در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مجله پژوهشهای گیاهی (مجله زیست شناسی ایران)(علمی)
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: فنولوژی,همیکریپتوفیت,کلمات کلیدی: انحصاری,در معرض تهدید,ایرانو تورانی
- چکیده: چکیده:
این تحقیق به منظور بررسی فلورستیک رویشگاههای دو گونه انحصاری و در معرض تهدید روشنبال خراسانی (Diaphanoptera khorasanica Rech.f.) در خراسانهای رضوی و شمالی و روشنبال آلمهای(D. stenocalycina Rech.f. & Schiman) در دشت میرزابایلوی پارک ملی گلستان صورت گرفت. هردو گونه متعلق به تیره میخک یا Caryophyllaceae می باشند که در ناحیه ایرانو-تورانی پراکنش داشته و گیاهانی علفی و چند ساله هستند. روشنبال خراسانی در خاکهای سرخ و روشنبال آلمهای در خاکهای شور رویش دارند. با استفاده از منابع فلور، نقشهها ی رقومی (250000 :1) و پیمایش میدانی، رویشگاههای گونه های خراسانی و آلمهای شناسایی و محدوده پراکنش و نقاط ارتفاعی آنها ثبت گردید. فنولوژی گیاهان بررسی و نمونه های هرباریومی مربوط به 131 تاکسون از گیاهان روشنبال و گونه های همراه آنها در رویشگاهها جمع آوری و با استناد به منابع فلور شناسایی گردیدند. شکل زیستی غالب در رویشگاههای مورد مطالعه همیکریپتوفیت میباشد. اشکال زیستی فانروفیت، کامفیت، کریپتوفیت، تروفیت و پارازیتهای یکساله و چندساله در رتبههای بعدی قرار دارند. بیشترین درصد گیاهان رویشگاههای روشنبال خراسانی متعلق به تیرههای Asteraceae, Poaceae, Lamiaceae, Fabaceae و Brassicaceae و رویشگاه روشنبال آلمهای مربوط به تیرههای Poaceae و Chenopodiaceae میباشد. با توجه به وابستگی شدید این دو گونه به وضعیت اقلیمی و خاک مناطق مورد مطالعه، هردو گونه روشنبال نیاز جدی به حفاظت مطلوب و اصولی دارند.- چکیده انگلیسی: Abstract:
The goal of this research is floristic survey sites of threatened endemic species Diaphanoptera khorasanica Rech.f. in khorassan Razavi and Northern khorassan provinces and D. stenocalycina Rech.f. & Schiman in Mirzabaylou desert of Golestan National Park. Both species grow in Irano-Turanian region. They are herbaceous perennial and belong to the Caryophyllaceae family. D. khorasanica grow in red soils (serpentine) and D. stenocalycina in saline soils. Using flora sources, digital maps (1:250,000) and field surveys, the habitats of both species were identified and their elevation, longitude and latitude were recorded. phenology reviews and plant specimens of 131 taxon and their associated species in the habitats were collected. They were identified based on the flora references. The dominant life forms in the studied habitats are hemicryptophytes. Life forms of phanerophytes, chamaephytes, cryptophytes, therophytes, annual and perennial parasites are in the next ranks. Most of the families in the habitats of D. khorasanica are Asteraceae, Poaceae, Lamiaceae, Fabaceae, Brassicaceae and in the habitats of D. stenocalycina are Chenopodiaceae and Poaceae families. Due to the strong dependence of these two species on the climatic and soil conditions of the studied areas, both species have a strong need to optimal conservation.- انتشار مقاله: 03-08-1396
- نویسندگان: محمد جواد احمدی,طاهره افتخاری,یونس عصری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: پرتو گاما,میگو,ویبریو پاراهمولیتیکوس,ویبریوزیس
- چکیده: زمینه مطالعه: ویبریو پاراهمولیتیکوس یکی از عوامل مولد بروز بیماری ویبریوزیس در مزارع تکثیر و پرورش ماهیان و میگوها میباشدکه در صورت بروز شرایط مساعد موجب تلفات قابل توجه مینماید. هدف: هدف از این مطالعه ارزیابی تأثیر پرتو گاما بر غیرفعال سازی ویبریو پاراهمولیتیکوس در شرایط کشت تازه و لیوفیلیزه میباشد. روشکار: ویالهای حاوی mL 5/0 سوسپانسیون باکتری با رقت 1010*5/1 عدد سلول باکتری در میلی لیتر در حالت کشت تازه با دزهای KGY 1، 5/1، 2، 5/2، 3 و 4 و ویالهای باکتری لیوفیلیزه با دزهای KGY 2، 4، 7 و 8 پرتودهی گردیدند. سپس رفتار رشد باکتریهای پرتودیده مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که حداقل دز مطلوب برای غیرفعال سازی این باکتری به صورت کشت تازه و در حالت لیوفیلیزه با پرتو گاما به ترتیب KGY 4 و 10 برآورد شد. نتیجهگیرینهایی:نتیجه این مطالعه نشان میدهد که غیر فعال سازی ویبریو پاراهمولیتیکوس در شرایط کشت تازه با میزان کمتر از نصف دز مورد نیاز برای غیر فعال سازی یان با پرتوگاما مورد نیاز میباشد.
