در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت دارایی و تامین مالی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شبیهسازی مونتکارلو,روش پارامتریک,ارزش در معرض خطر,صندوقهای سرمایهگذاری مشترک,شبیهسازی تاریخی
- چکیده: در چند سال گذشته، تجربۀ انفجار خارقالعاده ناشی از صندوقهای سرمایهگذاری که به خرید سهام سایر شرکتها اقدام میکنند، سبب شد سازمانهای مسئول برای کنترل و نظارت بر این سرمایهگذاریها، برخی دستورالعملهای مدیریتی براساس ارزش در معرض خطر اعمال کنند؛ اما انعطافپذیری روش مذکور، پرسشهای زیادی را دربارۀ انتخاب دقیقترین و مناسبترین الگوی تخمین ایجاد کرد. هدف این مقاله، انتخاب روش بهینه از بین سه روش پارامتریک، شبیهسازی تاریخی و شبیهسازی مونتکارلو در سطوح اطمینان 99، 5/97 و 95 درصد است تا بهترین روش پیشبینی ضررهای احتمالی صندوقهای سرمایهگذاری ایران مشخص شود. بدینمنظور، ابتدا نتایج ناشی از روشهای مختلف تخمین ارائه شد؛ سپس در هر روش محاسبه، صندوقهایی مشخص شد که بیشترین وکمترین ارزش در معرض خطر را داشت. در این پژوهش، هر سه روش پارامتریک، شبیهسازی تاریخی و شبیهسازی مونتکارلو با آزمون کوپیک تأیید شد؛ اما بیشترین سطوح اطمینانی که با آزمونهای اعتبارسنجی تأیید شد، سطح اطمینان 99 درصد بود؛ به عبارت دیگر، مشخص شد سطح اطمینان 99 درصد، کمترین انحراف را نسبت به میانگین ایجاد میکند و بهترین سطح برای استفاده در روشهای مختلف محاسبۀ ارزش در معرض خطر است. این مورد نشان میدهد در محاسبۀ خطر صندوقهای سرمایهگذاری در ایران، سطح اطمینان مدّنظر، مهمتر از روش محاسبۀ ارزش در معرض خطر است که این موضوع دقیقاً با گزارش کمیتۀ بال در سال 2016 دربارۀ محاسبۀ ارزش در معرض خطر و کفایت سرمایۀ بانکها همخوانی دارد.
- چکیده انگلیسی: The considerable increase of mutual funds in recent years drove supervising and controlling organizations of these funds to impose some risk management directives based on value-at-risk. However the concept’s flexibility raises many questions concerning the choice of the most accurate and suitable estimation model which can be used for risk management.The purpose of this study consists of selecting between the three esimation methods, namely, parametric, historical, and Monte Carlo simulation method, to determine the most accurate method for providing the prediction of potential losses which confront Iranian mutual funds. For this purpose, we tried firstly to present the different estimation’s approached of VaR. Secondly, we analyzed the statistical descriptive characteristics of mutual funds, the subject of this study. After that, empirical study’s results have been exposed, and therefore, allowed us to highlight that there is no significant difference between different methods and 99 percent confidence level is the best level for estimation.
- انتشار مقاله: 25-09-1395
- نویسندگان: محمد مهدی نادری نورعینی,محمد مهدی نادری نورعینی,محمد مهدی نادری نورعینی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت و توسعه ورزش
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: داده بنیاد,سازمان ورزشی,کلید واژهها: ساختار حرفهای
- چکیده: مقدمه: هدف از پژوهش حاضر طراحی الگوی توسعه ساختار حرفهای برای سازمانهای ورزشی مبنی بر نظریه داده بنیاد بود. روششناسی: روش تحقیق از نوع کیفی با رویکرد تحلیل سیستماتیک میباشد. جامعه آماری شامل دو بخش جامعه انسانی (مدیران سابق سازمان تربیت بدنی، مدیران و روسای حال حاضر و سابق کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش و جوانان) و جامعه اطلاعاتی بود. نمونه آماری به تعداد قابل کفایت بر مبنای اشباع نظری به صورت غیراحتمالی هدفمند و تکنیک گلوله برفی انتخاب گردید (17 نفر و 29 سند). روایی ابزار با استفاده از روشهای رواییسنجی کیفی مطلوب ارزیابی شد (روایی محتوایی، ضریب کاپا (792/0)). برای تحلیل دادهها از رویکرد سیستماتیک در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شده است. یافتهها: نهایتا 18 مقوله اصلی (محیط داخلی و خارجی، فرهنگ سازمانی، ساختار حرفهای، دستورالعملهای اجرایی، بوروکراسی اداری، مداخله مدیران، میزان کنترل، منابع انسانی و مالی، فناوری، آمادگی کارکنان، زیرساختها، استانداردسازی امور، ابراز نظر ازادانه، بهبود کیفیت ارتباطات، تفویض اختیار، بهرهوری، بهبود تصمیمگیری و بهبود عملکرد ورزشی) و 22 مفهوم استخراج شد. نتیجهگیری: مقوله ساختار حرفهای در طراحی سازمانهای ورزشی از اهمیت بهسزایی برخوردار است و دارای جنبههای مختلفی میباشد. همچنین با استفاده از این مدل، میتوان انتظار توسعه ساختار حرفهای سازمانهای ورزشی در ایران را داشت.
