در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: رویکردهای نوین آموزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: زنان,فرهنگ,مهاجرت,بهداشت روانی,شیوه های مقابله
- چکیده: یکی از مسائلی که امروزه مهاجران و به خصوص زنان مهاجر در جامعه مقصد با آن رو به رو هستند، وضعیت سلامتی آنهاست. هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه بین شیوه های فرهنگی مقابله و بهداشت روانی زنان مهاجر است. این پژوهش با استفاده از روش پیمایش و ابزار پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه زنان مهاجر در شهر کرمانشاه بوده که 200 نفر به عنوان نمونه به شیوه تصادفی برای مطالعه انتخاب شدند. از اعتبار صوری برای روایی و آلفای کرونباخ برای پایایی ابزار تحقیق استفاده شد و از روشهای آماری ضریب همبستگی و تحلیل واریانس برای آزمون فرضیهها و رگرسیون و تحلیل مسیر برای سنجش مدل استفاده شد. براساس یافته های تحقیق بین سلامت روانی و متغیرهای تحصیلات(44/0= r )، مدت اقامت(18/0= r )، میزان درآمد(74/0= r )، شیوه عقلایی(77/0= r )، شیوه اجتنابی(42/0= r ) و شیوه احساسی(61/0-= r ) رابطه معناداری وجود دارد. نتایج ضریب رگرسیونی نشان می دهد که سه متغیر شیوه های عقلایی(64/ 0 Beta= )، درآمد(49/0 Beta = ) و شیوه احساسی(28/ 0 Beta=- )، وارد معادله شده و در مجموع 47/0 از واریانس متغیر وابسته را تبیین و توضیح کردهاند(47/0= R ² ). نتایج تحقیق این واقعیت را نشان می دهد که هر اندازه افراد مهاجر از شیوه عقلایی در برخورد با فشارهای روانی ناشی از مهاجرت به محیط فرهنگی جدید استفاده کنند، از سلامتی بهتری برخوردارند.
- چکیده انگلیسی: One of the issues that nowadays immigrants and especially migrant women are faced with in destination community is their health. The main purpose of this research is to study relation between cultural methods of confronting and psychological health of migrant women. Research method was descriptive and research instrument was questionnaire. Statistical population of the study was migrant women in Kermanshah that 200 of them were selected randomly as sample. Face validity and chronbach alfa were used for reliability of research instrument, and regression analysis and Anova were used to test research hypothesis. Based on research findings there is significant relation between psychological health and variables of education (r=.77), duration of residing (r=.18), level of income (r=.75), rationality method (r=.77), avoidance method (r=.42), and emotional method (r=.61). Results of regression coeficients showed that three variables of rationality (Bata=.64), income (Beta=049) and emotional (Beta=028) were entered into equation and all together explain 47 percent variance of dependent variable (R2=.47). Finding of this research show this fact that if migrant people use more rationality model in confronting with psychological stresses due to migration to new cultural environment, they will have better health.
- انتشار مقاله: 25-03-1395
- نویسندگان: محمد تقی ایمان,گلمراد مرادی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روش شناسی علوم انسانی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: روششناسیسیستمی,روش شناسی سخت و نرم,روش-شناسیسیستمی چندگانه,فلسفۀ پراگماتیک
- چکیده: امروزه مدیران با چالشهایی همچون پیچیدگی و پویایی فزاینده در ماهیت سازمانها و صنایع، مسائل غیرساختاریافته و عدماطمینان محیطی مواجه هستند. در چنین شرایطی درک، بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل سازمانی و تدوین راهبردهای مناسب، کاری دشوار قلمداد میشود. روششناسیهای سیستمی مانند تحقیق در عملیات، تئوری پیچیدگی، سایبرنتیک و پویاییشناسی به تنهایی قادر به حلوفصل مسائل سازمانی نیستند. آنها کارآمدی لازم را در مواجهه با شرایط ویژه سازمانهای امروزی ندارند. مدیران ازاینرو نیازمند رویکردهایی نوین و خلاقانه هستند. آنها باید ورای پارادایمهای حاکم، امکان بهرهمندی از نقاط قوت روششناسیهای مختلف برای مواجهه با چنین شرایطی را فراهم سازند. روششناسی سیستمی چندگانه در قالب پارادایمی نوین [و متأثر از پارادایم انتقادی علوماجتماعی]، مدیران و پژوهشگران حوزۀ سازمان و مدیریت را در شناخت وضع موجود و مطلوب و ارائه راهکارهایی مناسب توانمند میسازد. در این مقاله با معرفی مبانی فلسفی اینگونه روششناسیها و دشواریهای مربوط به آنها، الگوهای مختلف ایجاد یک روششناسیسیستمیچندگانه و اصول حاکم بر آنها ارائه میگردد.