- چکیده انگلیسی: BACKGROUND: Vibrio paraheamoloyticus is one the causative agents of vibriosis with high mortality in farmed fish and shrimp and under predisposing conditions. OBJECTIVES: This study was aimed to assess the effect of gamma irradiation on the inactivation of V. paraheamoloyticus under fresh and freeze-dried conditions. METHODS: Vials of 0.5 ml fresh culture of the bacterial suspensions at 1.5*1010 cfu/ml were subjected to 1, 1.5,2, 2.5, 3 and 4 KGy. Also, vials of 0.5 ml freeze-dried culture of the bacterial suspensions at 1.5 x 1010 cfu/ml were subjected to 2, 4, 7 and 8 KGy. The bacterial growth behavior was then evaluated on fresh medium. RESULTS: The obtained results showed that the minimum doses of 4 and 10 KGy were sufficient for the inactivation of fresh and freeze-dried bacteria, respectively. CONCLUSIONS: The result of this study shows that inactivation of V. paraheamolyicus in fresh culture condition requires below half- dosage of gamma ray required for the inactivation of the freeze- dried of bacterial cells.
- انتشار مقاله: 24-10-1394
- نویسندگان: مرضیه حیدریه,مهدی سلطانی,فرحناز معتمدی سده,سعید رجبی فر,محمدرضا احمدی,غلامرضا شاه حسینی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: مقاومت,پروبیوتیک,لاکتوکوکوس لاکتیس,بازماندگی,تاسماهی ایرانی
- چکیده: زمینه مطالعه: لاکتوکوکوس لاکتیس یکی از باکتریهای تولیدکننده اسید لاکتیک بوده و میتواند به عنوان یک پروبیوتیک احتمالی در تاسماهی ایرانی مورد توجه قرار گیرد. هدف: هدف از انجام تحقیق حاضر، مقاوم سازی تاسماهی ایرانی در برابر باکتری بیماریزای آئروموناس هیدروفیلا پس از تغذیه با باکتری Lactococcus lactis JF831150 بوده است. روش کار: در مطالعه حاضر، ابتدا 60 عدد تاسماهی ایرانی به مدت 56 روز با مقادیر متفاوت از L. lactis JF831150 تغذیه شدند و سپس فلور باکتریایی روده با استفاده از محیطهای کشت TSA و MRS شمارش شدند در انتها میزان مقاومت آنها در مواجه سازی با آئروموناس هیدروفیلا ارزیابی گردید. نتایج: استفاده از L. lactis JF831150 به مدت 56 روز در تغذیه تاس ماهیان بهبود معنیداری در کاهش فلور باکتریایی هترتروف بی هوازی اختیاری و افزایش باکتریهای اسید لاکتیک در روده را نشان داد. همچنین در مواجهه سازی تاسماهیان مورد تغذیه علیه باکتری آئروموناس هیدروفیلا مشخص گردید که در تیمار سوم (CFU/g 8 10) میزان بازماندگی بطور معنیداری نسبت به گروه شاهد و سایر تیمارها بیشتر بوده است. نتیجه گیری نهایی: نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف L. lactis JF831150 به میزان 108 CFU در هر گرم غذا میتواند در بهبود فلور میکروبی روده تاسماهی ایرانی و افزایش مقاومت آن نسبت به بیماریزایی آئروموناس هیدروفیلا مؤثر باشد.
