در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مطالعات روانشناسی تربیتی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: پیشرفت تحصیلی,دانش آموزان,پژوهش ترکیبی,تعلل ورزی تحصیلی
- چکیده: تعللورزی تحصیلی پدیدهای رایج در بین دانشآموزان است. تعللورزی با عوامل مختلف فردی و محیطی ارتباط دارد و به پیامدهای تحصیلی و عاطفی منجر میشود. پژوهش حاضر بهمنظور استخراج مؤلفههای تعللورزی از تجارب بیواسطه دانشآموزان، تدوین و اجرای برنامهی آموزشی در جهت ارزیابی اثربخشی آن بر تعللورزی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان انجام شد. طرح مطالعهی فعلی از نوع ترکیبی کیفی- کمّی بود. 30 نفر از دانشآموزان پایهی سوم متوسطه به روش نمونهگیری هدفمند برای مشارکت در مرحلهی کیفی و 64 نفر از دانشآموزان همین پایه در سال 96-95 بهعنوان آزمودنی در مرحلهی کمّی به صورت خوشهای چند مرحلهای برای گروههای آزمایش و گواه انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات کیفی از مصاحبههای نیمهسازمانیافته و در مرحلهی کمّی از پرسشنامه محققساخته تعللورزی و نتایج آزمونهای هماهنگ پیشرفت تحصیلی استفاده شد. نتایج مصاحبههای نیمهسازمان یافته 12 مضمون اصلی مرتبط با تعللورزی را مشخص ساخت. تهیه محتوای برنامهی آموزشی بر اساس مضامین استخراج شده صورت گرفت. نتیجهی تحلیل کوواریانس نشان داد که اجرای مداخلهی آموزشی بر کاهش تعللورزی و افزایش پیشرفت تحصیلی مؤثر بوده است. یافتههای پژوهش بهطور کلی نشان داد که میتوان از بستهی آموزشی طراحی شده برای کاهش گرایش به تعللورزی در دانشآموزان استفاده نمود.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 29-11-1396
- نویسندگان: شهرام واحدی,اسکندر فتحی آذر,یوسف ادیب,سعید قره آغاجی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Fundamentals of Mental Health
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یادگیری,پدیده شناسی,شایستگی هیجانی
- چکیده: مقدمه: شایستگی هیجانی یکی از مهمترین عوامل مرتبط با یادگیری تحصیلی قلمداد می شود. تجربیات دانشجویان از شایستگی هیجانی، بسیار اهمیت دارد و باید مورد توجه قرار گیرد. لذا هدف این پژوهش، شناسایی و توصیف تجربه شایستگی های هیجانی یادگیری در دانشجویان دکتری روانشناسی بود. روش کار: مطالعه با رویکرد کیفی و روش پدیدار شناسی انجام شد. تعداد ١۵ دانشجو با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در طول سال تحصیلی ٩٧-١۳٩٦ در دانشگاه محل تحصیلشان مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده ها به صورت مکتوب درآمد و با روش فنومنولوژی ترکیبی ون مانن مورد پژوهش قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل، حدود دویست و پنجاه کد اولیه بود که نهایتاً در شش مضمون ظهور یافت که عبارت بودند از: شناخت هیجان های خود، مدیریت و کنترل هیجانی، روابط میان فردی مناسب، توجه به هیجان های دیگران و همدلی، موقعیت و شرایط اجتماعی، و تعادل در شناخت و هیجان. همچنین تعدادی زیرمضمون، توصیف کننده این مضامین بودند.
نتیجه گیری: شناخت هیجان های خود یکی از اجزای اصلی این تجربه به شمار می رفت. دانشجویان با مدیریت هیجانی خود سعی می کرده اند تا یادگیری بهتری داشته باشند. بخش آموزشی دانشگاه و اساتید روانشناسی می توانند از این یافته ها در هرچه بهتر و مثبت ترکردن تجربه دانشجویان روانشناسی از شایستگی های هیجانی یادگیری بهره گیرند.- چکیده انگلیسی: Introduction: Emotional competence is considered as one of the most important factors related to academic learning. Students' experiences of emotional competence are very important and should be considered. Therefore, the aim of this study was to identify and describe the experience of emotional learning competencies in PhD students in psychology.
