در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رضایت زناشویی,هوش اخلاقی,گرایشهای مذهبی,معلمان متأهل
- چکیده: هدف:سلامتخانواده به عنوان یکی از نهادهای مهم و حیاتی جامعه به عوامل مختلفی بستگی دارد، و تا کنون پژوهش های مختلفی درباره آن انجام شده است. هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی رابطه بین هوش اخلاقی و گرایش های مذهبی با رضایت زناشویی در معلمان متأهل میباشد.
روش:درپژوهش حاضر ازروش پژوهش همبستگی استفاده شده است.به این منظور، 135 معلم متأهل در نیم سال اول سال تحصیلی 1393- 1392 به شیوه نمونه گیری خوشهای تصادفی انتخاب شدند و به مقیاس زوجی انریچ، پرسشنامه هوش اخلاقی، و پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده به وسیله نرم افزار 18SPSS و با شیوه آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار)، و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها:نتایج تحقیق حاکی از آن است بین هوش اخلاقی و رضایت زناشویی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (01/0> P). همچنین بین گرایش مذهبی درونی با رضایت زناشویی ارتباط مثبت و معنادار به دست آمد (01/0> P). نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که هوش اخلاقی می تواند به طور معناداری 23/0 از واریانس رضایت زناشویی را به طور معناداری پیش بینی کند.
نتیجهگیری: نتایج تحقیق حاضر اهمیت هوش اخلاقی و گرایش مذهبی درونی بر رضایت مندی زناشویی در معلمان متأهل را آشکار ساخت و در برنامههای مشاوره قبل از ازدواج و مشاوره خانواده باید آنها را به عنوان یک عامل کلیدی در تعیین رضایت زناشویی در نظر گرفت.- چکیده انگلیسی: Purpose: Family health as one of the major and critical intuitions depends on many different factors, and so far, many researchers have been done about it. The aim of this study was to investigate the relationship between moral intelligence and religious orientations with marital satisfaction among married teachers.
Methods: The research was a correlation method. 135 married teachers were selected through the method of random cluster sampling method inthe 2012-2013 academic years, and the following measures were administered on them: Enrich couple scale, moral intelligence questionnaire, and All port religious orientation scale. The gathered data were analyzed through the method of Pearson correlation coefficient and stepwise Regression analysis by means of SPSS version 18.
Findings: Results revealed that there is significant positive relation between moral intelligence with marital satisfaction (P> 0.01). The results also showed that, there are positive significant relationships between intrinsic religious orientations with marital satisfaction (P> 0.01). Finally, the results of stepwise regression analysis showed that moral intelligence can significantly predict 0.23 variances of marital satisfaction.
Conclusion: The results of present study support the importance of moral intelligence and intrinsic religious orientation on martial satisfaction among married teachers and must attention to them as determinant factors of marital satisfaction in pre marriage counseling and family counseling.- انتشار مقاله: 30-07-1392
- نویسندگان: فرهاد اصغری,رضا قاسمی جوبنه
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: عشق,زن و مرد,مدت ازدواج
- چکیده: هدف: عشق یک فرآیند روان شناختی است که در دهههای اخیر مورد توجه روان شناسان واقع شده است، زیرا یکی از موضوعات مورد توجه در ازدواج است. هدف این پژوهش مقایسه ابعاد عشق ورزی بر اساس مدت ازدواج در بین زنان و مردان متأهل بود.
روش:روش این پژوهش از نوع پس رویدادی بود. برای انجام این پژوهش 160 دانشجوی متأهل (80 زن، 80 مرد) از چهار خوابگاه متأهلی دانشگاههای علامه طباطبایی، شهید بهشتی، شاهد و دانشگاه تهران به شیوهی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه سه بعدی استرنبرگ پاسخ دادند. برای تحلیل دادهها از تکنیکهای تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین میزان عشق ورزی و ابعاد آن در چهار گروه دانشجویان که براساس مدت ازدواج تقسیم شده بودند، تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی ابعاد عشق ورزی در ابتدای زندگی بالاست، رفته رفته کاهش مییابد و بعد دوباره افزایش مییابد.
