در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیمى کاربردى
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ولتامتری,حسگر الکتروشیمیایی,الکترود خمیر کربن,مانگی فرین
- چکیده: یک حسگر الکتروشیمیایی بسیار حساس بر اساس الکترود خمیر کربن اصلاح شده با مایع یونی و نانوذرات NiFe2O4 برای تعیین مانگیفرین ساخته شد. الکترود اصلاح شده فعالیت الکتروکاتالیستی بسیار خوبی را نسبت به اکسیداسیون مانگیفرین در محلول بافر فسفات (0/7pH=) نشان داد. برای بررسی واکنش الکتروشیمیایی مانگیفرین با الکترود اصلاح شده، ولتامتری چرخهای (CV)، کرونوآمپرومتری (CHA) و ولتامتری پالس تفاضلی (DPV) مورد استفاده قرار گرفت. جریان اکسیداسیون مانگیفرین افزایش جریان چشمگیری را نشان داد و در مقایسه با الکترود خمیر کرین اصلاح نشده پتانسیل اکسیداسیون مانگیفرین در پتانسیلهای کمتری صورت گرفت. تغییرات جریان ولتاگرامهای رسم شده بر حسب غلظت مانگیفرین در محدوده 0/500-1/0 میکرومولار با شیب μA.μM-1 0576/0 خطی میباشد. حد تشخیص به دست آمده با استفاده از DPV برابر با 09/0 میکرومولار (3S/N=) میباشد. حسگر پیشنهاد شده برای تعیین مانگیفرین در نمونههای ادرار مورد استفاده قرار گرفت.
- چکیده انگلیسی: A highly sensitive electrochemical sensor was fabricated based on ionic liquid and NiFe2O4 nanoparticles modified carbon paste electrode for determination of mangiferin. The modified electrode exhibited excellent electrocatalytic activity towards the oxidations mangiferin in phosphate buffer solution (pH 7.0). Cyclic voltammetry (CV), chronoamperometry (CHA) and differential pulse voltammetry (DPV) were used to investigate the electrochemical reaction of mangiferin at the modified electrode. It dramatically enhanced mangiferin oxidation current and shifted its potential towards less positive potential when compared to bare CPE. The peak current vs. mangiferin concentration diagram was found to be linear in range of 0.1 to 500.0 μM with the respective slope of 0.0576 μA μM-1. The detection limit obtained by DPV was 0.09 μM (S/N = 3). The proposed sensor was proved to be applicable for the determination of the mangiferin in urine samples.
- انتشار مقاله: 20-05-1397
- نویسندگان: هادی بیت الهی,شهره جهانی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیمى کاربردى
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: نانو ذرات نقره,گرافن اکساید,گرافن نیتروژن داپ,واکنش احیای اکسیژن
- چکیده: در کار حاضر با استفاده از احیا کننده سازگار با محیط زیست کاتالیستهای NRGO و Ag/NRGO سنتز شدند. گرافن اکساید به عنوان بستر توسط روش الکتروشیمیایی تهیه شده سپس با استفاده از اوره به عنوان منبع نیتروژن و تحت دمای 160 درجه سانتی گراد به گرافن نیتروژن داپ تبدیل شد و به عنوان بستر نقره مورد استفاده قرار گرفت. وجود نیتروژن در ساختار گرافن باعث پراکندگی بهتر فلز نقره بر روی گرافن شده و از تجمع انها جلوگیری میکند. برای بررسی رفتار کاتالیستی الکتروکاتالیستها از تست ولتامتری روبشی خطی در محیط قلیایی برای واکنش احیای اکسیژن استفاده شد. Ag/NRGO رفتار کاتالیستی بهتری نسبت به NRGO که به عنوان بستر استفاده شده نشان داد. همچنین رفتار سینتیکی بهتری نیز نسبت به NRGO نشان داد
- چکیده انگلیسی: In the present work, NRGO and Ag/NRGO catalysts were synthesized using eco-friendly reducing agents. Graphene oxide was prepared as a substrate by electrochemical method. Then, using urea as nitrogen source, it was converted into graphene nitrogen dop under a temperature of 160 ° C and used as a silver bed. The presence of nitrogen in the graphene structure results in a better dispersion of the silver metal on graphene and prevents the accumulation of them. To investigate the catalytic behavior of electrocatalysts, linear scaling voltammetry test was used in alkaline medium for oxygen regeneration reaction. Ag / NRGO showed better catalytic behavior than the NRGO as the bare substrate. It also showed better kinetic behavior than NRGO.