- چکیده انگلیسی: BACKGROUND: Lactococcus lactis is one of the lactic acid bacteria that can be considered as a probiotic in Persian sturgeon. OBJECTIVES: The aim of the present study was to increase the resistance to Aeromonas hydrophila after feeding the L. lactis JF831150. METHODS: In the present study, first 60 fish were fed different doses of L.lactis JF831150 for 56 days. The bacterial flora were counted with TSA and MRS. Resistance of fish against A. hydrophila were considered after feeding. RESULTS: The use of L. lactis JF831150 for 56 days in P. sturgeon showed significant improvement in decreasing heterotrophic aerobic bacteria flora and increasing the lactic acid bacteria in the intestine. In the face of fish against A. hydrophila in third treatment (108 CFU/g), the survival rate was shown to be significantly higher than the control and other treatments. CONCLUSIONS: The results showed that consumption of L. lactis JF831150 (108 CFU/g) could improve the intestinal flora and increase resistance to A. hydrophila, and therefore has potential for use with P. sturgeon.
- انتشار مقاله: 23-12-1394
- نویسندگان: علیرضا شناور ماسوله,مهدی سلطانی,محمدرضا احمدی,محمد پورکاظمی,علی طاهری میرقائد
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: سود اقتصادی,اسپرم تعیین جنسیت شده,تلیسه هلشتاین,میزان آبستنی
- چکیده: زمینه مطالعه: تلقیح مصنوعی اسپرمهای تعیین جنسیت شده، برای ارتقاء برنامههای اصلاح نژادی در گاو شیری کاربرد دارد. هدف: میزان آبستنـی فصلـی و سود اقتصادی تلقیح مصنوعی اسپرمهای تعیین جنسیت شده در تلیسههای هلشتاین گاوداریهای صنعتی شیراز ارزیابی شد. روشکار: اطلاعات مربوط به تلقیح 200 رأCس تلیسه هلشتاین از پنج واحد گاوداری صنعتی شیراز شامل نوع اسپرم (تعیین جنسیت شده یا معمولی)، تاریخ و مرتبه تلقیح در بازه زمانی بهار 1388 تا بهار 1389 جمعآوری شد. نتایج: میانگین میزان آبستنی در تلیسهها با اسپرمهای معمولی (2/72%) به طـور معنـیداری بیشتـر از میـانگین میزان آبستنی با اسپرمهای تعیین جنسیت شده بود (2/49%؛ 001/0=p ) همچنین کمترین میزان باروری با اسپرمهای تعیین جنسیت شده در فصل زمستان بود (3/36%) که به طور معنیداری کمتر از میزان باروری در تلقیح با اسپرمهای معمولی در پاییز بود (9/73%؛ 02/0=p ) با استفاده از هزینه تلقیح اسپرم، درمان و قیمت تلیسهها و گاو نر جوان فروشی، هزینه و سود تلقیح اسپرمهای تعیین جنسیت شده و معمولی محاسبه شد. هزینه تلقیح اول و دوم با اسپرم تعیین جنسیت شده در تلیسه بیشتر از اسپرم معمولی بود. درآمد بعد از دو تلقیح مصنوعی با اسپرمهای تعیین جنسیت شده کمتر از اسپرمهای معمولی بود. نتیجهگیری نهایی: مطالعه حاضر نشان داد که اگر میزان باروری تلقیح با اسپرم تعیین جنسیت شده در تلیسههای سالم به 90% اسپرمهای معمولی برسد، تلقیح با اسپرم تعیین جنسیت شده میتواند سودآورتر از اسپرم معمولی بعد از دو تلقیح باشد.