نتیجهگیری: رضایت زناشویی را میتوان به عنوان یک موقعیت روانشناختی در نظر گرفت که خود به خود به وجود نمیآید بلکه مستلزم تلاش هر دو زوج است، به ویژه در سالهای اولیه رضایت زناشویی بیثبات است و روابط در معرض بیشترین خطر قرار دارد.- چکیده انگلیسی: Purpose: Love is a psychological process that psychologists in recent decades have been regarded as one of the issues addressed in the marriage. Purpose of this was comparison of love dimension based on marriage duration between men and women that were married.
Methods: Research method was causal- comparison. For this study, 160 married students (80 females, 80 males) from four married dormitory of Allameh Tabatabaei, Shahid Beheshti and Tehran Universities were selected and responded to the three-dimensional Sternberg questionnaire. Multivariate analysis of variance and one-way analysis of variance was used for data analysis.
Findings: Findings showed significant difference between four groups of married students in love and its dimensions. Namely love dimensions early of life is high, but slowly decreases and then increases gradually.
Conclusion: Marital satisfaction can be considered as a psychological position that it is not acquired spontaneously, but required couples effort. Especially in the early years, marital satisfaction is unstable and relationships are most at risk.- انتشار مقاله: 18-09-1391
- نویسندگان: نادر حاجلو,جابر علیزاده گورادل,محمدرضا قطبی,سیما دلاورقوام
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: زنان,تعارضات زناشویی,منابع تکوین خود
- چکیده: هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی آموزش مهارتهای تنظیم منابع تکوین خود برکاهش تعارضات زناشویی زنان انجام گرفت.
روش: روش پژوهش تجربی و از نوع پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری عبارت بود از تمامی زنان متاهل ساکن شرق تهران که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحلهای، و در حجم نمونه 28 نفر، اتنخاب شدند؛ و به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) بود. آزمودنیهای گروه آزمایش طی هشت جلسه (هر جلسه 120 دقیقه) تحت آموزش مهارتهای تنظیم منایع تکوین خود قرار گرفتند. در حالیکه گروه گواه هیچ نوع مداخلهای دریافت ننمود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد.
یافته ها:نتایج نشان دادبین گروه آزمایش و گواه در کاهش تعارضات زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجه گیری:آموزش مهارتهای تنظیم منابع تکوین خود بر کاهش تعارضات زناشویی زنان مؤثر است، و میتواند در راهبردهای زوج درمانی مورد استفاده مشاوران خانواده قرار گیرد.- چکیده انگلیسی: Purpose: The aim of the present research was to examine the rate of effectiveness of the skills training to adjust the sources of self-development on decreasing the marriage conflicts among the women.
Methods: The Semi experimental method was used, following the pretest-post-test with the control group by using randomized, multi-stage sampling method. The subjects were included all the married women who residing in the east of Tehran; to be selected: 28 subjects to be involved in the study and to be divided randomizing in two groups (experimental & control). The marriage conflicts questionnaire was used. The subjects of experimental group attended 8 sessions (each session 120 minutes) learning the skills of regulation the sources of self-development, while the control group did not receive any intervention. The covariance analysis method was used to analyze the data.
Findings: The findings indicated significant difference between experimental and control group in order to decreasing marriage conflicts.
Conclusion: The skills training of regulation the sources of self-development are effective to decrease the marriage conflicts among women. It can be used in couple therapy strategies by family counselors.- انتشار مقاله: 24-08-1392
- نویسندگان: ژینوس ملک سعیدی,جلال یونسی,فرامرز سهرابی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی:
- چکیده:
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 07-07-1394
- نویسندگان:
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: طلاق,پذیرش و تعهد,روایت درمانی,طرح واره,ناسازگار
- چکیده: هدف: پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو رویکرد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی بر تعدیل طرح وارههای ناسازگار اولیه در مراجعان متقاضی طلاق بود.
