در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش ادبیات معاصر جهان
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: بینامتنیت,رئالیسم سوسیالیستی,تکآوایی,ادبیات آلمان شرقی,مناسبتهای فردگرایی
- چکیده: هرچند قرار بود ادبیات پس از جنگ جهانی دوم نقشی ابزاری و تبلیغاتی در بازسازی جامعه سوسیالیستی بخش شرقی آلمان به عهده بگیرد و رسالت سیاسی داشته باشد، اما سیطرة ایدئولوژی مارکسیستی بر این گستره در عمل چندان آسان نیفتاد. جستار حاضر به نقد سه اثر مهم میپردازد که نقش برجستهای در شکستن سدهای ایدئولوژیک و گشایش فضاهای خلاقانة ادبی داشتند و توانستند به مدد مضمونها و ساختارهای ویژة خود ، از گفتمان تکگوی حاکم فاصله بگیرند و با ادبیات جهان پیوندی ارگانیک برقرار کنند . این آثار در سه دهة متفاوت نوشته شدهاند و درونمایههای متفاوتی دارند، اما هر یک به ترفندی از تن دردادن به پیشنهادههای رئالیسم سوسیالیستی سر باز زدهاند. این پژوهش نشانگر آن است که خردگرایی ، شکگرایی، دروننگری و فردگرایی چنان در فرهنگ آلمانیزبان ریشه دوانده بود که حتی نویسندگان متعهد به جهانبینی مارکسیستی حاضر نشدند، آموزههای «رئالیسم سوسیالیستی» را بیچون و چرا بپذیرند .
- چکیده انگلیسی: Although literature was supposed to have an instrumental , advertizing and political role in the revival of socialism , the hegemony of Marxist ideology did not simply take place in this area . T h i s article studies three considerable works that have had a significant role in smashing ideological obstacles and generated a creative literary atmosphere . These three works have also been able to make an organic link with global literature and have avoided the dominant monological discourse with the help of their special themes and structures. These works belong to different decades and have differences in terms of content , but have not surrendered to the requirements o f socialist realism . This study shows that rationalism , skepticism , introspection and individualism were so embedded in the German culture that even the pro - Marxist authors refused to accept the presuppositions of "socialist realism" .
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: نرجس خدایی,نرجس خدایی,نرجس خدایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش ادبیات معاصر جهان
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: فرهنگ,مهاجرت,هویت,تضاد,بیگانه,بینافرهنگی,پیشداوری
- چکیده: از پایان دهة هفتاد قرن بیستم میلادی، ادبیات آلمان شاهد حضور فزایندة نویسند گان خارجی تبارِ آلمانی نویسی است که تجاربِ بینا فرهنگی خود را پیرامون موضوعاتی محوری چون آوارگی، گسست، بیگانگی، بحران های هویتی و تضاد های فرهنگی و اجتماعی بازنمایی می کنند. جستار حاضر به چگونگی طرح تضاد ها و مشکلات فرهنگی، اجتماعی و هویتی در متون منتخبِ «ادبیات مهاجرت» (Migrationsliteratur) در دو دهة پایانی قرن بیستم می پردازد و نشان می دهد که تجربه های بیگانگی، نا همسانی و نا همزمانی در این متون، بازتاب های بسیار متنوعی داشته و دستخوش دگرگونی های پر شتاب و چشمگیری بوده است. ادبیاتی که در آغاز با سودای مبارزه علیه تبعیض و پیشداوری پا بهمیدان گذاشته بود، در مدت زمان کوتاهی موفق شده است با طرح سوژههای نو و تنوع شکلی و زبانی از حاشیة گفتمانهای فرهنگی به عمق نفوذ کند و جایگاه ویژة خود را در ادبیات معاصر آلمان بیابد.
- چکیده انگلیسی: Since the late Seventies the German literary scene has witnessed a rising presence of German writers of foreign extraction examining their intercultural experiences on pivotal topics like refugees, schism, alienation, identity crises, and social and cultural conflicts. This paper deals with the method of presentation of the conflicts and problems related to culture, society and identity as depicted in selected migration literature of the last two decades of the twentieth century, and shows that the experiences of alienation and incongruity depict ed in these texts have had a variety of reaction s, and have suffered a significant and rapid development during several decades. A literature initially intended to confront prejudice, manages in a relatively short period, through the introduction of new topics and variety of form and language, to move from the borders of cultural discourse into the depths, and find it ’ s proper place in contemporary German literature.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: نرجس خدایی,نرجس خدایی,نرجس خدایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش ادبیات معاصر جهان
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تجربه,تأویل,نقد ادبی,زیباییشناسی,روش,تأویلگر,گشودگی