- چکیده انگلیسی: .
- انتشار مقاله: 12-12-1394
- نویسندگان: علی نقی مصلح شیرازی,حبیب الله رعنایی,محمد تقی ایمان,مهدی تاجیک
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روش شناسی علوم انسانی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: توانمندسازی,مردم سالاری,فناوری های نوین,سلطه,از خودبیگانگی
- چکیده: اکنون در اوایل قرن بیست و یکم با رشد و کاربرد فزاینده فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی نوین روبرو هستیم، به طوری که همه عرصه زندگی انسان اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در نوردیده است.رویکردهای مثبت و منفی نسبت به عملکرد و پیامدهای اجتماعی و روانی فناوری از ابتدای پیدایش دوران بویژه انقلاب صنعتی همواره وجود داشته است. نکته مهم این است که هم اکنون در قرن بیست و یکم و پیدایش فناوری های نوین همچنان دیدگاه های خوشبینانه و بدبینانه نسبت به فناوری وجود دارد و تداوم یافته است. از همین رو، نظریه و رهیافت ها نسبت به فناوری های نوین نیز گاه جنبه قطبی پیدا کرده اند؛ هریک با مبانی نظری، فلسفی و انسان شناختی و ارزشی متفاوتی در مقابل هم قرار گرفته و ارزیابی های متفاوتی ارائه می کنند.
یکی از مباحث و دیدگاه هایی که در قرن بیست و یکم پیرامون کارکردها و نتایج کاربرد فناوری های نوین مطرح شده این است که باید نوعی تجدید نظر در مورد چگونگی بررسی و ارزیابی فناوری های نوین صورت گیرد و از دوآلیسم خوش بینی و بدبینی فراتر رفت و رویکردی واقع گرایانه نسبت به نحوۀ عملکرد و پیامدهای فناورهای نوین در پیش گرفت.
اما رویکرد نوینی که از سوی کسانی مانند کلنر مطرح شده این است که باید رویکردی واقع گرایانه نسبت به فناوری داشته باشیم، و بطور همزمان نقاط ضعف و قوت فناوری ها را مد نظر قرار دهیم و به گونه ای تجربی به بررسی نتایج و پیامدهای فناوری های نوین بپردازیم و بطور تجربی عملاً نشان دهیم که در چه موارد و زمینه هایی فناوری های نوین باعث پیشرفت و ارتقای کیفیت زندگی بشر شده و می تواند زمینه و بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی مادی و معنوی زندگی انسان فراهم آورد. افزون بر آن با شناخت واقع گرایانه ای که از فناوری هایی بدست می آید می توان به عملیاتی کردن راه های استفاده مطلوب و در جهت ارتقا و شکوفایی منش و شخصیت و ابعاد مختلف انسان پرداخت و دنیایی بهتر و عادلانه تر و با آسیب های زیست محیطی کمتر و روابط انسانی بهتری را شاهد بود.- چکیده انگلیسی: .