روش: در این روش مداخلهای نیمه آزمایشی که با استفاده از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد، 60 نفر از افراد متقاضی طلاق شهرستان نورآباد مراجعه کننده یا ارجاع داده شده توسط دادگاه خانوادگی به مراکز بهزیستی، کمیته امداد و بخش مشاوره شبکه بهداشت و درمان بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای گروه اول آموزش پذیرش و تعهد و برای گروه دوم روایت درمانی گروهی و گروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. پژوهش با کمک فرم کوتاه پرسش نامه طرحوارههای ناسازگارانه اولیه یانگ (YSQ-SF) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری بر تعدیل طرحوارههای ناسازگار اثر بخش بودهاند (001/0≥P).
نتیجه گیری: بنابراین توجه به اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی در محیطهای مشاوره و روان درمانی خانواده از اهمیت ویژهای برخوردارند.- چکیده انگلیسی: Purpose: We aimed to compare the effectiveness of the approach based on acceptance and commitment training (ACT) and a modified version of group therapy on early maladaptive schemas was presented on the basis of the divorce.
Methods: In a pilot experiment using two experimental groups and one control group, 60 people divorce Nur Abad city authorities or referred by the Family Court Welfare Centers, Relief Committee and the Health Network Counseling sampling method that would have been selected. Acceptance and Commitment Training for the first group and second group of narrative therapy group and the control group received no training. Research a short form questionnaire early maladaptive schemas, Yang (YSQ-SF) were collected. For data analysis of variance with repeated measures was used.
Findings: The results showed that training based on acceptance and commitment (ACT) and narrative therapy group than in the control group significantly modify the schema you incompatible have been effective (001/0 ≥ P).
Conclusion: So pay attention to the effectiveness of acceptance and commitment-based training (ACT) and narrative therapy in counseling and psychotherapy families have a special significance.- انتشار مقاله: 14-11-1392
- نویسندگان: محمد نریمانی,مسلم عباسی,محمد جواد بگیان,مجتبی بختی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: دلزدگی زناشویی,احقاق جنسی,باورهای بدکارکردی جنسی
- چکیده: هدف: این مطالعه با هدف تعیین رابطۀ بین دلزدگی زناشویی، احقاق جنسی و باورهای بدکارکردی جنسی در زنان صورت گرفته است.
روش: در این مطالعه همبستگی از بین زنان متاهل شهر تهران 200 نفر از طریق نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل، مقیاس دلزدگی زناشویی، شاخص احقاق جنسی هالبرت و پرسشنامه باورهای بدکارکردی جنسی بودند. دادهها با استفاده از آمارتوصیفی ازجمله، فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی از قبیل: ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج حاکی از وجود رابطۀ بین دلزدگی زناشویی، احقاق جنسی و باورهای بدکارکردی جنسی در زنان متاهل میباشد. همچنین دلزدگی زناشویی در زنان از روی مؤلفههای مرتبط به باورهای بدکارکردی جنسی قابل تبیین است و از میان مؤلفههای باورهای بدکارکردی جنسی زنان، محافظهکاری و باورهای خود پندارۀ جسمی بیشترین نقش را در افزایش دلزدگی زناشویی دارا هستند. از دیگر نتایج پژوهش حاضر این است که از میان مؤلفههای باورهای بدکارکردی جنسی زنان، محافظهکاری بیشترین نقش را در کاهش احقاق جنسی زنان متاهل داراست.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر میرسد نوع شناخت و باورهایی که زنان متاهل درباره مسائل جنسی دارند تاثیر زیادی بر میزان دلزدگی زناشویی آنها دارد یعنی هرچه باورهای جنسی منفی بیشتر باشد دلزدگی زناشویی بیشتر میشود و تاثیر منفی بر میزان احقاق جنسی زنان خواهد داشت. با توجه به نقش کلیدی باورهای جنسی در زندگی زناشویی پیشنهاد میشود در کلاسهای آموزشی پیش از ازدواج، نقش و جایگاه این باورها در میزان رضایت زناشویی و جنسی زوجین آموزش داده شود.- چکیده انگلیسی: Purpose: The present study aims to consider the relationship between couple burnout, sexual assertiveness, and sexual dysfunctional beliefs in women.