- انتشار مقاله: 29-11-1396
- نویسندگان: کریم کاکائی,گلناز قدیمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیمى کاربردى
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: MMT,TGA,SEM,DCPD,اپوکسی,خودترمیمی,تست مکانیکی
- چکیده: در این پژوهش تلاش شده که با استفاده از نانو ذرات مونتموریلونیت برای تهیهی نانوکامپوزیت خودترمیم پایه اپوکسی استفاده شود. کپسولهای اوره-فرمالدهید با استفاده از پلیمریزاسیون درجا در حضور نانو ذرات مونتموریلونیت ساخته شدند و کپسولهای اصلاح شده با استفاده از مونتموریلونیت با استفاده از FT-IR و میکروسکوپ نوری(OM) بررسی شدند. آنالیزها نشان دادند که استفاده از موتنمویلونیت در تهیه کپسولها موثر بوده و باعث بهبود میکروکپسولها شده است. در نهایت نانوکامپوزیت خودترمیم پایه اپوکسی با استفاده از موتنموریلونیت(MMT) و عامل ترمیم DCPD ساخته شدند و مقاوت حرارتی نانو کامپوزیت خودترمیم تقویت شده با نانوذرات رس با استفاده از آنالیز گراویمتری حرارتی و همچنین مقاومت مکانیکی قبل و بعد ار آسیب بررسی شدند.
- چکیده انگلیسی: In this research, it has been tried to construct a self-healing epoxy based nanocomposite using montmorillonite (MMT) nanoparticles. Urea-formaldehyde microcapsules were made using in-situ polymerization in the presence of Montmorillonite nanoparticles and MMT modified microcapsules were studied using FT-IR and optical microscopy (OM). The analyzes showed that the use of montmorillonite was effective in the preparation of microcapsules and improved their properties. Finally, the epoxy based self-healing nanocomposite was made using MMT nanofiller and DCPD healing agent. Finally thermal stability of self-healing nanocomposite reinforced with clay nanoparticles was investigated using thermal gravimetery analysis as well as mechanical strength before and after damage.
- انتشار مقاله: 04-06-1397
- نویسندگان: سپیده خستوان,مصطفی فضلی,عبداله عمرانی,مرتضی قربانزاده آهنگری,یاسر رستمیان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیمى کاربردى
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ساختار بلوری,شیفباز,محاسبات نظری
- چکیده: در این مطالعه٬ یک لیگاند شیفباز بلقوه دودندانهای جدید از واکنش تراکمی بین اتیلن دیآمین و ۴-یدو بنزآلدئید سنتز شد. ساختار بلوری ترکیب بوسیله پراش تک بلور اشعه X مورد بررسی قرار گرفت و نشان داده شد که ترکیب مربوطه در سیستم بلوری مونوکلینیک با گروه فضاییP21/n متبلور میشود. در ساختار بلوری٬ مولکول شیفباز در موقعیت ویژه قرار گرفته که در آن مرکز تقارن وسط پیوند C─C قسمت دیآمین قرار دارد. با استفاده از محاسبات نظری میزان انرژی برهمکنشهای برون مولکولی واحد های مولکولی در ساختار بلوری نیز بدست آمدند. مطالعات نظری برای بدست آوردن انرژی برهمکنش دی مرهای تشکیل شده از ساختار بلوری توسط برنامه گوسین انجام شدند.
- چکیده انگلیسی: A new potentially bidentate Schiff base ligand was synthesized from condensation reaction between ethylenediamine and 4-iodobenzaldehyde. The crystal structure of the compound was studied by single-crystal X-ray diffraction and it was shown that the compound was crystallized in monoclinic system with space group P21/n. In the crstal structure, the Schiff base molecule was located on special position with center of inversion in the middle of the C-C bond of the diamine segment. The intermolecular interaction energies of the interacting units were calculated by the theoretical calculations in the crystal structure. The theoretical calculations for interaction energies of the formed dimers from crystal structure were calculated by Gaussian program.