Materials and Methods: The study was performed with a qualitative approach and phenomenological method. Twenty-five students were selected by purposeful sampling and interviewed at the university where they were studying during the academic year of 2017-2018. The data were written and analyzed using van Mann's combined phenomenology method. Results: The results of the analysis were about two hundred and fifty initial codes, which finally appeared in six themes: recognizing your emotions, managing and controlling your emotions, proper interpersonal relationships, paying attention to the emotions of others, and so on. Empathy, social status, and balance in cognition and excitement. A number of sub-themes also described these themes.
Conclusion: Recognizing self-emotions was one of the main components of this experience. With their emotional management, the students tried to learn better. The educational department of the university and the professors of psychology can use these findings to improve the students’ experience of emotional competences in learning.- انتشار مقاله: 10-09-1399
- نویسندگان: سما سادات,اسکندر فتحی آذر,یوسف ادیب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فناوری آموزش
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ویژگی های مطلوب,آموزش همراه با تولید,هنرستان کاردانش,رشته خیاطی
- چکیده: پژوهش حاضر با هدف تعیین ویژگی های مطلوب برنامه درسی آموزش همراه با تولید در رشته خیاطی شاخه کاردانش صورت پذیرفته است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و به روش توصیفی–پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری شامل کل هنرآموزان رشته خیاطی شاخه کاردانش کشور بوده که از مجموع 1720 هنرآموز رشته خیاطی، مطابق با فرمول کوکران 314 نفر به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند.جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید، که روایی آن توسط متخصصان برنامه ریزی درسی و آموزشی و هنرآموزان خیاطی تائید و پایایی آن نیز از طریق محاسبه آلفای کرانباخ 845/. به دست آمد. نتیجه پژوهش نشان داد که در تعیین ویژگی های مطلوب برنامه درسی آموزش همراه با تولید باید علاوه بر ویژگی های لازم برای عناصر برنامه درسی از قبیل؛ اهداف، محتوا، روش های یاددهی-یادگیری، ارزشیابی، زمان، مکان و گروه بندی به برخی ویژگی های مولفه های مربوط به این الگو از قبیل؛ میزان تولید، نحوه تامین هزینه، نحوه خرید مواد اولیه و فروش محصولات و شایستگی های غیر فنی نیز توجه شود.
- چکیده انگلیسی: The current study has been done with the aim of determining the desirable features of the curriculum education along with production in sewing field of vocational schools. This research is practical in purpose and is done using a descriptive-survey method. The statistical population includes all the sewing field trainees of vocational schools in Iran. From among a total number of 1720 sewing filed trainees, 314 people were chosen by the random stratified method according to Cochran formula. In order to gather data, a researcher-made questionnaire was used. The questionnaire’s validity was confirmed by curriculum and educational planners as well as sewing trainees. Its reliability was obtained by Cronbach's alpha method, 0.845. The results of the research indicate that in determining the desirable features of the curriculum education along with production, in addition to the required properties for the curriculum elements including purposes, contents, teaching-learning methods, evaluation, time, site and groupings, some properties of the components related to this pattern including the amount of production, the funding method, the way of buying raw materials and selling the products and non-technical competencies need to be noticed.
- انتشار مقاله: 31-03-1396
- نویسندگان: اسکندر فتحی آذر,غلامحسین میکائیلو,یوسف ادیب,علی اصغر خلاقی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: توسعه کارآفرینی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: نگرش به درس کار و فناوری,نگرش به کارآفرینی,(رهبری دیگران دستاورد کنترل شخصی خلاقیت ابتکار)
- چکیده: هدف پژوهش حاضر رابطه نگرش به درس کار و فناوری با مؤلفههای نگرش کارآفرینی دانش آموزان متوسطه ناحیه یک تبریز در سال تحصیلی 98-97 است. این از نظر هدف، کاربردی و از نظر گردآوری اطلاعات از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعهی آماری، تمام 15386 نفر دانش آموز دختر و پسر دوره اول متوسطه ناحیه یک آموزش و پرورش تبریز در سال تحصیلی 1398-1397 بودند. حجم نمونه به روش نمونهگیری نسبتی تصادفی از هر سه پایه و با توجه به تعداد گویههای پرسشنامه، 402 نفر تعیین شد. این افراد پرسشنامه نگرش به کارآفرینی(Athayde, 2009) و پرسشنامه محقق ساخته نگرش به درس کار و فناوری را تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) با نرم افزار Smart PLS 3.2.8 استفاده شد. نتایج نشان داد بین نگرش به درس کار و فناوری و مؤلفههای نگرش به کارآفرینی رابطه وجود دارد. نگرش به درس کار و فناوری (40/0 رهبری، 56/0 دستاورد، 30/0 کنترل شخصی، 42/0 خلاقیت، 38/0 ابتکار) را تبیین میکند. اهمیت بالای نگرش مثبت به درس کار و فناوری، در داشتن رابطه مثبت با مؤلفههای ارزشمند، رهبری، دستاورد، کنترل شخصی، خلاقیت، ابتکار بوده و بنابراین در اولویت قرارگرفتن ماهیت عملی و کاربردی و استفاده از ابزارها در این درس پیشنهاد میشود.