Methods: This correlation study has been selected 200 married women in Tehran via Cluster multistage sampling method . The tools used in this study include couple burnout measure, Holbert Index of Sexual Assertiveness, and Sexual Dysfunctional Beliefs Questioner. Data has been analyzed by means of descriptive statistics including frequency, percentage, mean, and standard deviation and deferential statistics including Pearson coefficient of correlation, multi variable regression, and multi variable analysis of variance.
Findings: According to the findings, there is a meaningful relationship between couple burnout, sexual assertiveness, and sexual dysfunctional beliefs in married women. The results of regression analysis show that couple burnout can be determined in accordance with the factors related to sexual dysfunctional beliefs among them sexual conservatism and body self-concept are more effective. The results also indicate that the most influential factor in reducing sexual assertiveness in married women is sexual conservatism.
Conclusion: Considering the results of the present study, women’s knowledge and beliefs about their sexuality have a great role in couple burnout that is the more their beliefs are negative, the more is their couple burnout. This, in turn, can have a negative impact on sexual assertiveness of married women. Due to significant effect of sexual beliefs in couple life, it is suggested to teach young couples ,at pre-marriage classes, how much these beliefs are significant in marriage and sexual satisfaction.- انتشار مقاله: 17-02-1392
- نویسندگان: عدالت اسدی,جلیل فتح آبادی,فواد محمد شریفی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: انتظارات زناشویی,آموزش شناختی- رفتاری,زنان و مردان متأهل
- چکیده: هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر آموزش شناختی- رفتاری گروهی بر انتظاراتزناشوییزنان و مردان متأهل شهرستان کوهدشت بود. روش: این تحقیق شبه تجربی بوده و نمونه ی آن 32 زن و مرد بودند که از بین داوطلبانی که از فروردین تا اواخر تیر ماه 1389 به مراکز و مؤسسات مشاوره و روانشناسی شهرستان کوهدشت مراجعه کرده بودند، به شیوۀ هدفمند و به صورت تصادفی، در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (در هرگروه 8 زوج). ابزار پژوهش پرسشنامۀ انتظارات زناشویی بود که دارای 3 بعد 1- انتظار از همسر به عنوان دوست و حامی؛ 2- انتظار از زندگی زناشویی و انتظار از یک رابطه ایدهآل است. ابتدا از دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. آموزش شناختی- رفتاری در 8 جلسه دو ساعته و به صورت هفتهای در گروه آزمایش به اجرا در آمد و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. در پایان از دو گروه پس آزمون به عمل آمد. فرضیه تحقیق بیان میدارد که آموزش شناختیرفتاری گروهی بر انتظارات زناشویی زنان و مردان متأهل شهرستان کوهدشت اثربخش است. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافتهها:نتایج نشان داد که افرادی که مداخلۀ آموزش شناختی- رفتاری را دریافت کرده بودند، انتظارات زناشویی آنان در مرحلهی پسآزمون بهبود یافته است. نتیجهگیری: از نتایج به دست آمده میتوان نتیجه گرفت که مداخلۀ آموزش گروهی شناختی- رفتاری بر بهبود انتظارات زناشویی مردان و زنان متأهل شهرستان کوهدشت اثربخش بوده است.
- چکیده انگلیسی: Purpose: The aim of this research was to examine the effect of cognitive-behavioral group training on marital expectations of couples of Kouhdasht city.
Methods: The research procedure was quasi experimental with pretest/posttest follow-up design and control group. The sample was 16 couples who were referred to counseling centers in Kouhdasht. The Marital Expectations Measure (MEM) was used for gathering the data that has three dimensions. The sample was selected randomly assigned in control and experimental groups (8 couples in each group). Cognitive-behavioral group training was presented to experimental group two hours and weekly during 8 sessions. The control group received no training.The research hypothesisstates thatcognitivebehavioral grouptrainingonmaritalexpectationsof married males and femaleseffectiveKouhdashtcity.The Data was analyzed by ANCOVA test.
Findings: The results showed that those who had received the intervention had improved their marital expectations scores at posttest stage (P< 0.01).