- چکیده انگلیسی: BACKGROUND: To improve breeding programs in dairy cattle artificial insemination using sexed sperm has been applied in different farms. OBJECTIVES: To evaluate pregnancy rate and economic benefit of artificial insemination with sexed sperm in Holstein dairy heifers of Shiraz industrial farms. METHODS: The insemination data of 200 heifers in five farms including sperm types (sexed or conventional) and insemination date and times were collected from March 2009 to March 2010. RESULTS: The pregnancy rate of conventional sperms (72.2%) were significantly higher than the sexed sperms in heifers (49.2%; p=0.001). The sexed sperms insemination showed lower fertility in the winter (36.3%) when compared with the autumn values (73.9%; p=0.02). Cost and benefit analysis showed that costs of the first and the second insemination with sexed sperms were higher than the conventional ones. On the other hand, after the second insemination the economic benefit for the sexed sperms was lower than the conventional one. However, the cost and benefit analysis for sexed sperm values showed a trend to the convential ones. CONCLUSIONS: If the fertility rate of the sexed sperm insemination in healthy heifers reach to the 90 percent of the conventional sperm, sexed sperm insemination can be more beneficial than the conventional one after two insemination.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: امین تمدن,محمدحسن ناطق احمدی,مهدی علیپور,زین العابدین تقیپور
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: سیل,ورم پستان,پیشگیری.,سرپستانک
- چکیده: با توجه به وفور بروز ورم پستان در گاوهای شیری استفاده از پارامترهای مختلف جهت کنترل بروز این بیماری میتوان بسیار حائز اهمیت باشد. این تحقیق برای اولین بار در ایران با هدف بررسی تأثیر یک نوع مسدود کننده سرپستانک (Teat Sealant) به نام ماستیسیل (Masti-Seal) در کنترل وقوع تورم پستان انجام شد. تعداد 80 راس گاوشیری شکم دوم تا پنجم که حدود 7 ماه از آبستنی آنها گذشته بود و در یک ماه گذشته سابقه ابتلا به تورم پستان نداشتند جهت این مطالعه انتخاب شده و به 4 گروه تقسیم شدند. گروه الف 2 کارتیه ماستی سیل و 2 کارتیه بدون دارو، گروه ب 2 کارتیه ماستی سیل و 2 کارتیه کالوپن، گروه ج 2 کارتیه ماستی سیل به همراه کالوپن و 2 کارتیه فقط کالوپن و گروه د 2 کارتیه کالوپن، یک کارتیه ماستی سیل و یک کارتیه اوربی سیل دریافت نمودند. از کلیه گاوها نمونه شیر دو هفته قبل از خشکی (جهت کشت باکتریایی و شمارش سلولهای سوماتیک) و 15 تا 25 روز پس از زایش (برای شمارش سلولهای سوماتیک) اخذ شد. مشاهده، لمس، اندازه گیری سرپستانک و ارزیابی سونوگرافی قبل و در روزهای 7، 14 و 28 پس از درمان انجام شد. در کشت نمونههای شیر از گاوهای گروه ج 2 مورد Corynebacterium bovis و یک مورد قارچ جدا شد. علائم بالینی تورم پستان در هیچیک از گاوهای مورد آزمایش مشاهده نشد و در اندازه گیری طول، قطر و ضخامت جداره سرپستانک تفاوت معنیداریوجود نداشت. در گروه ب تعداد سلولهای سوماتیک کارتیههایی که فقط...
- چکیده انگلیسی: Mammary glands are particularly susceptible to new infections during the dry and early lactation periods. Dry cow antibiotic therapy in all quarters of all cows has been a traditional method to reduce the effect of these new infections. The objective of this study which was done for the first time in Iran was to determine the effect of infusion with Masti-Seal at dry off. Eighty Holstein Frisian dairy cows parity of 2 to 5 in 7 month of pregnancy were selected from a commercial dairy farm. All cows didn't show clinical mastitis in last month. The cows of group A (n=10) were randomly assigned to be treated in two quarters (LF/RR or RF/LR) with the sealant while two quarters in each cow remained as untreated controls. The cows of group B (n=10) were randomly treated with the dry cow therapy (DCT) and sealant. The cows of group C were randomly assigned to be treated in two quarters (LF/RR or RF/LR) with the DCT and sealant while two quarters were treated just with antibiotic DCT. In group D the effect of Masti-seal and Orbiseal in rear quarters were compared. Milk samples were collected for bacterial culture and somatic cell count(SCC) at dry off, 10-15 DIM. At calving, the Mastiseal was manually stripped from each quarter prior to collecting of colostrum. The clinical evaluations of teats were done in all groups at days 7, 14 and 28 after treatment. No changes in teats of cows were seen. Corynebacterium bovis and ...