- چکیده انگلیسی: The purpose of this study was to investigate the relationship between attitude to work course and technology and entrepreneurship attitude of high school students in district one of Tabriz in the academic year of 1997-98. To achieve this goal, a descriptive-correlation method was used. The statistical population consisted of all 15386 male and female high school students in district one of education in Tabriz in the academic year 1398-1989. The sample was 402 persons by random proportional sampling method from each of the three pillars. They completed the Ethayde Entrepreneurship Attitude Questionnaire 2009 and a researcher-made Attitude to Work and Technology lesson questionnaire. Structural equation modeling (SEM) with Smart PLS software was used to analyze the results. The results showed the relationship between work and technology curriculum and components of attitude to entrepreneurship. Explains attitudes toward work and technology (0.40 leadership, 0.56 achievement, 0.30 personal control, 0.42 creativity, 0.38 initiative). The high importance of a positive attitude towards work and technology in having a positive relationship with valuable components is leadership, achievement, personal control, creativity, initiative, so it is recommended to prioritize this cours.
- انتشار مقاله: 14-01-1399
- نویسندگان: مریم حسین زاده نباتی,فیروز محمودی,یوسف ادیب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: توسعه کارآفرینی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: پدیدارشناسی,کارآفرینی,خلاقیت,خطرپذیری
- چکیده: در جهان امروز کارآفرینان منشأ تحولات بزرگی در زمینههای صنعتی، خدماتی، تجاری و غیره شدهاند و محرک رشد و توسعه بهشمار میروند. مطالعات زیادی در خصوص خصیصههای کارآفرینی و کارآفرینان انجام شده است؛ اما پژوهش دربارة کشف و توصیف عمیق و ژرفنگرانة ادراکات و تجربیات کارآفرینان از پدیدة کارآفرینی، چنانکه آنها برای خود آن را معنا میکنند، بسیار اندک است. هدف اصلی این پژوهش کشف و توصیف عمیق تجربیات کارآفرینان از پدیدة کارآفرینی است. روش انجام پژوهش از نوع کیفی و به شیوة پدیدارشناسی است. جامعة آماری پژوهش کارآفرینان برتر در حوزههای گوناگون صنعت، خدمات، تجارت و غیره در شهر تبریز و در سال 1391 است. نمونهها به صورت هدفمند انتخاب شدند و حجم آن با توجه به ماهیت پژوهش کیفی تا اشباع دادهها (16 نفر) ادامه یافت. دادهها از طریق مصاحبة عمیق گردآوری شد و با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت (1995) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان میدهد پنج مضمون کلی شامل زمینة کارآفرینی، وضعیت اقتصادی، ویژگیهای روانشناختی، ویژگیهای اجتماعی و تلقی از کارآفرینی پدیدار شدند و هریک از مضامین دارای چندین مضمون فرعی بودند. یافتههای این مطالعه میتواند تصویری روشن از تجربیات کارآفرینان در زمینة کار آفرینی ارائه دهد.