- انتشار مقاله: 18-05-1394
- نویسندگان: محمد تقی ایمان,اسفندیار غفاری نسب
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روش شناسی علوم انسانی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: روششناسی,طبیعتگرایی,روش تفسیری,واژههای کلیدی: تعاملگرایی نمادی,مکتب شیکاگو,بلومر
- چکیده: چکیده
هدف این مقاله بررسی دیدگاه هربرت بلومر در بارة روش شناسی تحقیقات کیفی است. او یکی از اندیشمندان برجستة مکتب شیکاگوست که اصطلاح «تعاملگرایی نمادی» را ابداع کرده است. او از روش کیفی طبیعتگرایانه طرفداری میکند که واکنشی است در برابر سیطرة جامعهشناسی کارکردی- ساختاری و روشهای کمّی در علوم اجتماعی. دیدگاه او سبب شد رویکردی تفسیری در علوم اجتماعی تقویت و گسترش یابد. در کانون آثار بلومر، نوع رابطة روشهای علوم طبیعی و اجتماعی قرار دارد. او به نقد روششناسی اثباتگرا و کاربرد تکنیکهای کمّی در تحقیقات جامعهشناسی میپردازد. او روشهای کمّی را روش مینامد و استدلال میکند که استفاده از تحلیل متغیر معمولاً، نقش اساسی فرایندهای تفسیری را در شکلگیری رفتار انسان نادیده میگیرد. سرانجام، انتقادات وارد بر دیدگاه بلومر نیز در این مقاله ارائه میشوند.
- چکیده انگلیسی:
The aim of this article is to examine Blumer's point of view related to methodology of qualitative research. He is one of the famous thinkers of Chicago School and the first to introduce the term of symbolic interactionism term. He advocates a qualitative methodology named naturalistic method. This his view was a reaction against the hegemony of functional-structutal sociology and quantative methods used in social sciences. His idea reinforces and expands interpretative approach to social sciences. Blumer's works focus on the relation between natural and social sciences. He also criticizes the positivistic approach and the use of quantative techniques in sociological research. He argues that quantative methods are not more than variable analysis and concludes that using variable analysis ignores the dominant role of the pracesses of interpreting human behaviour. Finally, Blumers'ideas have been criticized in this paper.- انتشار مقاله: 20-05-1388
- نویسندگان: اسفندیار غفارینسب,محمد تقی ایمان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روش شناسی علوم انسانی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تفسیری,مراتب معرفتی,واژههای کلیدی: پارادایم اثباتی, انتقادی,الهی
- چکیده: چکیده اگرچه بالاترین سطح معرفت از انسان، معرفت فلسفی اوست، ولی انسان به عنوان یک واقعیت اجتماعی زمانی قابل درک تجربی است که معرفت فلسفی بتواند به سطح پارادایمی و پس از آن به سطح معرفت علمی نازل گردد. در این بین پارادایم، مجموعه گفتارهای منطقی است که در ارتباط بینالاذهانی اندیشمندانی مورد پذیرش جامعه علمی قرار میگیرد و به سؤالات اساسی درباره پیشفرضهای هستیشناختی، معرفتشناختی، روششناختی، انسان شناختی و ارزششناختی علم پاسخ میدهد. در این مقاله ضمن معرفی پارادایمهای غالب در علوم انسانی (اثباتگرایی، تفسیری و انتقادی)، سعی میشود تا پاسخ این سه پارادایم به سؤالات انسانشناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. آشنایی با تلقی پارادایمهای غالب علوم انسانی درباره ماهیت انسان میتواند زمینهساز نقد نظریههای لیبرالیستی، انتقادی، امانیستی و ارایه و گسترش درک مشترک از ماهیت انسان در پارادایم الهی باشد. این امر مقدمهای برای نظریهپردازی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی دینی، به منظور توصیف و تبیین بهتر و کارآمدتر رویدادهای انسانی و اجتماعی است.