- چکیده انگلیسی: Objective: The purpose of this study was to design a model of professional structure development for sports organizations based on Grounded Theory. Methodology: The research method is qualitative with systematic analysis approach. The statistical population consisted of two sections of human society (former managers of physical education organization, current managers and heads and former National Olympic Committee and Ministry of Sport and Youth) and information society. The statistical sample was selected based on theoretical saturation in a non-probability purposive and snowball technique (17 subjects and 54 documents). Validity of the instrument was evaluated using descriptive qualitative methods (content validity, kappa coefficient). Systematic approach was used for data analysis during three stages of open, axial and selective coding. Results: Finally 18 main categories (Internal & External Environment, Organizational Culture, Professional Structure, Executive Guidelines, Administrative Bureaucracy, Managers Intervention, Level of Control, Human and Financial Resources, Technology, Employee Readiness, Infrastructure, Standardization, Freelance, Quality Improvement Communication, delegating authority, productivity, improving decision making and improving sports performance) and 22 concepts were extracted. Conclusion: The concept of professional structure is very important in designing sports organizations and has many aspects. Also, using this model, one can expect the development of professional structure of sports organizations in Iran.
- انتشار مقاله: 03-08-1398
- نویسندگان: حسین زکی زاده,نیما ماجدی,مهدی نادری نسب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت و توسعه ورزش
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: باشگاه,ارزش ویژه برند,برند,آگاهی از برند
- چکیده: هدف: هدف اصلی در این مطالعه بررسی ارزش ویژه برند ورزشی در تیمهای لیگ برتر فوتبال ایران بود.
روششناسی: هدف تحقیق کاربردی و روش آن توصیفی- پیمایشی بود. محدوده مطالعاتی پژوهش، هواداران باشگاه های لیگ برتر فوتبال ایران در استادیوم های آزادی تهران، امام رضا(ع) مشهد، یادگار امام(ره) تبریز، نقش جهان اصفهان، غدیر اهواز بر روی باشگاه های فوتبال با توزیع جغرافیایی (منطقه ای) در لیگ برتر 97-96 انجام شد و پرسشنامهها در این استادیوم ها توزیع گردید. روش نمونه گیری سهمیه ای – غیر احتمالی بود. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه محقق ساخته، شامل 48 سوال بود، که روایی صوری و محتوایی آن توسط اساتید مدیریت ورزشی و اقتصاد تایید شد، و آلفای کرونباخ آن 0/927 به دست آمد. برای تحلیل داده ها از رگرسیون چندگانه گام به گام، آزمون tتک نمونه ای و آزمون فریدمن استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد تاریخچه تیم و ستارههای باشگاه بیشترین اثرگذاری و مدیریت باشگاهها در پایین ترین سطح اثرگذاری در میان عوامل تاثیر گذار در ارزش ویژه برند از نگاه هواداران باشگاه های لیگ برتر فوتبال ایران است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این تحقیق راهبردهای مختلف در خصوص توسعه ارزش ویژه برند، توانایی توسعه مناسب قدرت و اثربخشی برند را برای مدیران بهمنظور مدیریت بهتر و مؤثرتر برند تیمهای تحت مدیریت شان ایجاد مینماید. بهطور اخص، مدل پیشنهادی ارائهشده، چارچوبی روشن، دقیق و با جزئیات موردنیاز برای مدیران فراهم میآورد تا از آن طریق بتوانند تصمیمات راهبردی در حوزه مدیریتی و تصمیمات مربوط به برند باشگاه خود اتخاذ نمایند.- چکیده انگلیسی: Purpose: The main objective of this study was to Surrey the value of a sports brand in the clubs of the football Iranian Premier League.
Methodology: The purpose of the research was applied and its method was descriptive-survey. The research area of the fans of the Iranian Premier League Clubs at Azadi Stadium in Tehran, Imam Reza (AS) of Mashhad, Yadagh Imam (PBUH) of Tabriz, the role of Jahan of Isfahan, Ghadir of Ahwaz on football clubs with geographical distribution (regional) in Premier League 2018 was conducted and questionnaires were distributed at these stadiums. The quota-sampling method was Convenient Sampling. A researcher-made questionnaire consisted of 48 questions, whose face and content validity was confirmed by the professors of sports management and economics, and its Cronbach's alpha was 0.927 For data analysis, multiple stepwise regression, one-sample t-test and Friedman test were used.
Results: The results showed that team history and club stars have the most influence and management of the clubs at the lowest level of influence among the factors influencing the brand value of the fans in the Iranian Football League clubs.
Conclusion: Based on the findings of this research, various strategies for developing brand equity have created the ability to properly develop brand effectiveness and effectiveness for managers in order to better manage their brands' brand management. Specifically, the proposed model provides a clear, precise, and detailed guide for managers to make strategic decisions in the area of management and decisions about their club brand.
- انتشار مقاله: 09-03-1397
- نویسندگان: مجتبی قربانی آسیابر,مهدی نادری نسب,احمد راه چمنی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت و توسعه ورزش
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رقابت بازار,اکوسیستم بازار,بازار ورزش,باشگاههای ورزشی
- چکیده: مقدمه: هدف از این پژوهش طراحی الگوی رقابتپذیری در صنعت خدمات ورزشی ایران بود.
روششناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش کلیه مدیران و کارشناس سازمانهای خدمات ورزشی، مربیان و متخصصان، صاحبان کسب و کار فعال در خدمات ورزشی بودند که نمونه آماری به صورت هدفمند و دردسترس انتخاب شدند (274 نفر). روایی پرسشنامه محقق ساخته توسط صاحبنظران (14 نفر)، تائید شد. همچنین پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ (97/0) و پایایی ترکیبی محاسبه شد. برای بررسی برازش مدل از مدلسازی معادلات ساختاری از نرمافزار پی.ال.اس استفاده شده است.
یافتهها: نتایج نشان داد که اکوسیستم بازار دارای اثر مستقیم، مثبت و معنیداری بر مدیریت بازار (182/0)، ساخت بازار (725/0) و قابلیت بازار (216/0) میباشد. همچنین عامل ساخت بازار نیز اثر مستقیم، مثبت و معنیداری بر قابلیت بازار (660/0)، مدیریت بازار (664/0) و رقابتپذیری بازار (244/0) داشت. علاوه بر این عامل قابلیت بازار اثر مستقیم، مثبت و معنیداری بر رقابتپذیری بازار (366/0) دارد، اما اثر معنیداری بر مدیریت بازار (001/0) نداشت. در نهایت اثر متغیر مدیریت بازار نیز بر رقابتپذیری (173/0) مستقیم، مثبت و معنیداری بود.
نتیجهگیری: براساس چارچوب طراحی و تبیین شده در این پژوهش میتوان گفت که رقابتپذیری در بازار خدمات ورزشی نیازمند توسعه یافتگی اکوسیستم کسب و کار، چابکی ساختار بازار و قابلیتهای کارکردی بازار میباشد اما در نهایت توسط مولفههای مدیریت بازار صورت میگیرد.- چکیده انگلیسی: Objective: The purpose of present research was to Designing Competitiveness Pattern in Iran's Sports Services Industry.
Methodology: The present research is practical and descriptive-correlation. Research statistical population is all of managers and experts of sports services organizations, trainers and specialists, business owners active in sports services which statistical samples were selected Purposeful and available. For gathering data was used research-made questionnaire and content validity of questionnaire was confirmed by 14 experts. Also, its reliability was calculated by Cronbach’s alpha (0.964) and composite reliability. To evaluate the fit of the model, Structural Equation Modeling is used from the PAL software.
Results: The results showed that market ecosystem factor has a direct, positive and significant effect on market management (0.182), market making (0.725) and market capability (0.216). The market maker also had a direct, positive and significant effect on market capability (0.660), market management (0.664) and market competitiveness (0.244). In addition, market capability has a direct, positive and meaningful effect on market competitiveness (0.336), but did not have a significant effect on market management (0.001). Finally, the effect of variable market management on the competitiveness (0.173) was positive and significant.
Conclusion: Based on the design framework explained in this study, competitiveness in the market for sports services requires the development of the business ecosystem, the agility of market structure and market functional capabilities, but ultimately by the components of market management Takes place.- انتشار مقاله: 27-09-1397
- نویسندگان: ذبیح اله نقی لو,مهرعلی همتی نژاد,مهدی نادری نسب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت و توسعه ورزش
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کسب و کار ورزشی,اکوسیستم بازار,بلوغ مدیریت فرایند,زنجیره فرایند
- چکیده: هدف: پزوهش حاضر در صدد ارائه چارچوب مفهومی بلوغ مدیریت فرایندهای کسب و کار در شرکتهای ورزشی بود.
روششناسی: روش تحقیق از نوع کیفی با رویکرد تحلیل سیستماتیک میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل جامعه انسانی (مدیران و کارشناسان شرکتهای تولیدی ورزشی، اساتید دانشگاه با تخصص مدیریت کسب و کار و بازاریابی ورزشی) و جامعه اطلاعاتی (منابع علمی، اسنادی و کتابخانهای با موضوع مدیریت کسب و کار و بلوغ مدیریت) بود. نمونه آماری به تعداد قابل کفایت بر مبنای اشباع نظری به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شدند (21 نفر و 52 سند). ابزارهای پژوهش شامل مطالعه کتابخانهای نظاممند و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. روایی ابزار با استفاده از روشهای رواییسنجی کیفی مطلوب ارزیابی شد (روایی محتوایی). از روش کدگذاری و چارچوببندی مفهومی برای تحلیل یافتهها استفاده گردید.
یافتهها: چارچوب تحلیلی ارائه شده دارای شش منظر کلی شامل؛ اکوسیستم بازار، سیستم شرکت، زنجیره فرآیند، عملکرد فرآیند، مدیریت فرآیند و بلوغ مدیریت فرآیند کسب و کار میباشد. مدل مفهومی برخاسته از چارچوب کُدها به صورت یک سیستم فرایندی از اکوسیستم بازار و سیستم شرکت تا بلوغ مدیریت فرایند شناسایی شد.
نتیجهگیری: به صورت کلی نتایج پژوهش نشان داد که برپایه این مدل، میتوان به ارزیابی عینی از سطح فعالیتهای مدیریت کسب وکار در هر شرکت ورزشی پرداخت و اطلاعات علمی در زمینه اقدامات مناسبی را که باید سازمان برای رسیدن به سطح بعدی بلوغ از نظر توسعه مدیریتی انجام دهد، فراهم ساخت.