Conclusion: It can be concluded that the cognitive-behavioral group training has been effective on improving marital expectations of married males and females of Kouhdasht- انتشار مقاله: 14-12-1390
- نویسندگان: مصطفی بلقان آبادی,عالیه گراوند,احمد احمدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رضایت زناشویی,درمان هیجان مدار,الگوی تحلیل سازههای شخصی
- چکیده: مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی الگوی تحلیل سازههای شخصی و درمان هیجان مدار بر رضایت زناشویی بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمام زوجهای متعارض شهر تهران بود که در سال 92-91 به مراکز مشاوره استان تهران مراجعه کرده بودند. شرکتکنندگان به صورت تصادفی در دو گروه 15 زوجی جایگزین شدند. و مداخلات درمانی دریافت کردند. دادهها با پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ فرم کوتاه 47 سؤالی گردآوری و با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که درمان سازههای شخصی در مقایسه با درمان هیجانمدار بر رضایت زناشویی مؤثرتر بود و لی پس از 3 ماه پیگیری تفاوتی بین دو گروه یافت نشد و همچنین دربین ابعاد رضایت زناشویی درمان هیجان مدار در بعد شخصیتی و الگوی تحلیل سازههای شخصی دربعد ارتباط مؤثرتر بودند.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که الگوی تحلیل سازههای شخصی میتواند به عنوان یک گزینه مداخلاتی در آشفتگیهای زناشویی مورد استفاده قرار بگیرد.- چکیده انگلیسی: Purpose The aimof thisstudy isto compare the effectivenessof personalconstructanalysismodelandtheemotion-focusedtherapy on marital satisfaction.
Method: The quasi-experimental designofpre-test, post-test andfollow up was used. The populationconsists of allcouplesof conflictingmaritalcounselingcentersin Tehranfrom 91 to 92yearswhoreferred toTehranProvince. Participantswererandomly assigned intwogroups of 15couples. Treatmentgroupsreceivedtreatmentfor 8 and12weekly sessions. Enrich Marital Satisfaction QuestionnaireShort Form47questionnairecollected datawere analyzedusinganalysis ofvariance.
Findings: The resultsshowed thatthe treatment ofthe personalconstructofmarital satisfactionwas more effectivethanemotion-focusedtherapyafter3monthsfollow-up, but no differenceswere foundbetween thetwo groups.In the dimension of personality, emotion-focusedtherapy was more effective than Personal Constructs Analysis Model, and in the dimension of communication, Personal Constructs Analysis Model was more effective.
Conclusion:Thisstudyshowsthatpersonalconstructanalysismodelcanbe usedasanalternativeinterventioninmaritaldistress.- انتشار مقاله: 27-09-1392
- نویسندگان: حسین کشاورز افشار,احمد اعتمادی,خدابخش احمدی نوده,اسماعیل سعدی پور
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: خانواده,ذهن آگاهی,دلزدگی زناشویی,اختلال نقص توجه-بیش فعالی
- چکیده: هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله به روش ذهن آگاهی بر کاهش دلزدگی زناشویی مادران دارای فرزند مبتلا به نقص توجه - بیش فعالی انجام شد.
روش: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش مادران دارای فرزند بیش فعال مراجعه کننده به خانههای سلامت منطقه 21 شهرداری شهر تهران بود. نمونه مورد مطالعه شامل 24 مادر بود که به طور دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی، در دو گروه آزمایش و کنترل گماشته شدند. از مقیاس سنجش اختلال نقص توجه-بیش فعالی و مقیاس دلزدگی زناشویی برای جمع آوری دادهها استفاده شد. گروه آزمایش 8 جلسه 2 ساعته ذهن آگاهی را به صورت هفتگی دریافت کردند، گروه کنترل هیج مداخله مشخصی را دریافت نکردند. در پایان، هر دو گروه مجدداً ارزیابی شدند (پس آزمون). دادهها از طریق تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی به طور معناداری بر دلزدگی زناشویی و مولفههای آن در مادران دارای کودکان بیش فعال مؤثر بوده و مادران در گروه آزمایشی کاهش معناداری را در دلزدگی زناشویی نشان دادند.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای این پژوهش، میتوان روش مداخلهای ذهن آگاهی را به عنوان یک روش موثر در کاهش دلزدگی زناشویی مادران دارای کودک مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی و افزایش سطح سلامت این مادران و خانواده به عنوان یک سیستم، پیشنهاد داد.- چکیده انگلیسی: Purpose: The purpose of this research was to study the effectiveness of mindfulness on decreasing marital burnout in mothers Attention Deficit-Hyperactive Disorder children.