- انتشار مقاله: 13-08-1397
- نویسندگان: رضا کیا,سهیل محمودی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیمى کاربردى
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: جذب سطحی,نفت خام,کلرایدهای آلی,برش نفتا,نانوذرات سینتر شده Al2O3-γ
- چکیده: بدلیل اثرات مخرب ناشی از حضور کلرایدهای آلی، حذف این ترکیبات از محیط نفت خام آلوده و برشهای آن به دغدغهای اساسی برای پالایشگاهها تبدیل شده است. علیرغم اهمیت فوق العاده این مساله، تحقیقات بسیار اندکی در این حوزه انجام پذیرفته و روشهای ارائه شده برای حذف این ترکیبات نیز به لحاظ عملیاتی بسیار دشوار و اجرای آنها مقرون به صرفه اقتصادی نیست. در تحقیق حاضر، جذب سطحی به عنوان فناوری با بازده مناسب و با قابلیت عملیاتی بالا جهت حذف ترکیبات آلی کلردار از برش نفتای نفت خام آلوده معرفی گردیده است. نانوذرات سینتر شده Al2O3-γ به عنوان جاذبی مناسب ساخته شده و به کمک آنالیز های XRD، SEM-EDS و BET مشخصه یابی شد. آزمایشات جذب سطحی ترکیبات آلی کلردار از برش نفتا برای نمونههای با غلظتهای اولیه متفاوت از کلرایدهای آلی در دمای ثابت 303 کلوین انجام پذیرفتند. نتایج آزمایشگاهی نشان دادند که راندمان فرآیند جذب سطحی برای نمونههای با غلظت اولیه کلرایدهای آلی mg/L 105 و mg/L 5/8 به ترتیب به بیش از 60 و 96 درصد رسیده است. ارزیابی مدلهای مختلف برای بررسی تعادل ترمودینامیکی در فرآیند جذب سطحی این ترکیبات نشان داد که مدل ایزوترمی فروندلیچ بهترین برازش را نسبت به دیتاهای آزمایشگاهی حاصل ارائه میکند. همچنین با بررسی مدلهای سینتیکی رایج، مشخص گردید که برای نمونههای حاوی مقادیر بالای کلرایدهای آلی، سینتیک جذب از مدل سینتیکی شبه-درجه-اول و برای نمونه های با غلظت اولیه پایین از مدل سینتیکی شبه-درجه-دوم تبعیت میکنند. در نهایت، نتایج آزمایشگاهی این تحقیق نشان داد که نانوذرات سینتر شده Al2O3-γ می توانند به عنوان جاذبی مناسب برای حذف ترکیبات آلی کلردار از برش نفتا عمل کنند.
- چکیده انگلیسی: Due to destructive effects of organic chlorides, removal of these compounds from contaminated crude oil and its distillates is very crucial for oil refiners. Despite the importance of this subject, a few researches in this area exist and most of them proposed solutions that are very difficult and costly. Therefore, in this study it is going to introduce sintered alumina nanoparticles as a new suitable adsorbent of organic chlorides from naphtha fraction of contaminated crude oil. The adsorbents were made via sintering 10 to 35 grams of γ-Al2O3 nanoparticles with average particle size of 20 nm at temperature of 773.15 K for about 4 hours and then, were characterized by XRD, SEM-EDS, and BET analyses. The removal efficiency of the adsorbent at adsorption time of 10 hours reached to more than 60% and 96% for samples with initial concentrations of 105 and 8.5 mg/L respectively. According to equilibrium investigations, Freundlich isotherm model provided a better fit to the adsorption equilibrium data than other isotherm models. It was also found that for samples with high organic chloride concentrations, the adsorption kinetics followed the pseudo-first-order kinetic equation well while pseudo-second-order kinetic model exhibited better fit to kinetic data of samples with low organic chloride concentration. Above mentioned investigation results implied that the sintered γ-Al2O3 nanoparticles would be an effective adsorbent for adsorption removal of organic chloride from naphtha distillate of crude oil.