- چکیده انگلیسی: Objective: The aim of present study was to Presentationa conceptual framework for maturity management of business processes in sports companies.
Methodology: the research methodology was performed in terms of quality, process strategy and the objective was applied. The statistical population was selected to consists of human community (Directors of sports production companies, Professors in Sport Marketing, and ect) and the information society (scientific resources, documents and libraries dealing with business management and management maturity). The statistical sample was sampled and questioned in a number of capability-based theoretical saturated content (21 and 52 documents). based on theoretical saturation and you will be considered. Research tools included systematic library study and the exploratory interview structure. the validity of tools using qualitative narrative methods was evaluated at a desirable level (Content validity). The method of conceptual coding and frameworks were used for analyze the findings.
Results: The proposed analytical framework includes six overall perspectives including market ecosystems, company systems, process chains, process performance, process management, and maturity of business process management. The conceptual model emerged from the code framework as a process system from the market ecosystem and company system to the maturity of the process management.
Conclusion: Overall, the results of the research showed that based on this model, an objective assessment of the level of business management activities in each sports company can be provided and scientific information on the appropriate steps that the organization needs to achieve the next level of maturity in terms of managerial development To do.
- انتشار مقاله: 14-02-1398
- نویسندگان: موسی جلیلی,مهرعلی همتی نژاد طولی,مهدی نادری نسب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت دارایی و تامین مالی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شبیهسازی مونتکارلو,روش پارامتریک,ارزش در معرض خطر,صندوقهای سرمایهگذاری مشترک,شبیهسازی تاریخی
- چکیده: در چند سال گذشته، تجربۀ انفجار خارقالعاده ناشی از صندوقهای سرمایهگذاری که به خرید سهام سایر شرکتها اقدام میکنند، سبب شد سازمانهای مسئول برای کنترل و نظارت بر این سرمایهگذاریها، برخی دستورالعملهای مدیریتی براساس ارزش در معرض خطر اعمال کنند؛ اما انعطافپذیری روش مذکور، پرسشهای زیادی را دربارۀ انتخاب دقیقترین و مناسبترین الگوی تخمین ایجاد کرد. هدف این مقاله، انتخاب روش بهینه از بین سه روش پارامتریک، شبیهسازی تاریخی و شبیهسازی مونتکارلو در سطوح اطمینان 99، 5/97 و 95 درصد است تا بهترین روش پیشبینی ضررهای احتمالی صندوقهای سرمایهگذاری ایران مشخص شود. بدینمنظور، ابتدا نتایج ناشی از روشهای مختلف تخمین ارائه شد؛ سپس در هر روش محاسبه، صندوقهایی مشخص شد که بیشترین وکمترین ارزش در معرض خطر را داشت. در این پژوهش، هر سه روش پارامتریک، شبیهسازی تاریخی و شبیهسازی مونتکارلو با آزمون کوپیک تأیید شد؛ اما بیشترین سطوح اطمینانی که با آزمونهای اعتبارسنجی تأیید شد، سطح اطمینان 99 درصد بود؛ به عبارت دیگر، مشخص شد سطح اطمینان 99 درصد، کمترین انحراف را نسبت به میانگین ایجاد میکند و بهترین سطح برای استفاده در روشهای مختلف محاسبۀ ارزش در معرض خطر است. این مورد نشان میدهد در محاسبۀ خطر صندوقهای سرمایهگذاری در ایران، سطح اطمینان مدّنظر، مهمتر از روش محاسبۀ ارزش در معرض خطر است که این موضوع دقیقاً با گزارش کمیتۀ بال در سال 2016 دربارۀ محاسبۀ ارزش در معرض خطر و کفایت سرمایۀ بانکها همخوانی دارد.
- چکیده انگلیسی: The considerable increase of mutual funds in recent years drove supervising and controlling organizations of these funds to impose some risk management directives based on value-at-risk. However the concept’s flexibility raises many questions concerning the choice of the most accurate and suitable estimation model which can be used for risk management.The purpose of this study consists of selecting between the three esimation methods, namely, parametric, historical, and Monte Carlo simulation method, to determine the most accurate method for providing the prediction of potential losses which confront Iranian mutual funds. For this purpose, we tried firstly to present the different estimation’s approached of VaR. Secondly, we analyzed the statistical descriptive characteristics of mutual funds, the subject of this study. After that, empirical study’s results have been exposed, and therefore, allowed us to highlight that there is no significant difference between different methods and 99 percent confidence level is the best level for estimation.
