در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رنگ,میکروارگانیسم,جاذب,تولید گاز,بروموکروزول گرین
- چکیده: آزمایشی با هدف بررسی دو جاذب خاکستر تهیه شده از پوست خربزه و بنتونیت سدیم فرآوری شده در حذف رنگ بروموکروزول گرین بهعنوان یک منبع آلودهکنندۀ آبی در یک محیط کشت تهیه شده از میکروارگانیسمهای شکمبه و بزاق مصنوعی انجام شد. از بروموکروزول گرین در سه سطح (صفر، 5 و 10 پیپیام) همراه با بنتونیت سدیم یا خاکستر پوست خربزه هر کدام در سه سطح (0، 4 و 8 میلیگرم) بهصورت فاکتوریل 3×2×3 و با پایۀ کاملاً تصادفی در محیط کشت، استفاده شد. برخی از فراسنجههای تخمیری در محیط کشت برآورد گردید و اثر جاذبها در حذف رنگ بروموکروزول گرین اضافه شده به آب در زمانهای 3 و 24 ساعت، نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. افزودن هر دو جاذب منجر به حذف کارآمد رنگ از آب (بهویژه سطح چهار درصد خاکستر پوست خربزه) شد. افزایش رنگ از صفر به 5 پیپیام، منجر به افزایش معنیدار پتانسیل تولید گاز و تولید تجمعی گاز در زمانهای 12، 24 و 48 ساعت انکوباسیون، انرژی قابل متابولیسم، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، انرژی خالص شیردهی، بازده تولید پروتئین میکروبی و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P)، اما کلیۀ این فراسنجهها در سطح 10 پیپیام رنگ، کاهش معنیدار یافت. در مجموع، اضافه کردن دو جاذب به محیط کشت نه تنها مانع کاهش اثرات منفی رنگ (سطح 10 پیپیام) بر فراسنجههای تخمیری نشد، بلکه منجر به کاهش برخی از این فراسنجهها شد و بهنظر میرسد میکروارگانیسمهای شکمبه میتوانند از بروموکروزول گرین (تا سطح 5 پیپیام) در جهت بهبود فراسنجههای تخمیری بهره ببرند.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to investigate two adsorbents containing ash prepared from the melon skin and sodium bentonite in removing bromocresol green as water pollutant in a culture medium prepared from rumen microorganisms and artificial salivary. Bromocresol green at three levels (0, 5 and 10 ppm) with processed sodium bentonite or ash prepared from melon skin, each at three levels (0, 4 and 8 mg) were used with a 3×2×3 factorial experiment in a laboratory media according to completely randomized design. Some of the fermentation parameters were estimated in the culture medium and the effect of adsorbents on bromocresol green removal was also evaluated in water at 3 and 24 hours. The effective removal of dye was observed (especially at 4% skin melon ash) when two adsorbent was added to water. Compared to the control, the gas production potential, cumulative gas production after 12, 24 and 48h incubation, metabolizable energy, short chain fatty acids, net energy for lactation, microbial protein yield, and organic matter digestibility increased significantly (P<0.05) when 5ppm of dye was added to the culture medium, but the 10 ppm of dye resulted in a decrease in these parameters. Generally, the addition of two adsorbents to the culture medium not only did not reduce the negative effects of the dye (10 ppm) on the fermentation parameters but also reduced some of these parameters and also it seems that ruminal microorganisms can use bromocerosol green (up to 5 ppm) to increase their fermentation parameters.