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: محمدرحیم احمدی,مسعود حق خواه,حمید رضا قیصری,حمید روزیطلب,حمید رضا اشراقی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: اثرات متقابل,قابلیت لقاح,قزلآلای رنگینکمان.,مایع تخمدانی
- چکیده: در حال حاضر ایران یکی از مهمترین کشورهای جهان در تولید ماهی قزلآلای رنگین کمان به حساب می آید و از آنجائی که تولیدبچه ماهی در این میان یک امر حیاتی است لذا در این مطالعه» ، نقش مایع تخمدانی در تکثیر مصنوعی ماهی قزل آلای رنگینکمان(Oncorhynchus mykiss) مورد سنجش قرار گرفت. همچنین اثرات متقابل احتمالی مایع تخمدانی مولدین مختلف بر تخمکهای یکدیگر تا مدت زمان یک ساعت نگهداری توأCم آنها در دمای حدود 4 درجه سانتیگراد بررسی گردید. سنجش کیفیت تخمکها از طریق اندازهگیری نرخ چشمزدگی و تفریخ تخمها صورت گرفت. برای این منظور سه آزمایش متفاوت انجام گردید. نتایج آزمایشهای اول و دوم نشان دادند که نرخ چشمزدگی و تفریخ تخمکهایی که همراه با مایع تخمدانی و یا بدون مایع تخمدانی لقاح یافته بودند، تفاوت قابل ملاحظهای از جهت آماری با یکدیگر نداشتند (05/0p>.)اعداد مربوط به نرخ چشمزدگی در تیمارهای آزمایش اول بهترتیب 1/97 و 6/97 درصد و در تیمارهای آزمایش دوم به ترتیب 1/99 و 7/97 درصد بودند. در آزمایش سوم نرخ چشمزدگی و تفریخ تخمکهایی که بلافاصله پس از استحصال لقاح یافتند، 7/88 و 8/86 درصد بهدست آمد. این اعداد در مورد تخمکهایی که 60 دقیقه پس از نگهداری تؤام لقاح داده شدند، 3/86 و 6/84 درصد اندازهگیری گردید. لذا نتایج کلیه آزمایشها نشان دادند که مایع تخمدانی تأثیرات متقابل بر پارامترهای لقاح مصنوعی تخمها نداشته و شرایط نگهداری در 4 درجه سانتیگراد به مدت یک ساعت نیز بر باروری تخمها بی اثر میباشد.
- چکیده انگلیسی: Iran is one of the most important Rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) producing countries in the world and fingering production is the key factor for this industry. The present experiment was conducted to determine the role of the coelomic fluid in artificial fertilization and to study the interactive effect of different brood fish coelomic fluid on fertilization process during 60 min storage at 4°C.The egg quality was evaluated through the rate of eyed and hatched eggs where these indices applied with and without coelomic fluid. In the first two trials, the rat of egg fertilization with and without coelomic fluid did not exhibit significant difference (p>0.05). Eyeing rates were 97.1% and 97.6% for trial I and 99.1% and 97.7 % for trial II, respectively. In next trial the eyeing and hatching rate were 88.7 % and 86.8 % for the eggs fertilised immediately after stripping wheas for those fertilised 60 min. after integrated storage these values were 86.3% and 84.6 % respectively(p>0.05). we concluded that the coelomic fluid has no interative effect on artificial fertilization and the quality of egg fecundity is not influenced by the fertilisation process during 60 min storage at 4°C.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: آذین محققی ثمرین,محمدرضا احمدی احمدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: گاو,یاخته شناسی,آسپیراسیون,ترشحات دهانه گردن و مخاط رحم,سوآب
- چکیده: هدف : بررسی باخته شناسی ترشحات گردن و مخاط رحم گاو به دو روش سوآب و آسپیراسیون در مراحل مختلف چرخه فحلی. طرح : بررسی توصیفی – مقایسهای. حیوانات: صد و بیست راس گاو روش : صدوبیست نمونه دستگاه تناسلی گاوهای تازه کشتار مورد مطالعه قرار گرفت. دستگاه تناسلی گاوهای مورد مطالعه همگی دارای گردن و شاخهای رحم بودند. بر اساس نشانههای ظاهری ارگانها، به مراحل استروس، مت استروس، دی استروس، پرواستروس و آنستروس تقسیمبندی شدند. سپس به دو روش سوآب و آسپیراسیون از شاخ و گردن رحم هر یک از نمونهها گسترش تهیه شد. گسترشها با رنگ گیمسا رنگآمیزی شده و سلولها با بزرگنمایی 1000× در 20 میدان میکروسکوپی تفریق و شمارش شدند. تجزیه و تحلیل آماری: برای پی بردن به اختلاف آماری بین دو روش سوآب و آسپیراسیون در دو ناحیه گردن و شاخ رحم از آزمون آنالیز واریانس و جهت بررسی اختلاف بین میانگینها از آزمون دانکن استفاده شد. نتایج : پس از تحلیل آماری، در درصد سلولهای پوششی واکوئول دار بزرگ، نوتروفیلها، ماکروفاژها و لنفوسیتها در گسترشهای تهیه شده از مخاط گردن و شاخ رحم در هر دو روش سوآب و آسپیراسیون اختلاف معنیداری مشاهده نشد. اما اختلاف معنیداری (P>0/05) در درصد سلولهای پوششی در نمونههای تهیه شده از هر دو ناحیه بین دو روش سوآب و آسپیراسیون به دست آمد به طوری که درصد سلولهای پوششی در روش سوآب بیشتر از آسپیراسیون بود (P>0/05). میانگین درصد نوتروفیلها در مرحله استروس پایینترین درصد را داشته و در سایر مراحل چرخه فحلی نیز از 5 درصد کمتر بود. نتیجهگیری : برای بررسی یاختهشناسی ترشحات رحمی، نمونهگیری از مخاط دهانه گردن رحم با نمونهگیری از مخاط شاخهای رحم تفاوت معنیداری نداشت و از هر دو محل نتیجه یکسانی حاصل خواهد شد. به علاوه برای بررسی یاخته شناسی ترشحات رحم و گردن رحم، روش آسپیراسیون بر روش سوآب ارجحیت دارد.