- چکیده انگلیسی: Even though the highest level of understanding human being is a philosophical understanding of him, human being as a social reality can be experimentally understood only when philosophical understanding can be reduced to the paradigm level and then the scientific understanding level.Meanwhile, paradigm is a set of logical statements that is accepted by the scientific society and answers the basic questions on the ontological, epistemological, methodological, anthropological and axiological assumptions of science. In this article, after introducing the dominant paradigms in humanities (positivism, hermeneutic, critical theory), it is attempted to analyze the responses of each of these paradigms to anthropological questions. Familiarity with dominant humanities paradigms' views of human's nature can open grounds for criticizing liberalist, critical and humanist theories and develop a common sense of human nature in divine paradigm. This serves as a preface to theorizing in religious social sciences for a better explanation of human and social events.
- انتشار مقاله: 12-12-1386
- نویسندگان: محمد تقی ایمان,محمد تقی ایمان,
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: روش شناسی علوم انسانی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: جهانبینی,روششناسی,دوگانهانگاری,پارادایم,وحدانیت,استقرای خلاقانه,قیاس عقلانی
- چکیده: هدف این مقاله طرح مؤلفههای اساسی روششناسی علوم اجتماعی در اسلام است. به این منظور، با بهرهگیری از روش اسنادی و در قالب مقایسة تطبیقی، دیدگاههای اندیشمندان غرب (کوهن و پوپر) و مسلمان (چودهاری) مقایسه میشود تا بتوان به چگونگی سلسلهمراتب معرفتی، بر اساس جهانبینی اسلامی دست یافت. نتایج تحقیق نشان میدهد که جهانبینی اسلامی ماهیتاً توحیدی است؛ در حالی که اندیشة غربی مبانی دوگانهانگارانه دارد. انسان در جهانبینی اسلامی، بر اساس دانش الهی (لوح محفوظ) و با تکیه بر دو جنبه از تواناییهای خود، یعنی عقلانیت و خلاقیت، جهان اجتماعی را میسازد. نظریهای در این مسیر «اسلامی» است که جهانبینی آن را بازبینی و تأیید کند. بنابراین، نظریهپردازی، در جهانبینی اسلامی، با تکیه بر سطح جهانبینی انجام و واقعیت جامعة اسلامی، بر اساس نظرهای بنیادین در لوح محفوظ، تبیین و اداره میشود. این مطلب بر خلاف منطق اثباتی و دوگانهانگارانة غرب و بهویژه دیدگاه پوپر است که در آن، پارادایم و فلسفه به واقعیت اجتماعی توجه دارند و تغییر در واقعیت به تغییر پارادایم و فلسفه میانجامد.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 29-02-1389
- نویسندگان: محمد تقی ایمان,احمد کلاته ساداتی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: نشریه علمی-پژهشی دانش سیاسی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کارگزاران,جمهوری اسلامی,کلید واژه: احزاب.تحلیل محتوا
- چکیده: وجود احزاب در فضای سیاسی کشورها بسیار ضروری است. احزاب خصوصا در عرصه انتخابات اهمیت بسزایی دارند زیرا به نوعی جهت گیری سیاسی و خط مشی عملی افراد برخاسته از احزاب در امور مملکت داری نشان می دهد که نشات گرفته از جهان بینی و اصول فکری حزب آنها است.لذا پژوهش حاضر تلاشی به منظور تحلیل مبانی فکری و پارادایمی دو حزب مطرح بعد از انقلاب (جمهوری اسلامی،کارگزارن) است.جامعه آماری پژوهش تمام احزاب ثبت شده در وزارت کشورتا سال 97 می باشد که دو حزب طبق نظرنخبگان انتخاب گردیداند. روش بررسی ، تحلیل محتوای کیفی با رویکرد جهت دار(تلخیصی) است که از نرم افزار maxqdo 12 برای تحلیل استفاده شده است. نتایج نشان می دهد سهم پارادایم تفسیری در هر حزب کارگزاران و پارادایم انتقادی در حزب جمهوری اسلامی بیشتر از سایر ابعاد پارادامی است همچنین شاهد عدم وجود یک برنامه مدون بر اساس یک پارادایم خاص در حزب هستیم بلکه ملغمه ای از عناصر پارادایمی(تفسیری،انتقادی،تفسیری) در تدوین مرامنامه های احزاب وجود دارد.
