی ها ،اندازه گیری به عمل آمد واطلاعات به دست آمده مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت. نتایج ذیل حاصل این تجزیه وتحلیل است: 1- جدول قد – وزن وفرول استاندارد دربراورد وزن مطلوب بدن ،ارتباط معنی داری با روش معیار ‹ارزیابی ترکیب بدن با کالیپر› دردو گروه زنان ورزشکار وغیرورزشکار دارد. 2- میزان همبستگی بین جدول قد-وزن وفرمول ها با روش معیار در براورد وزن مطلوب ، برای رشته های شنا ووالیبال کمتر از سایر رشته های ورزشی بوده است. 3- بین نتایج بدست آمده ،از براورد درصد چربی بدن با روش معیار واندازه گیری دور اندام ها ،در غیر ورزشکاران وورزشکاران ،بالاترین همبستگی در اندازه ی دور ران ،کمر وشکم مشاهده شد. با توجه به نتایج این پژوهش ،به نظر میرسد که جدول قد – وزن شرکت بیمه ی عمر متروپولیتن،فرمول های استاندارد وشاخص توده ی بدنی ،مقیاس نسبتاً مناسبی در براورد وزن مطلوب جامعه تحقیق می باشد.
- چکیده انگلیسی: The aim of this study was to compare the relaibility of Life Insurance Metropolitan Company (LIMC) height weight table to those of standard formulae estimating ideal weight for athletic and non - athletic females. The method of study is descriptive and reference standard method is Body Composition Assessment (BCA) by caliper skinfold. The group under study includes: 1) Seventy - Four Female athletes Playing for national teams who Participated in the second round of Islamic countries Female competition (age 22 ::t 4). 2) One hundred non - athletic females among students from the University of Oilan (age 21 ::t3). Sampling was carry out in three ways: LIMC height - weight table (1983) ; standard formula and on the basis of fat percent measured from caliper skinfold method. To determine the type of body using the method given by LIMC participants were classified as three types (small, average, and large size). The amount of fat was calculated on the basis of Body Mass Index (BMI) by dividing body weight (kg) by height (cm2). Afterward, body wCiS measured in different dimensions and ultimately the data were analyzed by Piersson's correlation coefficient, by comparison of BCA results such as referenced scale. Results of this study are: 1- LIMC and standard formula regarding ideal weight estimation have significant relationship with the BCA method within two groups of female and non ¬ female athletes. 2- The results obtained from (BMI) have a siginificant relationship with the BCA method in the two groups. 3- The relationship between BCA method with those of LIMC standard formula is higher among female athletic groups And among non - athletic females the relation between BCA method with that of (BMI) is higher. 4- The degree of relationship between LIMC with (BCA) method is less in swimming and volleyball than any other sports. LIMC, standard formulas and (BMI) are farily proper measures to estimate ideal weight in our subjects
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: دکتر خسرو ابراهیم,دکتر ارسلان دمیرچی,دکتر فرهاد رحمانی نیا,سیده تهمینه سعیدی
- مشاهده