- انتشار مقاله: 25-09-1395
- نویسندگان: محمد مهدی نادری نورعینی,محمد مهدی نادری نورعینی,محمد مهدی نادری نورعینی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مدیریت دارایی و تامین مالی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شبیهسازی مونتکارلو,روش پارامتریک,ارزش در معرض خطر,صندوقهای سرمایهگذاری مشترک,شبیهسازی تاریخی
- چکیده: در چند سال گذشته، تجربۀ انفجار خارقالعاده ناشی از صندوقهای سرمایهگذاری که به خرید سهام سایر شرکتها اقدام میکنند، سبب شد سازمانهای مسئول برای کنترل و نظارت بر این سرمایهگذاریها، برخی دستورالعملهای مدیریتی براساس ارزش در معرض خطر اعمال کنند؛ اما انعطافپذیری روش مذکور، پرسشهای زیادی را دربارۀ انتخاب دقیقترین و مناسبترین الگوی تخمین ایجاد کرد. هدف این مقاله، انتخاب روش بهینه از بین سه روش پارامتریک، شبیهسازی تاریخی و شبیهسازی مونتکارلو در سطوح اطمینان 99، 5/97 و 95 درصد است تا بهترین روش پیشبینی ضررهای احتمالی صندوقهای سرمایهگذاری ایران مشخص شود. بدینمنظور، ابتدا نتایج ناشی از روشهای مختلف تخمین ارائه شد؛ سپس در هر روش محاسبه، صندوقهایی مشخص شد که بیشترین وکمترین ارزش در معرض خطر را داشت. در این پژوهش، هر سه روش پارامتریک، شبیهسازی تاریخی و شبیهسازی مونتکارلو با آزمون کوپیک تأیید شد؛ اما بیشترین سطوح اطمینانی که با آزمونهای اعتبارسنجی تأیید شد، سطح اطمینان 99 درصد بود؛ به عبارت دیگر، مشخص شد سطح اطمینان 99 درصد، کمترین انحراف را نسبت به میانگین ایجاد میکند و بهترین سطح برای استفاده در روشهای مختلف محاسبۀ ارزش در معرض خطر است. این مورد نشان میدهد در محاسبۀ خطر صندوقهای سرمایهگذاری در ایران، سطح اطمینان مدّنظر، مهمتر از روش محاسبۀ ارزش در معرض خطر است که این موضوع دقیقاً با گزارش کمیتۀ بال در سال 2016 دربارۀ محاسبۀ ارزش در معرض خطر و کفایت سرمایۀ بانکها همخوانی دارد.
- چکیده انگلیسی: The considerable increase of mutual funds in recent years drove supervising and controlling organizations of these funds to impose some risk management directives based on value-at-risk. However the concept’s flexibility raises many questions concerning the choice of the most accurate and suitable estimation model which can be used for risk management.The purpose of this study consists of selecting between the three esimation methods, namely, parametric, historical, and Monte Carlo simulation method, to determine the most accurate method for providing the prediction of potential losses which confront Iranian mutual funds. For this purpose, we tried firstly to present the different estimation’s approached of VaR. Secondly, we analyzed the statistical descriptive characteristics of mutual funds, the subject of this study. After that, empirical study’s results have been exposed, and therefore, allowed us to highlight that there is no significant difference between different methods and 99 percent confidence level is the best level for estimation.
- انتشار مقاله: 25-09-1395
- نویسندگان: محمد مهدی نادری نورعینی,محمد مهدی نادری نورعینی,محمد مهدی نادری نورعینی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تحلیل سلسله مراتبی,اولویتبندی,تناسب اراضی,واژه های کلیدی: نخل خرما
- چکیده: چکیده
سابقه و هدف: یکی از راههای شناسایی ظرفیت تولید اراضی و انتخاب کاربری متناسب با آن، انجام ارزیابی تناسب اراضی است. برای این منظور بایستی، ابتدا معیارهای اقلیمی و خصوصیات خاک تاثیر گذار در تولید، شناسایی شوند. همچنین با توجه به تنوع و عدم تساوی درجه اهمیت این معیارها، اولویتبندی آنها کاری ضروری است. این تحقیق با هدف شناسایی و اولویتبندی معیارهای تاثیرگذار در تولید خرما و ارزیابی تناسب اراضی برای کاشت نخل خرمای رقم کبکاب در استان بوشهر با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی انجام گردید.
مواد و روشها: ابتدا زیرمعیارهای اقلیمی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک تاثیر گذار در تولید محصول خرما، با استفاده از بررسی منابع علمی و انجام مطالعات خاکشناسی در مناطق مورد مطالعه، شناسایی و تعیین شدند. سپس ماتریس مقایسات زوجی در قالب روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، تشکیل و براساس دیدگاه و نظر کارشناسان خبره، درجه اهمیت نسبی این زیرمعیارها تعیین گردید. در مرحله بعد وزن نسبی هر کدام از زیرمعیارها با استفاده از روش تقریبی میانگین حسابی محاسبه و بر اساس آن، اولویتبندی آنها انجام گرفت و در نهایت کلاسهای کیفی تناسب اراضی برای کاشت نخل خرمای رقم کبکاب با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی تعیین گردید.