- انتشار مقاله: 09-05-1397
- نویسندگان: صمد ارژنگ,کاظم مطهری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیلات
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رشد,چربی,بازماندگی,ضریب تبدیل غذا,بچه فیل ماهی پرورشی
- چکیده: به منظور بررسی اثر سطوح مختلف چربی بر شاخصهای رشد، ضریب تبدیل غذا و بازماندگی بچه فیل ماهی پرورشی، آزمایشی طراحی و اجرا گردید. چهار جیره آزمایشی با پروتئین یکسان (45 درصد) و سطوح 7/6، 5/10، 14 و 17 درصد چربی و 4/3 تا 7/3 کیلوکالری برگرم انرژی قابل هضم تهیه شد و هریک با سه تکرار، با بچه فیل ماهیان پرورشی با وزن 07/0± 14/2 گرم و به تعداد 420 عدد - 35 عدد در هر واحد آزمایشی (حوضچههای فایبرگلاس با حجم 100 لیتر و میزان تعویض آب 4/1 لیتر در دقیقه)- به مدت 48 روز مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج حاصل معنی دار بودن اثر سطوح مختلف چربی جیرههای غذایی بر شاخصهای مورد بررسی شامل وزن نهایی، طول نهایی، درصد افزایش وزن، رشد ویژه، شاخص تولید، شاخص کبدی، ضریب تبدیل غذا، بازده پروتئین و پروتئین تولیدشده را نشان داد (05/0< p). بر اساس یافتههای این تحقیق افزایش میزان چربی تا سطح 14 درصد، بهبود شاخصهای مورد بررسی را بهمراه داشته است. بیشترین رشد و بهترین راندمان غذایی در سطح چربی14 درصد با نسبت انرژی قابل هضم به پروتئین خام ( ) برابر 9/79 بدست آمد. براین اساس میزان بهینه چربی در جیره غذایی بچه فیل ماهیان پرورشی در محدوده وزنی مورد بررسی در این تحقیق، 14 درصد پیشنهاد میگردد
- چکیده انگلیسی: Variation in growth, feed utilization and survival was assessed in sturgeon fingerlings of Beluga fed different dietary lipid levels. All diets were iso-nitrogenous (protein = 45%) comprising 3.4-3.7 kcal digestible energy g-1. Triplicate groups of 35 fingerling Beluga with a mean initial wet weight of 2.14 ± 0.07 g (± SD) were fed with four experimental diets containing 6.7, 10.5, 14 and 17% crude fat for 48 days (water volume: 100 L.; water change rate: 1.4 L min-1). There were significant differences in final weight, body weight increase, specific growth rate, production index, hepatosomatic index, protein efficiency ratio, productive protein value and feed utilization ratio of fingerling Beluga (P < 0.05). Increasing lipid levels to 14% level improved the above indices. However, condition factor and survival were not affected by different dietary lipid levels (P > 0.05). The best growth rate, survival, feed utilization were obtained at 14% lipid level with DE:CP ratio of 79.9 kcal g-1. These results indicate that optimal dietary lipid level for fingerling Beluga is about 14% for these diets.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: عیسی ابراهیمی,عیسی ابراهیمی,عیسی ابراهیمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیلات
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آفلاتوکسین,آرد ماهی کیلکا,باسیلوس لیکنیفورمیس
- چکیده: هدف این مطالعه بررسی تاثیر مهارکننده باسیلوس لیکنیفورمیس روی آفلاتوکسینهای G1 و G2 در محیط کشت آزمایشگاهی و آرد ماهی کیلکا است. از دو غلظت آفلاتوکسین (8 و 12 نانوگرم بر میلیلیتر برای G1 و G2) و (2 و 4 میلیلیتر از استاندارد آفلاتوکسین به 50 گرم از آرد ماهی) به ترتیب در محیط کشت آزمایشگاهی و آرد ماهی کیلکا استفاده گردید. دوز مورد استفاده باسیلوس لیکنی فورمیس نیز دو غلظت 3 و 4 درصد بوده است. میزان تغییرات باسیلوس و آفلاتوکسین به ترتیب توسط دستگاه اسپکتروفتومتر (جذب نوری با طول موج 600 نانومتر) و HPLC مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج آزمایشگاهی نشان داد که به هنگام استفاده از دوز 3 درصد باسیلوس