- چکیده انگلیسی: In the current world, entrepreneurs are origin of great developments in industrial, servant and commercial contexts and are motivator of development. The main objective of this study was to explore and deeply explain the experiences of entrepreneurs about entrepreneurship phenomenon, as they perceive themselves. Research method was qualitative in the way of phenomenology. Population included supremo entrepreneurs of Tabriz in industrial, servant and commercial contexts at 1391. Through satiated sampling, 16 participants were selected purposefully. Data were gathered via deep interview and analyzed through method proposed by Smith (1995). Finally, 5 general contexts including entrepreneurship context, economy‚ psychological characteristics, and social characteristics were clarified. Each of these included several sub-contexts.
- انتشار مقاله: 25-08-1392
- نویسندگان: یوسف ادیب,فاطمه مردان اربط
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه علمی پژوهشی راهبرد فرهنگ
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آموزش عالی,پدیدارشناسی,اخلاق پژوهش,تجارب اساتید و دانشجویان
- چکیده: بهرغم رشد چشمگیر پژوهشها در عرصههای گوناگون، کمتوجهی به اخلاق پژوهش در مقاطع تحصیلی و درجات علمی بالا مشاهده میشود. بر این اساس پژوهش حاضر بهتوصیف تجربیات اساتید و دانشجویان از توجه به اخلاق پژوهش میپردازد تا تصویر روشنی از سوء رفتارها و عوامل زمینهساز تخلفات در حوزه پژوهشهای آموزش عالی ارائه نماید. پژوهش حاضر بهشیوه کیفی و پدیدارشناسی با نمونهگیری هدفمند و بهوسیله مصاحبه ژرفنگر با 19 نفر از اساتید و دانشجویان دکتری انجام گرفت. مصاحبهها ضبط شدند و بهروش استرابرت و کارپنتر (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. جهت افزایش دقت و استحکام، بررسی دقیق و مشاهده مداوم در تمام مراحل پژوهشی، نظرات تکمیلی همکاران و مرور و بازنگری دستنوشتهها توسط مشارکتکنندگان مدنظر قرار گرفت. یافتههای حاصل از تجربیات اساتید و دانشجویان در خصوص اخلاق پژوهش در شش مضمون اصلی «سوء رفتارها در پژوهش»، «فشارهای محیطی»، «ویژگیهای فردی»، « فقدان مدیریت و راهنمایی»، «نظام آموزشی» و «عواقب و پیامدها» و چندین مضمون فرعی خلاصه گردید. یافتههای حاصل از مطالعه میتواند تصویری روشن از تجربه اساتید و دانشجویان از اخلاق پژوهش ارائه نماید.
- چکیده انگلیسی: Despite the growth of research in different fields, one witnesses lopsided attention to research ethics in higher educational grades. The present paper is an attempt to study experiences of teachers and students about attention to research ethics to depict a clear picture of misbehaviors and factors facilitating violations in the field of research in higher education. The present study was conducted through qualitative and phenomenological methods by collecting the sample via targeted sampling and deep interviews with 19 teachers and PhD students. The interviews were recorded and analyzed through Streubert and Carpenter (2003) method. In order to increase the precision, throughout the research, the manuscripts were reviewed by interviewees and the viewpoints of colleagues were taken into consideration. The findings based on the experiences of the teachers and students about research ethics were classified into six main themes, i.e. “misbehaviors in research”, “environmental pressures”, “individual traits”, “lack of management and guidance”, “educational system” and “consequences and results”, and several subthemes. The findings depict a clear picture of the experiences of the teachers and students about research ethics.
- انتشار مقاله: 04-03-1395
- نویسندگان: یوسف ادیب,اسکندر فتحی آذر,سمیه مولا قلقاچی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم پزشکی صدرا
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: برنامه درسی,دوره ابتدایی,اعتبارسنجی,علوم اعصاب شناختی
- چکیده: مقدمه: هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی و اعتبار سنجی الگوی برنامه درسی مبتنی بر علوم اعصاب شناختی در دوره ابتدایی می باشد.