یاقتهها: نتایج نشان داد مهمترین زیرمعیارهای اقلیمی تاثیر گذار در تولید محصول خرما عبارتند از: طول فصل خشک، تعداد روزهای با بارندگی بیش از 5 میلی متر در مرحله رسیدگی میوه، میانگین دما طی سیکل رشد، گلدهی و رسیدگی میوه، مجموع نیاز گرمایی از مرحله گلدهی تا رسیدگی میوه، میانگین رطوبت نسبی سیکل رشد و تشکیل میوه، میانگین ساعات آفتابی و تعداد ماههای سال با میانگین سرعت باد بیش از 5 متر بر ثانیه طی سیکل رشد. همچنین نتایج اولویتبندی زیرمعیارهای اقلیمی با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، نشان داد در بین عوامل اقلیمی تاثیر گذار در ارزیابی تناسب اراضی برای کاشت خرما، میانگین دمای مرحله گلدهی با وزن نسبی 161/0 و تعداد ماههای سال با میانگین سرعت باد بیش از 5 متر بر ثانیه طی مرحله سیکل رشد با وزن نسبی 08/0 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین درجه اهمیت میباشند. نتایج بررسی منابع علمی و انحام مطالعه خاکشناسی در مناطق مورد مطالعه، برای شناسایی زیرمعیارهای مربوط به خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مؤثر بر تولید خرما، نشان داد مهمترین این زیرمعیارها، عبارتند از: بافت خاک، میزان آهک، میزان گچ، اسیدیته، میزان کربن آلی، میزان پتاسیم قابل جذب، شوری و قلیائیت (نسبت جذب سدیم). و بر اساس نتایج اولویتبندی زیرمعیارهای خاک، شوری با وزن نسبی 27/0 و میزان گچ با وزن نسبی 041/0 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین درجه اهمیت میباشند. نتایج ارزیابی کیفی تناسب اراضی با استفاده از روش AHP، نشان میدهد 75 درصد مناطق مورد مطالعه در استان بوشهر برای کاشت نخل خرمای رقم کبکاب، خیلی مناسب بوده و در کلاس تناسب S1 و 25 درصد نسبتاً مناسب بوده و در کلاس تناسب S2قرار میگیرند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این تحقیق، توصیه میشود در انتخاب مکان مناسب کاشت نخل خرما به عوامل دما در طی مرحله گلدهی و شوری خاک، اهمیت و توجه زیادی داده شود.
واژه های کلیدی: نخل خرما، تناسب اراضی، تحلیل سلسله مراتبی، اولویتبندی- چکیده انگلیسی: ABSTRACT
Background and objectives: One of the ways to identification of land production capacity and appropriate use choice with that is land evaluation performance. For this purpose must first climatic criteria and soil characteristics affecting the production to be identified. Also, considering to diversity and inequality in importance degree of criteria, ranking of them is essential. This research aim to identification, ranking of effective criteria in date production and land suitability evaluation for planting of Date palm cv Kabkob in Bousher province, using analytical hierarchy process (AHP) carried out.
Materials and methods: At first, climatic subcriteria and soil physical and chemical characteristics affecting date production were identified by literature review and soil studies in studied area. Then, pairwise comparison matrix was made over analytical hierarchy process and the relative importance degree of these subcriteria was determined by excellent experts. In the weight calculation step, the approximation method was used to produce a relative weight of each of subcriteria. Then this subcriteria, based on their relative weight, ranked. Finally, land suitability evaluation for planting of date palm cv Kabkob in studied area of Bousher province, using AHP approach, carried out.
Results: The result showed that the most important of climatic subcriteria affecting date palm production including to length of dry season, number of days with precipitation index > 5 mm/day in repining period, average daily temperature (°C) at vegetative cycle, flowering and repining stage, heat requirement sum during the period of flowering, fruit formation and repining period, mean RH during the vegetative cycle and fruit formation period, insulation mean (n) and number of months where the wind speed is > 5 m/s during vegetative cycle. Also the result of climatic subcriteria ranking by using AHP approach showed that, temperature mean in flowering stage and numbers of months of year with wind speed mean more than 5 m/s in vegetative cycle stage with relative weights 0.161 and 0.08 have the highest and the lowest importance degree, respectively. The result showed that the most important of soil physical and chemical characteristics affecting date palm production were identified by literature review and soil studies in studied area including to soil texture, calcium carbonate content, gypsum content, acidity, organic carbon, available potassium, soil salinity (EC) and alkalinity (SAR). Base on the result of soil subcriteria ranking, soil salinity (EC) and gypsum content with relative weights 0.27 and 0.041 have the highest and the lowest importance degree, respectively. Also the result of land suitability evaluation showed that 75 percents of studied area in Bousher Provence are very suitable and 25 percents are moderately suitable for planting of date palm cv Kabkob.
Conclusion: According to the results of this research, is recommended for suitable site selection for date palm planting to temperature mean in flowering stage and soil salinity, much attention and importance to be given.
Keywords: Date palm, Land suitability, AHP, ranking- انتشار مقاله: 10-07-1395
- نویسندگان: حجت دیالمی,جواد گیوی,مهدی نادری خوراستگانی,محمود احمدپور,روح اله تقی زاده مهرجردی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: پایداری خاکدانه,لغزش,شیار,خندق,تراکم آبراهه
- چکیده: سابقه و هدف: تخریب اراضی جنگلی در اثر آتش سوزی یکی از بزرگترین مشکلات زیست محیطی شمال کشور است که به طور معنی داری پوشش گیاهی و عوارض قابل مشاهده سطح خاک را تغییر داده و بنابراین بر میزان پایداری خاکدانه ها در برابر نیروهای فرساینده تأثیرگذار می باشد. با داشتن اطلاعات کامل از میزان پایداری خاکدانه ها در مقیاس خرد و نوع عوارض مرتبط با فرسایش خاک در مقیاس های کرت و حوضه آبخیز بهتر می توان در مورد خطر فرسایش در منطقه قضاوت کرد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آتش سوزی بر پایداری خاکدانه ها، عوارض قابل مشاهده سطحی و ویژگی های پوشش گیاهی در مقیاس های خرد، کرت و حوضه آبخیز در بخش هایی از اراضی جنگلی واقع در شمال غرب استان گیلان انجام گرفت.