- چکیده انگلیسی: Creating parties in the political space of countries is very necessary. Parties are important in the field of elections because they reflect the political orientation and practical direction of the political system. The present study is an attempt to analyze the intellectual and paradigmatic foundations of two post-revolutionary parties (jomhoori eslami, kargozaran). The statistical population of the study is all parties registered in the Ministry until 1397. The two parties were elected according to elite opinion. The method of analysis is qualitative content analysis by maxqdo 12 software. The results show that the interpretive paradigm has a greater share in kargozaran party and And the critical paradigm has greater share in jomhoori eslami party. We also see the absence of a program based on a particular paradigm within the party, but also a mix of paradigmatic elements (interpretive, critical, interpretive) in the formulation of party agendas. Keywords: Parties. Content Analysis, jomhoori eslami, kargozaran
- انتشار مقاله: 11-08-1398
- نویسندگان: محمد تقی ایمان,منصور طبیعی,سینا امینی زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: جامعه شناسی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: روش ترکیبی,فرهنگ مالیاتی,مؤدیان مالیاتی,نظام معنایی,تبیین جامعهشناختی
- چکیده: پژوهش حاضر با هدف تبیین جامعهشناختی فرهنگ مالیاتی مؤدیان ازطریق واکاوی نظام معنایی آنها دربارۀ پدیدۀ مالیات انجام شده است. روش پژوهش از نوع ترکیبی و راهبرد اکتشافی - متوالی است. در مرحلۀ کیفی پژوهش از روش نظریۀ زمینهای (رویکرد سیستماتیک) و در مرحلۀ کمی از روش پیمایش استفاده شد. جامعۀ مطالعهشده، مؤدیان مالیاتی شهر اصفهان است. تعداد نمونه در مرحلۀ کیفی پژوهش 30 نفر و در مرحلۀ کمی 440 نفر است. شیوۀ نمونهگیری در مرحلۀ کیفی، هدفمند - نظری و در مرحلۀ کمی، طبقهای - نسبی است. برای تحلیل دادهها در مرحلۀ کیفی از شیوۀ کدگذاری و در مرحلۀ کمی از رویکرد مدلسازی معادلۀ ساختاری واریانسمحور استفاده شده است. یافتههای مرحلۀ کیفی پژوهش نشاندهندۀ شکلگیری نظام معنایی مؤدیان مالیاتی دربارۀ پدیدۀ مالیات پیرامون تعدادی مقولۀ عمده و یک مقولۀ هسته به نام «مطالبهگری نامتوازن» است. یافتههای مرحلۀ کمی پژوهش بیانکنندۀ این است که میانگین متغیر فرهنگ مالیاتی در جامعۀ آماری پژوهش پایینتر از حد متوسط است. متغیرهای مستقل پژوهش در حد نسبتاً بالایی توان تبیین واریانس متغیر فرهنگ مالیاتی را دارند و در الگوی تجربی پژوهش متغیرهای نظاممندی مالیات، اعتماد متقابل کنشگران، عدالت مالیاتی و کارآمدی مصارف مالیاتی بهطور مستقیم، متغیرهای شفافبودن قوانین مالیاتی و اقتدارگرایی مالیاتی بهطور غیرمستقیم و متغیرهای انصاف مالیاتی و سلامت اقتصادی مسئولان بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارند.