روش ها: در این پژوهش از روش کیفی استفاده شده است. در مرحله اول، برای طراحی الگو و شناسایی عناصر الگو از روش کیفی از نوع نظریه زمینه ای و تحلیلی-استنباطی و در مرحله دوم برای اعتبارسنجی و اطمینان از کارآمدی الگوی برنامه درسی از ضریب لاوشه استفاده شده است. ابتدا الگوی برنامه درسی مبتنی بر علوم اعصاب شناختی براساس عناصر نه گانه کلاین طراحی گردید. الگوی پیشنهادی با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند در اختیار 22 نفر از متخصصان حوزه مطالعات برنامه درسی و علوم اعصاب شناختی قرار گرفت و میزان اعتبار داده ها با استفاده از ضریب لاوشه مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتیجه کدگذاری سه مرحله ای داده های گردآوری شده، استخراج 35 مقوله فرعی و 72 ویژگی برای هرکدام از عناصر برنامه درسی بود. نهایتاً شاخص سی وی آر لاوشه بیست و یک مضمون اصلی را تایید نمود.
نتیجه گیری: بطور کلی می توان اذعان کرد که الگوی مبتنی بر علوم اعصاب شناختی، مباحث جدیدی را در عرصۀ تعلیم و تربیت مطرح می نماید. توجه به ابعاد نظری این الگو و کاربرد آن در آموزش و پرورش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. همچنین، تعامل علوم اعصاب و علوم تربیتی می تواند در بهبود نظریه، تفکر و عمل در حوزه علم یاددهی و یادگیری مؤثر افتد.- چکیده انگلیسی: Introduction: The purpose of this study is to design and validate a curriculum model based on cognitive neuroscience in elementary school.
Methods: In this research, qualitative method design has been used. In the first step, the method of designing and identifying the elements of the model is based on the qualitative method of the Grounded theory and analytical-inferential and in the second stage, for validation and assurance of the effectiveness of the curriculum model (Lauvash's coefficient) was used. At first, a cognitive neuroscience-based curriculum based on the nine elements of Klein was designed. The proposed model was administered to 22 experts in curriculum and cognitive neuroscience using a purposive sampling method, and then we analyzed the validity of the data using Lauvash's coefficient.
Results: The result of the three-step coding of the collected data was the extraction of 35 sub categories and 72 attributes for each of the elements of the curriculum. Eventually, the Lauvash's coefficient also confirmed the twenty-one major themes.
Conclusion: it can be admitted that the cognitive neuroscience-based model introduces recent issues in education. Considering the theoretical dimensions of this model and its application in education is very important. Also, the interaction of neuroscience and education can be effective in improving theory, thinking, and practice in teaching and learning.
- انتشار مقاله: 02-06-1398
- نویسندگان: اسکندر فتحی آذر,آرش مانی,یوسف ادیب,زهرا شریفی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم تربیتی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یادگیری,دانش آموزان,نظریه زمینه ای,تعلل ورزی تحصیلی
- چکیده: تعللورزی تحصیلی پدیدهی پیچیدهای است و با وجود پژوهشهای متعدد هنوز در خصوص مؤلفههای آن در بین صاحبنظران توافق حاصل نشده است. پژوهش حاضر با هدف کشف عوامل زمینهای، فرایندی و پیامدی تعلل ورزی انجام شد. در پژوهش فعلی از روش نظریه زمینهای ویرایش کوربین و اشتراوس (2008) استفاده شد. 30 نفر از دانش آموزان پایه سوم دوره دوم متوسطه در سال تحصیلی 96-95 به روش نمونهگیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات، مصاحبههای نیمه سازمانیافته اجرا شد. در طی این فرایند کدگذاری باز و محوری انجام گرفت و طبقات مربوط در الگوی پارادایمی یعنی زمینه، فرایند و پیامد مشخص شدند. سپس در مرحلهی کدگذاری انتخابی، طبقهی مرکزی یا مضمون اصلی پژوهش استخراج گردید. یافتههای پژوهش 12 مضمون اصلی و 33 مضمون فرعی را بر اساس الگوی پارادایمی مشخص ساخت. در حوزهی زمینه، ساختار نظام آموزشی، عوامل مربوط به معلم، همسالان، تکلیف، والدین و صفات فردی؛ در فرایند، ضعف در برنامهریزی و مدیریت زمان، ذهنآگاهی پایین و تأخیر در انجام تکلیف و در نهایت پیامدهای تحصیلی و عاطفی استخراج شدند. طبقهی مرکزی استخراجشده نگرش ابزاری به یادگیری بود. طبقه مرکزی زمینه را به فرایند ارتباط داده و پیامدهای تعلل ورزی را قابلدرکتر میسازد . نتایج این مطالعه مؤلفههای مربوط به تعللورزی تحصیلی را در چارچوب نظریه زمینهای مشخص ساخت. بر اساس این الگو، پیشنهادهایی در حوزههای مختلف برای مسئولان نظام آموزشی، معلمان، والدین و دانشآموزان ارائه شده است.