مواد و روش ها: در قطعاتی در داخل محدوده 15 ناحیه آسیب دیده در اثر آتش سوزی و 15 منطقه نسوخته مجاور آنها، در پنج واحد ژئومورفولوژی مختلف، شاخص های پایداری خاکدانه ها در مقیاس خرد و اشکال میکروتوپوگرافی فرسایش و درصد لاشبرگ در مقیاس کرت اندازه گیری شدند. همچنین برخی ویژگی های پوشش گیاهی، شاخص تراکم آبراهه ها و برخی از اشکال مورفودینامیکی فرسایش مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج آنالیز واریانس نشان داد که شاخص های پایداری خاکدانه ها، درصد لاشبرگ و شاخص تراکم آبراهه ها اختلاف معنی داری بین نقاط آتش سوزی و شاهد (داخل گروه ها) داشتند. در بین واحدهای ژئومورفولوژی (بین گروه ها) نیز تنها از نظر درصد لاشبرگ اختلاف معنی دار وجود داشت. نتایج همچنین مشخص کرد که حدود چهار تا پنج سال طول کشید تا میزان شاخص های پایداری خاکدانه ها و تراکم آبراهه ها به شرایط قبل از آتش سوزی برسد. همچنین افزایش شدت آتش سوزی از کم به زیاد و تغییر نوع آتش سوزی از سطحی به تاجی بیشترین تأثیر را بر میانگین وزنی قطر خاکدانه ها داشت. نتایج بررسی اشکال میکروتوپوگرافی فرسایش در مقیاس کرت نشان داد که برخی از آنها در نقاط آتش سوزی نسبت به شاهد دچار تغییر شده بودند. در مقیاس حوضه آبخیز نیز شیارها، لغزش های رخ داده و خندق ها بیشتر در نواحی آتش سوزی وجود داشتند. ضرایب همبستگی ایجاد شده بین ویژگی های مربوط به مقیاس های مختلف مشخص کرد که همبستگی معنی داری بین برخی ویژگی های اندازه گیری شده در مقیاس های مختلف وجود دارد.
نتیجه گیری: از شاخص های پایداری خاکدانه ها می توان در مقیاس خرد به عنوان یک معیار ارزیابی مفید در بررسی میزان قدرت شکل گیری اشکال مختلف میکروتوپوگرافی و مورفودینامیکی فرسایش خاک در مقیاس های کرت و حوضه آبخیز استفاده کرد. نتایج این بررسی می تواند در ارزیابی خطر فرسایش خاک های اراضی جنگلی و مدیریت جنگل به کار رود.- چکیده انگلیسی: Background and Objectives: Degradation of forest lands by fire is one of the major bioenvironmental problems in northern Iran that significantly changes the vegetation attributes and visible features at the soil surface and therefore, affects aggregate stability against erosive forces. The complete information from aggregate stability at the micro scale and type of features related to soil erosion at the plot and watershed scales leads to a perfect judgment about erosion risk in an area. The objective of this study was to evaluate the effect of fire on aggregate stability, surface visible features and vegetation cover at the micro, plot and watershed scales in some parts of forest lands in west northern zone of the Guilan province.
Material and Methods: In parcels separated in 15 fire-affected forests and 15 unburned forests adjacent to the fire-affected forests, in five geomorphological units, aggregate stability indices at the micro scale and microtopographic erosion features and litter percentage at the plot scale were measured. In addition, some vegetation attributes, drainage density index, and the presence of some morphodynamics features of soil erosion were evaluated at the watershed scale.
Results: The results of analysis of variance showed that all aggregate stability indices as well as litter percentage and drainage density had significant differences within subjects (within burned and unburned forests). Among studied parameters, only litter percentage showed significant differences between subjects (geomorphological units). Results also revealed that the time reversibility for aggregate stability indices and drainage density to condition before fire was about four to five years. Also, increasing the fire severity from low to high and changing of fire type from surface to canopy had the most effect on mean weight diameter of aggregates. Assessment of microtopographical erosion features at the plot scale revealed that some of them had variations in burned sites compared with the control sites. At the watershed scale, the rills, gullies and landslides were more abundant in the burned sites than the unburned sites. The correlation coefficients between measured properties related to different scales showed that there were significant correlations between some of them at the various scales.
Conclusion: The soil aggregate stability indices are very useful to evaluate the power of formation of many microtopographic and morphodynamics features of soil erosion at the plot and watershed scales. The results of this study can be used for assessment of soil erosion risk in forest lands and can be useful for management of woodlands.- انتشار مقاله: 28-02-1395
- نویسندگان: علی اکبرزاده,شجاع قربانی دشتکی,مهدی نادری خوراسگانی,جهانگرد محمدی,روح الله تقی زاده مهرجردی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تصاویر لندست,گسترش شوری,دریاچه بختگان
- چکیده: سابقه و هدف: شور شدن اولیه یا ثانویه اراضی از جمله قدیمی ترین مشکلات زیستمحیطی بوده و یکی از عوامل اصلی تخریب اراضی و بیابانزایی است. شناسایی تغییرات خاک های متأثر از نمک، مسیر بعدی انتشار نمک و شوری زایی را مشخص میکند. تحقیق حاضر با هدف بررسی روند تغییرات شوری در اراضی کشاورزی حاشیه جنوبی دریاچه بختگان با استفاده از تکنیک های سنجشازدور در دو دهه اخیر انجام گردید.