- چکیده انگلیسی: Objective: Comparing cytological findings of the uterus and cervix mucusae in two methods (swab and aspiration) in cows during oestrus cycle. Design: Comparative descriptive survey. Animals: A total of 120 cows. Procedure:A total of 120 genital systems of slauthered cows were selected. An the genital systems were contained uterine horns and cervix. In according to the physical appearances, genital samples were divided into estrus, metestrus, diestrus, proestrus, anestrus, post parturition and ovarian cysts. Geni¬tal smears were prepaired from uterine horns and cervix by swab and aspiration methods. The smears were stained with Giemsa stain and examined by a microscope. Statistical analysis: The data were analysed statisticany using one way analysis of variance (ANOY A). The differenc between the means were statistically estimated by Duncan's test. Results: There were no significant differences in the percent¬age of large vacuolated epithelial cens, neutrophils, macro ph¬ages and lymphocytes of cervical and uterine mucusae by swab and aspiration methods(P>O/O5). There was a signifi¬cant difference in the percentage of epithelial cells in the smears obtained from cervix and uterus in swab and aspiration meth¬ods. So that the percentage of epithelial cells in swab method were more than aspiration methods (P<0.05). Comparison of the cervix and uterus cens in swab and aspiration methods in the estrus cycle showed that the average number of neutro¬phils in estrus were lower than other stages. The average per¬centage of neutrophils in other stages of estrus were lower than 5%. In the cases with ovarian cyst and postpartum pe¬riod, the average percentages of neutrophils were more than 5% which can be a sign of inflammatory reaction. Conclusion: With respect to cytological studies, there were no significant differences between the samples which had been taken of the uterine horns and uterine cervix. For uterine cytology, aspiration method proved to be better than swab method. J.Fac. Vet.Med.Univ.Tehran.59,4:313-318,2004
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: دکتر محمد رحیم احمدی,دکتر سعید نظیفی,دکتر عزیزاله خداکرم تفتی,دکتر بیتا صفایی فراهانی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: دما,قزلآلای رنگینکمان,سیال شدن تخمک,کیفیت تخمک,محوطه» شکمی
- چکیده: در این مطالعه اثر دما بر مدت زمان حفظ کیفیت تخمکها، پس از سیال شدن آنها در محوطه» شکمی مولدین ماده» قزلآلای رنگینکمان مورد سنجش قرار گرفت، تا بدین وسیله زمان مناسب جهت تخمکشی از مولدین ماده مشخص گردد. سنجش کیفیت تخمکها از طریق اندازهگیری میزان چشمزدگی و تخمگشایی صورت گرفت. با توجه به مناسبترین دامنه» دمایی گزارش شده برای زندگی مولدین ماهی قزلآلای رنگینکمان در فصل تکثیر(10-3درجه سانتیگراد)مطالعه در دو دمای C°5/0 ±2 و C°5/0 ±8 انجام شد. در هر یک از دماهای مورد مطالعه از 15 عدد مولد ماده» قزلآلای رنگینکمان که به عنوان 15 تکرار آزمایشی در نظر گرفته شدند، در پنج نوبت با فواصل زمانی یک هفته تخمکشی صورت گرفت. نتایج نشان داد که دما به میزان زیادی بر زمان مناسب تخمکشی از مولدین ماده تأثیر گذار است. هنگامی که دما از 2درجه سانتیگراد به 8درجه سانتیگراد افزایش یافت، حداکثر میزان چشمزدگی و تخمگشایی از هفته» دوم به هفته» اول پس از سیال شدن تخمکها انتقال پیدا کرد و سپس روند کاهش کیفیت تخمکها در هر دو دما مشاهده گردید. همچنین میزان چشمزدگی از رقم 83 درصد برای هفته» پنجم در دمای 2درجه سانتیگراد به رقم 6/3درصد در دمای8درجه سانتیگراد کاهش یافت. در مورد میزان تخمگشایی نیز چنین روندی مشاهده شد.کاهش مدت زمان مناسب جهت تخمکشی از بیش از یک ماه پس از سیال شدن تخمکها در دمای 2درجه سانتیگراد به دو هفته پس از آن در دمای 8درجه سانتیگراد نقش دما را در حفظ کیفیت تخمکها به خوبی نشان داده و تأیید مینماید که در دامنه» دمایی مناسب برای تولیدمثل ماهی با افزایش دمای آب دوره» مناسب جهت تخمکشی از مولدین کوتاهتر میگردد.طول این دوره» مناسب در دمای 2درجه سانتیگراد حداقل 21 روز و در دمای 8درجه سانتیگراد، 14 روز پس از سیال شدن تخمکها ارزیابی گردید.