- چکیده انگلیسی: Introduction
The tendency to postpone learning activities is regarded as an important reason for low academic performances among students. Academic procrastination is a complex phenomenon and despite numerous studies, there is no consensus among experts about its components.
Method
This study aimed to explore the contextual, processual, and consequential factors related to procrastination. For this purpose, the current study used grounded theory. 30 third-grade high school students in the academic year 95-96 were selected through purposive and theoretical sampling. Semi-structured interviews were conducted to collect data. During this process, open and axial coding were carried out. Related categories in the field of paradigmatic model, process and outcome were determined. Then in the selective coding, the core category or main research theme was extracted.
Results
The findings revealed 12 main themes and 33 sub-themes in the model paradigm. In the domain of context, the structure of the educational system, factors related to teachers, peers, tasks, parents, and individual traits; in processual domain, poor planning and time management, low mindfulness and delay in doing homework, and finally academic and emotional consequences were extracted. The central category extracted was an instrumental attitude towards learning.
Discussion
According to the results of this study, students consider learning as an instrument for achieving external outcomes. Therefore, learning activities take priority when there is a possibility that they might lead to the desired results; otherwise they will be set aside. Central category linked context to the process making the consequences of procrastination more comprehensible. Findings specified the components of academic procrastination in the framework of grounded theory. Based on this model, suggestions were presented in different areas for education authorities, teachers, parents and students.
- انتشار مقاله: 15-03-1396
- نویسندگان: سعید قره آغاجی,شهرام واحدی,اسکندر فتحی آذر,یوسف ادیب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم تربیتی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: پدیدارشناسی,تجارب والدین,مشارکت در امر تحصیل,آینده فرزندان
- چکیده: مشارکت والدین در امر تحصیل فرزندانشان، یکی از مباحث مهم و اساسی تعلیم و تربیت است. این امر بدان سبب بنیادی است که دانش آموزان نیمی از وقت روزانهی خود را در خانه و با هدایت والدین خود میگذرانند. تداوم مشارکت والدین از خانه به مدرسه میتواند هم در بهبود تربیت فرزندان اثرگذار باشد و هم مشکلاتی را برای والدین به وجود آورد که این تحقیق به دنبال کشف تجارب مثبت و منفی والدین از مشارکت در امر تحصیل فرزندانشان در دوره ابتدایی میباشد. روش انجام این پژوهش از نوع کیفی و به شیوه پدیدارشناسی است. جامعه آماری پژوهش، والدین دانشآموزان دوره ابتدایی در شهر تبریز و در سال 92-1391 بوده است. نمونهها بهصورت هدفمند انتخاب گردیدند و حجم آن با توجه به ماهیت پژوهش کیفی تا اشباع دادهها (16) نفر ادامه یافت. دادهها از طریق مصاحبه عمیق و ژرفنگر گردآوری گردید و با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت (1995) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. 9 مضمون اصلی از یافتهها استخراج گردید که عبارتاند از: دلایل اهمیت تحصیل، شرایط و امکانات، روشهای آموزشی والدین، مشکلآفرینی در زندگی، دلایل مشکلات از دیدگاه والدین، تأثیر مثبت همکاری روی فرزندان، معایب همکاری والدین، راهکارهای والدین برای جلوگیری از مشکلات، پیشنهادات والدین برای افزایش کارایی و اثربخشی مدرسه. بحث و نتیجهگیری: والدین در جریان مشارکت در امر تحصیل فرزندانشان تجارب مثبت و منفی زیادی را به دست آوردهاند که بر ادراکات آنان از این مشارکت و همکاری تأثیر داشته است. آشنایی برنامهریزان با تجربیات والدین بهعنوان حامیان دانشآموزان، نقش مهمی در رفع و یا حداقل کاهش تجربیات منفی و افزایش اثربخشی برنامهها و رضایت بخشی آنان را دارد.