مواد و روشها: برای تحیق حاضر، از داده های شوری موجود در گزارشات سالهای 1995 و 2007 استفاده شد و برای سال 2014، نمونه برداری انجام شد. نمونه برداری بهصورت تصادفی و مرکب از عمق صفر تا 30 سانتی متری خاک انجام شد. هدایت الکتریکی نمونههای خاک در عصاره 1:2/5 خاک به آب اندازهگیری گردید. همچنین، تصاویر ماهواره لندست 5 مربوط به سال های 1995 و 2007 میلادی و لندست 8 اخذ شده در سال 2014 استفاده شدند. همچنین ترکیب های باندی کاذب برای هر سه سال با استفاده از نرم افزار ایلویس تهیه شد. برای بدست آوردن روابط بین مقادیر شوری و باندهای ماهواره ها ابتدا مقادیر رقومی به انعکاس اتمسفری تبدیل گردید و سپس ضرایب همبستگی و معادلات بدست آمد. برای تمام روش ها 80 درصد داده ها برای آموزش مدل و 20 درصد برای اعتبارسنجی استفاده شد. نقشه های شوری با استفاده از این روشها تهیه، با یکدیگر مقایسه و بهترین مدلها انتخاب گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد روش حداقل فاصله ماهالانوبیس با صحت کلی 62/5 درصد برای سال 1995، و روش حداکثر احتمال با صحت 44/8 درصد برای سال 2014 بیشترین دقت را برای تهیه نقشه شوری داشتند. برای سال 2007، معادله رگرسیونی خطی گام به گام صحت 53/85 درصد داشت درحالیکه دقت تصاویر تهیه شده از ترکیبهای باندی کاذب برای این سال دارای صحت عمومی حدود 25 درصد بود. خلاصه آماری هدایت الکتریکی در سه سال مورد مطالعه نشان داد در سال 1995 بیش از 50 درصد اراضی منطقه دارای شوری کمتر از 2 دسی زیمنس بر متر هستند اما در سال 2014 بیش از 50 درصد اراضی شوری بیش از 4 دسی زیمنس بر متر دارند. همچنین مشاهده گردید روند گسترش شوری از مرکز دشت و اراضی اطراف دریاچه به سمت شهر نی ریز بوده است.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد، در طول بیست سال از مساحت خاکهای با شوری کمتر از 4 دسی زیمنس بر متر کاسته و بر مساحت خاک های با شوری بیشتر اضافه شده است و روند گسترش شوری از دریاچه به سمت شهر نی ریز بوده است. به نظر می رسد با توجه به روند شور شدن اراضی، در صورت تداوم مدیریتهای فعلی زراعی و باغداری در این منطقه و مناطق بالادست رودخانه کر، در مدت کوتاهی، باغ های احداثشده نیز از چرخه تولید اقتصادی خارج گردند. بنابراین، جلوگیری از گسترش خاکهای شور و از بین رفتن مزارع کشاورزی و باغهای منطقه، همت جدی مسئولین را میطلبد.- چکیده انگلیسی: Background and objectives: Primary and secondary soil salinity is one of the main reasons of land degradation and desertification in arid and semi-arid zones. Change detection of salt-affected soils, aides finding salt distribution and salinization trends. Present study was arranged for monitoring soil salinity status of agricultural lands located on southern part of Bakhtegan Lake in Fars province, Iran using remote sensing techniques in last two decades.
Materials and methods: To fulfill the goal, Electrical conductivity data from technical reports on the years 1995 and 2007 was obtained and soil sampling was done on 2014. Composite and randomly 0-30 cm soil samples were collected. Electrical conductivity of 1:2.5 soil: water extracts were measured. Landsat 5 data scanned in 1995 and 2007 and Landsat 8 data scanned in 2014 were used. Different indices and false color composite images were calculated with ILWIS 3.3 software. For year 2014, principal component analysis was done, too. Before correlation and regression analysis, digital number of satellite bands transformed to atmospheric reflectance. 80 percent of data was used for classification of imagery data and 20 percent was used for validation the images for all procedures. Salinity maps was calculated, compared and the best model was chosen.
Results: Results showed that the minimum Mahalanobis distance method (with overall accuracy of 62.5%) and maximum likelihood method (with overall accuracy of 44.8%) were the best approaches for mapping soil salinity for years 1995 and 2014, respectively, while the linear regression model (with overall accuracy of 62.5%) increased the accuracy of image classification compare to other methods. Statistical description of soil EC showed that in 1995 more than 50 percent of studied area has Electrical Conductivity less than 2 dSm-1, while in 2014 more than 50 percent of the soils have EC more than 4 dSm-1. Results also showed that during 20 years, salinity expansion was from soils around lake and center part of basin to the Neyriz city.
Conclusion: the present study showed that, during 20 years, the area of soils with salinity less than 4 dsm-1 reduced and the area of saline soils increased and salinity expansion was from Bakhtaran lake to Neyriz city. According to soil salinization, it seems, on the case of continuation of the present land management in studied area, in a short time, the existing orchards would be out of economic cycle. Therefore, to prevent the soil salinization and the loss of farm and orchards in the region, serious efforts of authorities requires.- انتشار مقاله: 16-03-1394
- نویسندگان: آناهید سلمان پور,محمدحسن صالحی,جهانگرد محمدی,مهدی نادری
- مشاهده