لیکنیفورمیس، میزان کاهش معنیدار (05/0 p<) G1 با غلظتهای 8 و 12 نانوگرم بر میلیلیتر به ترتیب 9/99 و 4/99 درصد و G2 با غلظت 8 و 12 نانوگرم بر میلیلیتر به ترتیب 2/99 و 2/98 درصد و میزان کاهش معنیدار (05/0 p<) آفلاتوکسین در دوز 4 درصد باسیلوس لیکنیفورمیس به ترتیب 100 و 100 درصد برای G1 با غلظتهای 8 و 12 نانوگرم بر میلیلیتر و 100 و 6/99 درصد برای G2 با غلظت 8 و 12 نانوگرم بر میلیلیتر بوده است. در آرد ماهی، میزان کاهش آفلاتوکسین برای تیپ G1 و G2 با حضور 3 و 4 درصد باسیلوس لیکنیفورمیس به همراه 2 و 4 میلیلیتر از سوسپانسیون استاندارد آفلاتوکسین در 50 گرم از آرد ماهی برای G1به ترتیب 8/75 و 1/66 درصد و 4/95 و 7/81 درصد و برای G2 به ترتیب 7/77 و1/80 درصد و 9/98 و 3/89 درصد بوده است. نتایج نشان میدهد که باسیلوس لیکنیفورمیس قادر به کاهش (05/0 p<) آفلاتوکسینهای G1 و G2 در شرایط آزمایشگاهی و آرد ماهی بوده و توصیه میشود از آن به عنوان ابزار بیولوژیک در جهت کنترل آفلاتوکسین در کارگاههای تولید آرد ماهی استفاده گردد
- چکیده انگلیسی: This study investigated the inhibitory effects of Bacillus licheniformis on G1 and G2 aflatoxins in culture media and Kilka fish meal. Two concentrations of aflatoxins (8 and 12 ppb for G1 and G2) and (2 and 4 ml from aflatoxins standard per 50g of fish meal) were used in culture media and Kilka fish meal respectively. The doses of bacillus were 3 and 4% for this experiment. Changes of aflatoxins and the bacterium growth were evaluated using HPLC and spectrophotometer (OD: 600 ?) respectively. Culture media results show that G1 and G2 concentrations decreased significantly (P < 0.05) by 99.9 and 99.4%, 99.2 and 98.2% respectively (for 3% Bacillus), and 100 and 100%, 100 and 99.6%, respectively (for 4% Bacillus). In fish meal, concentrations of G1 and G2 decreased significantly (P < 0.05) by 75.8 and 66.1%, 77.7 and 80.1% (for 3% Bacillus with 2 and 4 ml aflatoxins standard) and 95.4 and 81.7%, 98.9 and 89.3 % (for 4% Bacillus with 2 and 4 ml aflatoxins standard), respectively. The results show that Bacillus licheniformis is able to decrease significantly (P < 0.05) G1 and G2 aflatoxins in culture media and fish meal and is recommended to be used as a biological tool in fish meal industry.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: مهرداد ولیپورمری,ابراهیم علیزاده دوغیکلائی,علی ارشدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیلات
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: خودپالایی,پساب,مزارع پرورش ماهی,قزلآلای رنگینکمان,بزرگ بیمهرگان کفزی,شاخصهای زیستی,رودخانه هراز
- چکیده: اثر پساب مزارع پرورش ماهی قزلآلای رنگینکمان رودخانه هراز بر بزرگ بیمهرگان کفزی و توان خودپالایی رودخانه، با انتخاب چهار مزرعه و دهایستگاه در منطقه مورد مطالعه صورت گرفت. نمونهبرداری از بزرگ بیمهرگان کفزی، در پنج نوبت در فصول مختلف سال انجام گردید. حدود 170000 نمونه بزرگ بیمهرگان کفزی شناسایی شده که به 34 جنس، 32 خانواده و 12 راسته تعلق داشتند. بیشترین فراوانی را در اکثر ایستگاهها، راسته Ephemeroptera تشکیل داده که فراوانی مجموعدو جنس Acentrella sp. و Baetis sp. 9/97 درصد از کل اعضای این راسته را در کلیهایستگاهها تشکیل دادند. شاخصهای غنای EPT، درصد EPT و(Chironomidae /Ephemeroptera+Plecoptera+ Trichoptera) EPT/CHIR. در ایستگاههای بلافاصله پایین دست مزارع نسبت به بالا دست آنها از مقادیر کمتری برخوردار بودند و با فاصله گرفتن از مزارع افزایش پیدا کردند. بر اساس نتایج شاخص زیستی (Hilsenhoff Family Biotic Index) HFBI آلودگی آلی آب در ایستگاههای مختلف، در طبقه کیفی خوب، مناسب، نسبتا" ضعیف و ضعیف طبقه بندی شدند. نتایج ترکیبی از شاخصهای زیستی نشان داد، ایستگاههای بلافاصله بعداز مزارع از آلودگی بیشتری نسبت به قبل آنها برخوردار بوده و با فاصله گرفتن از مزارع دارای روند خودپالایی بودند که در فاصله 5/3 کیلو متری بطور معنیداری از آلودگی کم شده بود.