- چکیده انگلیسی: Effect of temperature on the duration of post ovulated oocyte quality maintenance in abdominal cavity of female rainbow trout, Oncorhynchus mykiss, was assessed to determine suitable time of stripping. Egg quality measurement was done through assessing the eying and hatching rates of eggs. Regarding the best temperature range reported for salmonid brood fish in breeding season(3-10?C)the study was undertaken in two temperatures of 2 ± 0.5?C and 8 ± 0.5?C. In each of the noted temperatures, 15 female brood fish were used as 15 replicates and stripped 5 times. Time interval of each two spawnings was 7 days. Results indicated that temperature has a significant effect on the suitable time of stripping. When the temperature increased from 2?C to 8?C, the optimum eyeing and hatching rates were transferred from second week to the first one. Also, eyeing rate was decreased from 83% for the fifth treatment at 2?C to 3.6% at 8?C. The same trend was observed for the hatching rates. The decrease of post ovulatory suitable stripping time from 30 days in 2?C to two weeks in 8?C, shows the role of temperature on egg quality maintenance and confirms that the increase of water temperature in optimal living range, shortens the suitable post ovulatory time of stripping. This time duration estimated at least 21 DPO at 2?C and 14 DPO at 8?C. Also the time needed for overripening of the eggs estimated more than 224 Degree-Days. So the time duration of post ovulated oocyte quality maintenance in abdominal cavity of female rainbow trout is highly dependent on water temperature.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: محمدرضا احمدی احمدی,غلامرضا رفیعی,محمدرضا احمدی,باقر مجازی امیری,امیر سعید ویلکی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: گاو هلشتاین,ناهنجاری مادرزادی,آراینتسفالی,آنتسفالی ناقص,هولوتلنسفالی
- چکیده: هدف گزارش یک مورد ناهنجاری مادرزادی در گوساله نژاد هلشتاین. طرح : مطالعه موردی بالینی حیوانات: یک راس گوساله نژاد هلشتاین که در رحم مادر مرده بوده است. روش کار: اصلاح برگشتگی جانبی سر گوساله و انجام عمل فیتوتومی امکانپذیر نبود. لذا به وسیله اجرای عمل سزارین روی گاو آبستن 5 ساله نژاد هلشتاین، جنین مرده از رحم به خارج انتقال یافت. معاینات بالینی نشان داد که کرانیوشیز و آننسفالی ناقص شامل آرایننسفالی و هولوتلنسفالی و بعضی نقایص دیگر در مغز وجود دارد
- چکیده انگلیسی: Objective:A reporton a congenital malformation in a calf. Design: Clinical case study. Animals: Intrauterine dead Holstein calf. Procedure: Fetotomy was not possible due to the lateral head deviation, therefore, cesarean section was performed in a 5 years old pregnant Holstein cow and a dead calf was expelled out of the uterus. Clinical observations revealed that a cranioshisis, partial anencephaly including arhinencephaly, holotelencephaly and some other defects were present. Fac. Vet. Med. Univ. Tehran. 58, 4:353-354,2003.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: دکتر سید رضا قاضی,دکتر ناصر وصال,دکتر محمد رحیم احمدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: Journal of Veterinary Research
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: دهانه گردن رحم,گاو آبستن و غیرآبستن,گاو آبستن و غیر آبستن,نمونه یاخته شناسی,واکنش التهابی