- چکیده انگلیسی: Introduction
The relationship between culture and economy or in the other words, economic culture is one of the most important issues of contemporary economic sociology. In recent decades, due to the tax system deficiencies that are largely rooted in cultural affairs, tax culture and its related factors attract the attention of economists and economic and financial sociologists. In this regard, the present study considering the tax culture as a construction that has a meaning for taxpayers and this meaning has the ability of forming, continuity and change. This research sought to rummage the meaning system of taxpayers about the tax and then present the grounded theory of tax culture to determine the coordinates of tax culture, assign weight and size of its related factors and present a sociological explanation of tax culture and its related factors.
Material & Methods
The research methodology was a mix method, exploratory-sequential strategy and a taxonomy development model. In the qualitative phase, the method of grounded theory (systematic approach) was used and in the quantitative phase, a survey approach was used. The study population consisted of tax payers in Isfahan. The sample size was 30 taxpayers at the qualitative phase and 440 taxpayers at the quantitative phase. Purposive -theoretical sampling method was used at the qualitative phase and stratified sampling was used at the quantitative phase. The data collection technique was in-depth interview in the qualitative phase and questionnaire in the quantitative phase. To analyze the data, coding method (open coding, axial coding and selective coding) and also the analytic tool of the paradigm was used in the qualitative phase and variance-based structural equation modeling (SEM) approach was used in the quantitative phase.
Discussion of Results & Conclusions
The results of the qualitative phase indicate the formed of a meaning system for taxpayers in regard to the phenomenon of tax regarding some major issues in the form of a paradigmatic model including three dimensions of conditions, actions/interactions and consequences. According to the study results, in the dimension of conditions, it includes causal conditions (tax systemization, transparency of tax laws and tax authoritarianism), contextual conditions (procedural fairness of tax, mutual trust of actors) and interventional conditions (tax justice, economic health of authorities and tax expenditure efficiency), in the dimension of action-interaction (tax as a common interest, tax as duty and force-based compliance) and in the dimension of consequences (taxpayers’ dissatisfaction, Non-transparency of economic activity, strengthening the shadow economy) that have been formed around a core category called "unbalanced claiming".
The findings of the quantitative phase show that tax culture in the population of the research is lower than the average. Independent variables have relatively high power for explaining the variance of tax culture. Tax systemization, mutual trust of actors and tax justice, directly, and transparency of tax laws and tax authoritarianism, indirectly affect the tax culture. Also the variables of procedural fairness of tax and economic health directly and indirectly effect on the tax culture.
Finally, integrating the results in two qualitative and quantitative phases in the form of Meta-Inference suggests that the inferences of the two phases are compatible with each other. In other words, according to the research strategy (exploratory-sequential), the inferences of the quantitative phase confirm the inferences of the qualitative phase. The results of two phases (qual- quan) of research imply that tax is formed and sustained around the mutual claiming between government and economic actors. For this claiming it is essential to pay attention to “interest” as a basis of most theoretical and empirical explanations in the fields of economic and financial sociology.- انتشار مقاله: 16-02-1397
- نویسندگان: محمد حیدری,وحید قاسمی,محسن رنانی,محمد تقی ایمان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: جامعه شناسی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: جنسیت,سرمایه فرهنگی,سبک زندگی مدرن,تحصیلات,مصرف رسانهای
- چکیده: به علت روند سریع تحولات اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم و پس از آن در آغاز هزاره جدید، ماهیت موجودیتهای اجتماعی به شدت سیال و متحول شده است. در نتیجه جامعه به مفاهیمی جدید برای تحلیل جامعه نیازمند است و مفهوم "سبک زندگی" چنین خصایصی را داراست. مفهوم سبک زندگی را میتوان در ارتباط با مدرنیته بررسی کرد. مدرنیته با امکانات خود از طریق خلق تنوع، فرد را با انتخابهای گوناگون و پیچیده مواجه میسازد و در این پژوهش سبک زندگی مدرن شامل: اعمال و کارها، روشها، الگوها، طرز برخورد و روابط اجتماعی مبتنی بر عناصر زندگی مدرن است. هدف اصلی این مطالعه تبیین جامعهشناختی گرایش جوانان به سبک زندگی مدرن است. در این رابطه، متغیرهای سرمایه فرهنگی به عنوان فرضیه اصلی و متغیرهای زمینهای به عنوان فرضیههای فرعی با گرایش به سبک زندگی مدرن بررسی شده است . در این پژوهش، با استفاده از روش پیمایش و اجرای پرسشنامه در میان 451 نفر از جوانان که براساس روش نمونهگیری چند مرحلهای تصادفی در شهر شیراز انتخاب شده بودند، اطلاعات لازم جمعآوری گردید. برای پایایی ابزار سنجش از روش آماری آلفای کرونباخ و برای سنجش اعتبار تحقیق از روایی صوری بهره گرفته شده است. برای آزمون فرضیات از ضریب همبستگی پیرسون و برای آزمون مقایسه میانگینها از تحلیل واریانس و نهایتاً رگرسیون به کار گرفته شده است. نتایج نشان میدهد که با توجه به ضریب تبیین (15/٠ R²= )، 15 درصد از تغییرات سبک زندگی مدرن جوانان توسط سرمایه فرهنگی تبیین میشود.