- چکیده انگلیسی: One of the mostimportant matters in child education is parents’ participation in the education and training of their children. This is highly significant because children spend one half of their daily time at home under the surveillance of their parents. The continuance of parent participation into the school can both help the improvement of education and create problems for parents. This study aims at uncovering both the positive and negative consequences of parents’ participation at the primary education level. The methodology used in this research is qualitative, (phenomenological). The statistical population consisted of all elementary pupils’ parents of Tabriz City in the academic year 1391-92. Samples consisted of 16 parents, selected purposively until saturation was reached. The research data were collected using in –depth interviews and were analyzed by applying Smith’s method. The data yielded nine main themes including: Reason for the importance of education; conditions and possibilities; parents’ methods of education; problems encountered; the reasons for those problems from parents’ standpoints; the positive effects on children, of the cooperation; shortcomings in parents participation; parents solutions to the problems; and parents’ suggestions for school efficacy. Parents underwent both positive and negative experiences in the course of participation which impacted their perceptions concerning that participation; curriculum managers, better understanding & parents’ cooperation might play a significant role in reducing negative and enhancing positive aspects of the efficacy of programs and planners’ satisfaction.
- انتشار مقاله: 05-03-1394
- نویسندگان: فاطمه مردان اربط,یوسف ادیب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم تربیتی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: "برنامه درسی","مطالعه ی پدیدار شناسانه"," کار وفناوری"
- چکیده: این پژوهش به مطالعه ی اجرای برنامه درسی کار و فناوری بر اساس تجارب معلمان در پایه ششم ابتدایی در اولین سال اجراختصاص یافته است. .مطالعه از نوع کیفی بوده و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام شده است. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه هایی نیمه سازمان یافته و تعداد شرکت کنندگان در مصاحبه 10 معلم پایه ی ششم ابتدایی در استان کرمانشاه از منطقه ی سنقر کلیایی بوده است. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام و تا رسیدن به اشباع در داده ها ادامه پیدا کرد. داده های حاصل ازمصاحبه ها با استفاده از روش توصیه شده توسط اسمیت 1995 برای مطالعات پدیدار شناسانه تجزیه وتحلیل شد. برای تعیین صحت یافته ها نتایج این تحلیل به مصاحبه شوندگان برگردانده شد سپس تم هایاین مطالعه در سه خوشه استخراج و طبقه بندی شد.
یافته های این تحقیق شامل 15 تم بود که 6 تم آن در خوشه ای به نام محدودیت ها شامل: زبان انگلیسی ، فقدان رایانه، پشتیبانی فنی، ابزار، راهنمای معلم و آموزش ضمن خدمت قرار گرفتند.در خوشه ای دیگری باعنوان ترجیحات 5 تم مشخص شد که عبارت از: فنا وری، تعدیل محتوا، توجه به گرایش دانش آموزان ، تلفیق و ارزشیابی تحصیلی. در خوشه ی سوم با عنوان ابتکارات 4 اقدم معلمان برای غلبه بر موانع و تدریس مؤثرتر برنامه درسی برجسته جلوه می کند شامل: استفاده از رایانه های شخصی، استفاده از امکانات مدارس متوسطه، برگزاری مسابقه و بکارگیری دانش آموزان در اداره کلاس.- چکیده انگلیسی: This research is allocated to the study of work & technology curriculum implementation, based on teachers’ experiences in sixth grade and first year implementation. The Research type is qualitative and has carried out with phenomenological method. The data had beengathered with semi organized interviews from 10 sixth grade teachers in Songor region of Kermanshah province. Sampling was intentional and accomplished with data saturation. Data were analyzed in Smith method 1995 on phenomenological studies. Then this information has been returned to participants to validation.
The research findings are 15 themes which have been categorized in 3 clusters. Six themes have jammed in the cluster oflimitations that consists: English language, lack of computer, tools, technical hum resources, teachers guide and in serviceeducations. The second cluster has been entitled Preferences included 5 themes: technology, content justification, student preferences attending, integrating and achievement evaluation. In last cluster with teachers initiatives topic 4 actions of teachersare lustering to overcome the limitations of teaching: using PCs, taking assistance from secondary schools, competition holding and students employing into teaching help.- انتشار مقاله: 08-10-1392
- نویسندگان: یوسف ادیب,اسکندر فتحی آذر,محمدرضا عزتی
- مشاهده