- چکیده: هدف: بررسی واکنش التهابی دهانه گردن رحم گاوهای آبستن و غیرآبستن پس از دریافت نمونه یاخته شناسی. طرح: مطالعه مشاهده ای مقطعی. حیوانات: 24 راس گاو آبستن 2 تا 4 ماهه و 9 راس گاو غیرآبستن در مرحله لوتئال چرخه فحلی. روش: نمونه گیری از ترشحات دهانه گردن رحم گاوهای آبستن در 3 گروه 8 راسی به ترتیب در روزهای صفر و 3، صفر و 7 و صفر و 14 انجام شد. از گاوهای غیر آبستنکه در 2 گروه 3 و 6 راسی قرار داشتند در روزهای 8 و 11 و 8 و 15 چرخه فحلی نمونه یاخته شناسی گرفته شد. گسترشهای تهیه شده با رنگ گیمسا رنگ آمیزی شده و با بزرگنمایی 100 ? میکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفتند. در هر گسترش حداقل 100 سلول در 20 میدان میکروسکوپی مورد شناسایی و شمارش قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل آماری: آزمونهای تجزیه واریانس ( ANOVA )، دانکن و آزمون ,,t ،، . نتایج: اختلاف آماری معنی داری در درصد سلولهای پوششی، سلولهای پوششی بزرگ واکوئول دار و نوتروفیلهای ترشحات دهانه گردن رحم گاوهای غیر آبستن در روزهای 8، 11 و 15 چرخه فحلی دیده نشد. همچنین اختلاف آماری معنی داری در درصد سلولهای پوششی و سلولهای پوششی بزرگ واکوئول دار ترشحات دهانه گردن رحم گاوهای آبستن در روزهای صفر، 3، 7 و 14 نمونه گیری دیده نشد. در صد نوتروفیها در روز 3 نمونه گیری ( 36/1 ? 47/2 ) با روزهای 7 و 14 نمونه گیری از نظر آماری اختلاف معنی دار داشت ( 05/0 > P ). در گاوهای آبستن روش نمونه گیری از ترشحات دهانه گردن رحم سبب بروز واکنش التهابی جزیی می شود که تا روز سوم نمونه گیری وجود دارد و در روزهای بعد بر طرف می شود. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که روش نمونه گیری از ترشحات مخاط دهانه گردن رحم هیچ گونه واکنش التهابی قابل تشخیصی ایجاد نمی کند. مجله دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، ( 1381 )، دوره 57، شماره 3، 95-93 .
- چکیده انگلیسی: Objective: To determine the possible inflammatory reaction of the bovine cervix following cytologic sampling. Design: Obserational cross-sectional stuoly. Animals: Twenty four pregnant cows (2—4 month) and 9 non- pregnant cows in the luteal phase. Procedure: Smears were prepared from cervical secretions of pregnant cows at days zero and three (8 cows), zero and seven (8 cows) and zero and fourteen (8 cows). Smears of cervical secretions were prepared from non-pregnant cows at days eight (9 cows), eleven (3 cows) and fifteen (6 cows) of the oestrus cycle. The smears were stained with Giemsa stain and examined under oil immersion lens. Twenty fields of each smear were examined, then the cells were differentiated and counted. Statistical analysis: Analysis of variance (ANOVA) Student test. Duncan’s multiple range test. Results: Statistical analysis showed no differences in the precentage ofepithelial cells, large vacuolated epithclial cells and neutrophils in the non-pregnant cows at days 8, II and 15 of the oestrus cycle. In the pregnant COWS there were no significant differences in the percentage of epithelial cells and large vacuolated epithelial cells on days 0,3, 7 and 14 of sampling. It was also revealed that there was a significant difference between the mean percentage of neutrophils on clay 3(2.47±1.36) and clays 7 and 14. In pregnant cows, occurrence of inflammatory reactions continued until day 3 of sampling and then relieved later. Conclusion: The results of this study showed that the routine procedure used for cervical secretion sampling does not induce any detectable cellular inflammatoiy reactions. J. Fac. Jt. Med. uviv. Tehran. 57, 3: 93-95, 2002.
- انتشار مقاله: 11-10-1348
- نویسندگان: دکتر محمد رحیم احمدی,دکتر سعید نظیفی,دکتر مجتبی کافی,دکتر سیروس سلمان نژاد
- مشاهده