- چکیده انگلیسی: Introduction Due to the rapid social changes of the second half of the twentieth century and the beginning of the new millennium, the nature of social existence has been changed. Consequently, a new society needs new concepts for the analysis of itself. The concept of "lifestyle" has such characteristics. In the last decade without lifestyle- means belonging to a specified context which reveals certain similarities and differences- members of a society do not have the ability of developing significant and enduring communications. The concept of lifestyle can be examined in relation to modernity, which has faced the individual with its facilities of creation, and variety of different and sophisticated choices. In this study, by the term modern lifestyle we mean similar acts, activities, manners, patterns, contacts, and social connections which are based on modern life. The main aim of this study is to explore sociological factors related to tendencies youth have towards Modern Lifestyle. Investigated variables in this regard are cultural capital, including media consumption and parental and self-education, as well as such background variables as age, gender, marital status, class identity and religious orientation. Materials & Methods The using method in this study is survey. Data were collected with the use of questionnaire. The youth (from 18 to 30 years of age) of Shiraz city consisted our research population. Taking into account the possibility of confounding and unanswered questionnaires, 451 questionnaires have been considered for data analysis, using quota sampling method according to the economic and social heterogeneity of the city. In conjunction with statistical techniques for variables analyzed, we should say that the data obtained from the questionnaires were processed using SPSS, LISREL and AMOS softwares. The statistical method of Alpha Cronbach was utilized for reliability measurement, and Formal validity for validity measurement. Person coefficient correlation was used for testing research hypothesizes. Discussion of Results & Conclusions Base on the theoretical discussion and findings of this study, it appears that cultural capital is a key concept. According to Bourdieu, lifestyles are regular products of cultural capitals people have at their disposal, which in turn can become signs of social distinction. Since all of the education system in Iran, particularly universities, are imported and translated from the West, and students are subconsciously exposed to western, modern teachings, therefore education can be an indicator of value and modern symbols internalization in a young citizen, and this can influence tendencies of a person toward modern lifestyles. Moreover, being exposed to the mass media, as one of the most important tools for transforming specific values, symbols and messages, is important, especially when these media in many cases act in the service of specific groups disseminating special values among people, such as those which promote modernity and capitalism. Overall, the results of our study showed that 15 percent of youth's modern, changing lifestyle can be explained by cultural capital.