Methods: The design of the study was semi experimental, with control group and pretest- posttest. The population comprised mothers of children with ADHD, referred to health centers in Tehran. The research sample consisted of 24 mothers that were selected convinience sampling method, randomly assigned to experimental and control groups. AnADHD assessment scale and a marital burnout scale were used to gather data. The experimental groups received eight 2-hour sessions of mindfulness each week while the control group received no specific interventions. At the end, both were re-evaluated (post-test). Data were analyzed by multivariable and univariable Analysis of Covariance.
Findings: The results indicate that mindfulness training was significantly effective on marital burnout and its components in mothers of children with ADHD, as the experimental group, compared to the control showed a significant reduction in marital burnout.
Conclusion: According to these findings, mindfulness training is recommended to be used for the reduction of marital burnout and improving the mental health in mothers of children with ADHD and the whole family as a system.- انتشار مقاله: 23-08-1391
- نویسندگان: زهرا سادات مطهری,خدابخش احمدی,سمانه بهزادپور,فاطمه آزموده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مشاوره و روان درمانی خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: نوجوانی,روابط مادر – دختر,تعارض و درمان راه حل مدار
- چکیده: هدف: روش تعامل مادر با دخترش به خصوص هنگام تعارض بر نحوۀ زندگی، عشق ورزی و کار او تأثیر به سزایی دارد و پایه و اساس ارتباط های او در آینده خواهد بود. در این راستا این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان راه حل مدار به شیوۀ گروهی بر کاهش تعارضات مادر- دختر در مادران انجام گرفت.
روش: طرح تحقیق حاضر از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش، مادران دختران نوجوان مقطع متوسطه منطقه 13 شهر تهران بودند. جهت جمع آوری دادهها از پرسشنامه راهبردهای تعارض اشتراس (CT)، فرم تعارض با فرزند، استفاده شد. از بین مادران، 30 نفر که نمراتشان بالاتر از سایرین بود، انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروههای آزمایش و گواه قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش در هشت جلسه درمان راه حل مدار به شیوه ی گروهی شرکت نمودند. از آزمون تحلیل کوواریانس جهت آزمون اختلاف میانگینهای گروهها استفاده گردید.
یافتهها: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت درمان نامبرده منجر به افزایش مهارت استدلال و کاهش پرخاشگری کلامی و فیزیکی در مادران شده و در مجموع تعارضات مادر- دختر را کاهش می دهد(05/0>p).
نتیجهگیری: بنابراین میتوان نتیجه گرفت که از این روش درمان می توان برای کاهش تعارضات مادر- دختر بهره مند شد- چکیده انگلیسی: Purpose: The way that mother interact with her daughter is effective on her life style, lovemaking and her work, and it is the basis of her communication in the future.In line with many other related researches, this study strived to investigate the effects of solution – focused group therapy on reduction mother – daughter conflicts in mothers.
Method: The research was a quasi experimental one with a pre-test, post-test and group design. The population was selected among mothers of students from a high school in Tehran were volunteered to participate in group counseling. The Conflict Tactics Scales, has made by Straus, were accomplished that evaluates reasoning skill, verbal and violence aggression. 30mothers that their scores were higher than others were selected and put randomly in experimental and control groups. The independent variable was eight sessions using solution – focused group therapy procedure. The hypotheses were that solution – focused group therapy procedure decrease mother – daughter conflicts in mothers. Co-variance test were used to compare data from groups.
Finding: The results indicated that participating in group counseling lead to increasing reasoning skill and decreasing verbal and violence aggression in mothers and mean score of conflicts with daughter were decreased (P <0/05).
Conclusion: It can be concluded that solution – focused group therapy can be helpful in reducing mother – daughter conflicts.- انتشار مقاله: 07-04-1391
- نویسندگان: دکتر احمد اعتمادی,زهرا گیتی پسند,میترا مرادی
- مشاهده