- چکیده: در نیمة دوم قرن بیستم، تعدادی از اندیشهورزان و نظریهپردازان حوزة ادبیات، تحت تأثیر دستاوردهای پُربار هرمنوتیک فلسفی، ضرورتِ تکوین «هرمنوتیک ادبی» و یا «رویکرد هرمنوتیکی به متون ادبی» را طرح کرده و با نگرشها، انتظارات و پیشنهادهای گوناگون پا به عرصة این میدان نهادهاند. بعضی از ایشان، چون پتر سوندی، نوع خاصی از هرمنوتیک را مدنظر دارند، که توان آن را داشته باشد، نخست به بازخوانی و ساماندهی پیشینة تاریخی نظریههای تأویل ادبی بپردازد، و سپس در هماهنگی با مدرنترین روشهای نقدِ ادبی و زبانشناختی، جوابگوی پرسشهای بنیادینی باشد که ذهن منتقدان ادبی از دیرباز با آنها مشغول بوده است. بعضی دیگر، چون هانس روبرت یآوس و اومبرتو اکو، خود از پایهگذاران مکتبهای ادبی محسوب میشوند، و قصد دارند، دامنة نقد ادبی را به مددِ پرسشهای جامع هرمنوتیکی گسترش دهند و با رجوع به مبانی محوری این مبحث، اعتبار تئوریها و اندیشههای خود را محک زنند. جستار حاضر به نقد و بررسی منتخبی از مهمترین رهیافتها و نظریههای هرمنوتیک ادبی، مناسباتِ آن با سایر دیسیپلینهای مشابه علوم انسانی، و تلقیهای مختلف از وظائف و کارکردهای آن میپردازد و سؤالاتی نیز در مورد توان آشتیپذیری هرمنوتیک با روشهای تأویل متن و نظریههای نقد ادبی مطرح میکند. توجة اساسی این مقاله اما به دیدگاهها، راهکارها و معضلاتِ ویژهای معطوف است که در تقاطع اندیشههای محوری تأویل ادبی و پرسشهای هرمنوتیکی شکل میگیرند.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: نرجس خدایی,نرجس خدایی,نرجس خدایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش ادبیات معاصر جهان
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تحول,شرقشناسی,شرق,آرمانپردازی,بیگانه,گشایش فرهنگی
- چکیده: موضوع «شرق» دههها پیش از ایجاد و گسترش آکادمیها و مکتبهای شرقشناسی مورد توجه اهل ادب و فرهیختگان آلمانی زبان قرار گرفته و به ویژه از نیمة دوم سدة هیجدهم میلادی بیش از هر زمان دیگری در آثار ادبی، ترجمهها و مباحث نظری مطرح شده، و وجه تخیلی آن نیز افزایش قابل توجهی یافته بود. جستار حاضر نخست دلایل مطرح شدن شرق را در برهة زمانی مذکور بررسی میکند و سپس به معرفی آن دسته از متون شرقگرایانه میپردازد که سهم برجستهای در باز شدن فضای فرهنگی و تکوین ادبیات جهان شمولانه داشتهاند. در پایان برداشتهای عرضه شده در مورد شرق، در سه ساحتِ علوم نظری، پرداختههای ادبی و سفرنامه بررسی و تحلیل خواهد شد.
- چکیده انگلیسی: Das Thema „Orient“ besch?ftigte schon lange vor der Institutionalisierung der Orientforschung und Entstehung von Orientalistikschulen die deutschsprachige Kulturszene und wurde vor allem seit der zweiten H?lfte des 18. Jahrhunderts mit einem ungeheuren illusorischen Potenzial intensiver denn je in literarischen Werken und Ubersetzungen sowie in geistesgeschichtlichen Debatten thematisiert. Die vorliegende Arbeit befasst sich zun?chst mit der Frage nach der Relevanz der Aktualisierung des Orients im erw?hnten Zeitraum, um dann diejenigen orientalisierenden Texte vorzustellen, die in der erw?hnten Zeitphase einen wichtigen Beitrag zur kosmopolitischen ?ffnung der deutschen Literatur und Kultur beigetragen haben. Zuletzt werden die Orientbezüge auf drei unterschiedlichen Gebieten und zwar der Geistesgeschichte, den literarischen Produktionen und Reisebeschreibungen untersucht und ausgewertet.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: نرجس خدایی,نرجس خدایی,
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش ادبیات معاصر جهان
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: زیبایی,آرمانگرا,بی آلایش,تفکر تاریخگرایانه,ملاحت,وقار
- چکیده: اندیشة فریدریش شیلر بر بستر تفکرات کلاسیک در دورانی تبلور می یابد که عنصر زیبایی به مثابة نیروی محرکهای در مسیر تحقق آرمانشهر انسان متعالی تلقی می شود. جستار حاضر به سیر تحول مفهوم زیبایی در نوشتههای زیبایی شناختی شیلر میپردازد و نشان میدهد که چگونه زیباییهای طبیعی و حسیات در فرآیندی تدریجی اعتبار خود را از دست میدهند و دو مؤلفهی «خرد» و «آرمان» گسترة تفکر زیبایی شناسانه را فتح میکنند. شیلر در متون متأخر خود به وضوح از نگاه کانت مآبانه به مباحث زیبایی شناسانه فاصله میگیرد و به تأویل هگلی هنر نزدیک میشود که آفرینش هنری انسان را برتر از پرداخته های طبیعت میپندارد.
- چکیده انگلیسی: Schillers Besch?ftigung mit ?sthetischen Fragen kann als Beitrag zur Beantwortung der aufgeworfenen Fragen eines Zeitalters verstanden werden, in dem das Sch?ne im klassischen Sinne als treibende Kraft auf dem Weg zu Idealen veredelter Menschheit begriffen wurde. Die vorliegende Abhandlung verzeichnet in Schillers ?sthetischen Schriften einen sukzessiven Wandlungsprozess des Sch?nheitsbegriffes, innerhalb dessen das Natursch?ne und Sinnliche an Bedeutung verlieren und der "Geist" und das "Ideal" zu m?chtigen Instanzen der ?sthetischen Welt hinaufsteigen. In seinen chronologisch letzten Schriften distanziert sich Schiller deutlich von der Kantschen ?sthetik und n?hert sich der Hegelschen Auffassung, nach welcher das von Menschen produzierte Kunstwerk h?her als die Natur steht.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: نرجس خدایی,نرجس خدایی,
- مشاهده