- انتشار مقاله: 25-03-1395
- نویسندگان: ندا مرحمتی,محمد تقی ایمان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تحلیل محتوا,پارادایم,کارگزاران,احزاب,روحانیت مبارز,موتلفه اسلامی
- چکیده: در حال حاضر یکی از ارکان توانمندی نظام سیاسی یک کشور وجود احزاب در عرصه سیاست است. احزاب به خصوص در کشورهای توسعه یافته تا کنون به خوبی عمل نموده اند؛ زیرا نوعی همگرایی بین جهان بینی سیاسی حزب و فعالان حزبی دراین جوامع وجود دارد که فرایند توسعه سیاسی را هموارتر می کند. لذا پژوهش حاضر تلاشی به منظور تحلیل و مقایسه مبانی فکری و پارادایمی احزاب با مصاحبه های فعالان سه حزب مطرح بعد از انقلاب (موتلفه اسلامی، روحانیت مبارز، کارگزارن) است. جامعه آماری پژوهش تمام احزاب ثبت شده در وزارت کشورتا سال 97 میباشد که سه حزب طبق نظرنخبگان انتخاب گردیده اند. روش بررسی ، تحلیل محتوای کیفی با رویکرد جهت دار (تلخیصی) است که از نرم افزار maxqda 12(2018) برای تحلیل استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که مرامنامه های احزاب با مفاهیم مستخرج از مصاحبه ها فعالان حزب همراستا نیست و علاوه بر آن شاهد خلط پارادایمی گسترده ای در مرامنامه و مصاحبه فعالان حزبی هستیم که هیچ کدام از احزاب مبانی فکری و پارادایمی مشخصی استفاده ننموده اند. مفاهیم مستخرج از سه حزب مورد بررسی حزب کارگزاران در مرامنامه بیشتر بر رویکرد اثباتی تاکید دارد؛ اما در مصاحبه با فعالان حزبی کارگزاران سهم رویکرد تفسیری بیشتر است.در حزب موتلفه اسلامی شرایط برعکس حزب کارگزاران است؛ سهم پارادایم اثباتی در مرام نامه کمتر از مصاحبه است.در تشکل روحانیت مبارز[1] نیز سهم تفسیری در مرامنامه برعکس مصاحبه های صورت گرفته است. همچنین در احزاب و تشکلات مورد بررسی هر سه احزاب از ترکیبی از پارادایم های موجود استفاده کرده اند و هیچ یک به صورت مشخص و شفاف از یک پارادایم بهره نبرده اند؛ خلط پارادایمی در مصاحبه و مرامنامههای احزاب وجود دارد. البته مبانی فکری استفاده شده در احزاب داخلی بیشتر دارای رویکردی سکولار هستند که با مفاهیم مدعی نظام اسلامی واهداف فکری و عملی انقلاب اسلامی سازگار نیست
[1] . تشکل سیاسی روحانیت مبارز با توجه به ویژگیهایی که نخبگان سیاسی پیرامون حزب بودن مدنظر دارند؛ میتواند جز احزاب قرار گیرد زیرا مختصات حزب بودن را دارا میباشد اما خود تشکل روحانیت مبارز با وجود تاثیرگذاری سیاسی در سطوح کلان و دارا بودن مختصات حزبی اقدامی جهت ثبت شدن در قالب حزب در وزارت کشور ندارد.- چکیده انگلیسی: At present, one of the pillars claimed to be capable of empowering a country's political system is the existence of political parties. Parties, especially in countries with a secular worldview, have so far performed well because there is a convergence of political worldview between the party and party activists in the community that facilitates the process of political development from the point of view of Western scholars. This research is an attempt to analyze and compare the parties' intellectual and paradigmatic foundations with the interviews of the activists of the three post-revolutionary parties (mitalefe eslami, kargozaran, rohaniat mobarez ). The statistical population of the study is all parties registered in the Ministry until 1397. The two parties were elected according to elite opinion. The method of analysis is qualitative content analysis by maxqdo 12 software. The results show thatThe results show that the party document is not in line with the interviews with party activists and We see the paradigmatic confusion in the document and the interview of the party activists. None of the parties has used a specific paradigm. Of course, the intellectual foundations used in the parties all have a secular approach that is incompatible with the notions of the Islamic system and the intellectual and practical aims of the Islamic Revolution.
- انتشار مقاله: 17-12-1398
- نویسندگان: منصور طبیعی,سینا امینی زاده,محمد تقی ایمان
- مشاهده