- چکیده انگلیسی: The effect of rainbow trout farms outflow in the Haraz river on benthic macroinvertebrates and the self-purification potential of river was investigated from each of ten selected stations along four farms. Benthic macroinvertebrates was investigated for different seasons a year by taking five samples. About 170000 macroinvertebrate specimens at 34 genera, 32 families and 12 orders were isolated and distinguished in this study. Maximum abundance at most stations was possessed by order Ephemeroptera, of which Baetis sp. followed by Acentrella sp. constituted 97.9% of the Ephemeroptera at all stations. Indices of EPT richness, EPT percentage and EPT/CHIR (Ephemeroptera+Plecoptera+Trichoptera/Chironomidae) decreased at the immediate vicinity of the fish farms outflows, and increased upon distancing from the farms. On the basis of HFBI (Hilsenhoff Family Biotic Index) index, four grades of good, suitable, relatively poor and poor water qualities were distinguished at all the sampling stations. The combined results of biotic indices indicated that pollution was higher at the stations at the immediate vicinity of the fish farms outflows than the preceding ones, and the self-purification potential of water increased upon distancing from the farms, peaking to a significant level at a distance of 3.5 km.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: مهدی نادری جلودار,اصغر عبدلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیلات
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: استرس,کیفیت گوشت,کپور معمولی (Cyprinus carpio),گل میخک,مرگ خارج از آب
- چکیده: در این تحقیق اثر دو روش بیهوشی 1) بیهوشی ماهیان با قرار دادن آنها در یخ 2) بیهوشی ماهیان با غوطهوری در عصارهی گل میخک و مرگ با ضربه در سر، در مقایسه با روش معمول کشتن ماهی (مرگ خارج از آب) بر شاخصهای کیفی و میزان استرس وارده در ماهی کپور معمولی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که روش بیهوشی قبل از مرگ، بر کیفیت گوشت ماهی اثر معنیداری دارد. ارزیابی شاخص جمود نعشی و میانگین pH عضله در طول زمان پس از کشتار و بین تیمارهای آزمایشی مختلف، تغییرات معنی داری را نشان دادند. جمود نعشی در ماهیانی که خارج از آب مردند، 3 ساعت بعد به بیشترین مقدار خود (6/77 درصد) رسید. جمود نعشی ماهیان بیهوش شده در یخ و عصاره گل میخک به ترتیب در 24 ساعت پس از مرگ (2/44 درصد) و 60 ساعت پس از مرگ (1/55 درصد) به حداکثر رسید. ماهیان بیهوش شده با گل میخک، جمودی با تاخیر نسبت به دو تیمار دیگر داشتند. میزان pH بلافاصله پس از مرگ برای ماهیان مرگ خارج از آب 34/6 ، برای تیمار یخ گذاری 53/6 و برای تیمار گل میخک 99/6 بود. در ماهیان بیهوش شده با عصاره گل میخک، میزان آبچک عضله پایین تر از سایر تیمارها بود. غلظت فاکتورهای خونی وابسته به استرس (کورتیزول، گلوکز و لاکتات پلاسما) در تیمار مرگ خارج از آب، بطور معنی داری از تیمارهای یخ گذاری، گل میخک و تیمار شاهد پلاسما، شامل 8 ماهی زنده درون حوضچه نگهداری که تحت استرس بیهوشی و کشتار نبودند، بالاتر بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که ماهیهایی که با عصاره گل میخک بیهوش و سپس با ضربه در سر کشته شدند، کیفیت به مراتب بالاتر داشته و استرس وارده به آنها نسبت به تیمارهای یخ گذاری و مرگ خارج از آب، پایین تر بود.
- چکیده انگلیسی: In this investigation effects of two stunning methods 1) ice asphyxia, 2) direct immersion of fish into bath containing previous water dilution of clove oil that were killed by blow on the head were compared with common fish slaughtering method: removing fish from water and exposed to the air (asphyxia). Effects of these two methods on meat quality and stress responses in common carp were evaluated. Results revealed that anaesthetizing and killing procedures significantly affected the meat quality in common carp. Both rigor index and pH varied significantly during the trail post-mortem between the experimental groups. Maximal rigor index (77.6%) was observed after 3 hours post mortem in the asphyxia group. Rigor index reached maximum at 24(44.2%) and 60 h (55.1%) post mortem for the ice and clove oil group. Fish subjected to clove oil showed a less intense than those in the other group although they had a longer lasting rigor state. Mean muscle pH of fish was 6.34 for asphyxia, 6.53 for ice group and 6.99 for clove oil immediately after death. Fish of the group clove oil had the lowest driploss at 96h postmortem. Stress blood indicators in asphyxia group were significantly higher than other two groups and the control group (unstressed fish). The data presented in the experiment expressed that fish of the group received clove oil had significantly higher quality and less stress response than other groups.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: سهراب معینی,زینب مولودی,بهاره شعبانپور
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: شیلات
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: دریای خزر,جمعیت,ژنتیک,ریزماهواره,سیاه کولی خزری Vimba vimba persa
- چکیده: جمعیت ماهی سیاه کولی دریای خزر (Vimba vimba persa) در دو منطقه از سواحل جنوبی دریای خزر (تالاب انزلی و رودخانه حویق واقع در استان گیلان) با استفاده از ده نشانگر ریزماهواره پلی مورف مورد مطالعه قرار گرفت. در مجموع 153 الل مورد شناسایی گردید. بیشترین تعداد اللهای مشاهده شده 17 الل در جایگاه CA3 و کمترین آن 3 الل در جایگاه Z8145 بوده که میانگین اللی در هر جایگاه 6/7 بدست آمد. میانگین هتروزایگوسیتی مشاهده شده و مورد انتظار به ترتیب 79/0 و 76/0 بود. بیشتر مناطق انحراف از تعادل هاردی - واینبرگ را نشان دادند. مقادیر محاسبه شده Fst در سطح معنی داری (p?0.01)، دو جمعیت از ماهی سیاه کولی خزری در سواحل جنوبی دریای خزر را نشان داد. بنابراین مدیریت برای حفاظت این گونه، برداشت پایا و بازسازی ذخایر با در نظر گرفتن حفظ تنوع ژنتیکی توصیه میشود
- چکیده انگلیسی: Population of Vimba vimba persa was investigated using microsatellite markers originated from two regions along the Iranian coastline of Southern Caspian Sea (Anzali Lagoon and Havigh River in Gilan province). Totally 153 alleles were identified. The highest number of alleles per CA3 loci was 17 and the lowest 3 in Z8145 loci with means of 7.6. Observed and expected heterozygosity averages were 0.79 and 0.76, respectively. Most cases deviated significantly from Hardy-Weinberg equilibrium (p?0.01). The estimation of Fst (p?0.01) identified significantly two populations of Vimba vimba persa in the Caspian Sea. Studies of this kind assist conservation of this species, sustainable harvest and restocking of the populations.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: شقایق روح الهی,ابوالقاسم کمالی
- مشاهده