- انتشار مقاله: 07-08-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,سمیه حیدری,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ساپونین,گوسفند,تخمیر,متابولیتهای خونی,پروتوزوآ
- چکیده: این آزمایش با هدف مطالعه اثر استفاده از سطوح مختلف ساپونین خالص(Loba Chemie Ltd.) بر قابلیت هضم، فراسنجههای تخمیری، جمعیت پروتوزوآی شکمبهای و فراسنجههای خونی در گوسفندان نر بلوچی انجام شد. از 4 رأس گوسفند نر بلوچی با میانگین وزن زنده 2/2±3/40 کیلوگرم و دارای فیستولای شکمبهای در قالب طرح چرخشی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1-جیره پایه (شاهد)، 2-جیره پایه + 75 میلیگرم ساپونین در هرکیلوگرم ماده خشک جیره، 3-جیره پایه + 150 میلیگرم ساپونین و 4-جیره پایه + 300 میلیگرم ساپونین بودند. ساپونین، تأثیری بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی (ADF وNDF) جیره نداشت (05/0P>). غلظت استات، پروپیونات، بوتیرات، والرات و نیز pH مایع شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>)، اما سطح 300 میلیگرم ساپونین باعث افزایش کل اسیدهای چرب فرار در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). با افزایش ساپونین در جیره، میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی و جمعیت پروتوزوآ کاهش یافت (05/0>P). همچنین میانگین سطح تریگلیسیرید خون با افزایش ساپونین در جیره، کاهش یافت (05/0>p) ولی سطح کلسترول، لیپوپروتئینهای با چگالی کم یا زیاد (LDL و HDL) تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>). هرچند استفاده از ساپونین تا سطح 300 میلیگرم در جیره گوسفندان در کوتاه مدت، اثر سوئی بر سلامت دام نداشت، اما در میان فراسنجههای مورد مطالعه، غلظت نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، تریگلیسرید، و شمار پروتوزوآی شکمبهای تحت تأثیر مصرف ساپونین قرار گرفت. با این وجود برای اثبات اثرات مفید ساپونین بر عملکرد دام، نیاز به مطالعات بیشتر میباشد.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to study the effect of different levels of pure saponin (Loba Chemie Ltd.) on digestibility, fermentation parameters, ruminal protozoa population and blood metabolites in Baluchi male sheep. Four rumen fistulated Baluchi male sheep (LW=40.3±2.2kg) were used in a change-over design. Experimental treatments were 1) basal diet (control), 2) basal diet + 75 mg saponin per kg of diet (DM basis), 3) basal diet + 150 mg saponin, and 4) basal diet + 300 mg saponin. Saponin did not affect apparent digestibility of dry matter, organic matter, crude protein, crude fat, NDF, and ADF of the diet (P>0.05). Concentration of acetate, propionate, butyrate, valerate and also pH of the rumen fluid were not affected by the treatments (P>0.05), but the level of 300 mg saponin increased total volatile fatty acids compared to the control group (P<0.05). The mean of ammonia nitrogen concentration and total number of protozoa were decreased with the increasing of saponin in the diet (P<0.05). Also by increasing saponin in the diet, the mean of blood triglyceride concentration decreased (P<0.05) but cholesterol, HDL, and LDL level were not affected by the treatments (P>0.05). Although use of saponin up to 300 mg in the diet, had no negative effect on the health of animal, but among the studied parameters, ammonia nitrogen concentration, total volatile fatty acids, blood triglyceride and numbers of ruminal protozoa were affected by saponin. However, more studies are needed to prove the beneficial effects of saponins on animal performance.
- انتشار مقاله: 26-11-1395
- نویسندگان: محمد مهدی محقی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,محسن کاظمی,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شیر,بنتونیت سدیم,گاوهای شیرده هلشتاین,آفتکش فوزالون
- چکیده: آزمایشی با هدف تعیین اثر کاربرد بنتونیت سدیم برتولید، قابلیت هضم و مصرف خوراک گاوهای شیرده هلشتاین تغذیه شده با سیلاژ یونجه آلوده به آفتکش فوزالون، انجام شد. از 20 رأس گاو شیرده هلشتاین (میانگین وزن 37±577 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با دادههای تکرار شده در واحد زمان استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) شاهد: حاوی سیلاژ یونجه بدون آفتکش فوزالون و بنتونیت سدیم 2) شاهد + بنتونیت سدیم (تغذیه روزانه 330 گرم بنتونیت برای هر رأس حیوان) 3) شاهد + سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون و 4) شاهد + بنتونیت سدیم (330 گرم در روز) و سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون بودند. مصرف ماده خشک و راندمان شیردهی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت ولی میزان تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم نسبت به تیمار شاهد، بالاتر بود (05/0p<). مقدار مدفوع در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم بهویژه تیمار 4 کمترین بود (05/0>p). انتقال فوزالون از خوراک آلوده، به شیر مشهود بود بهطوریکه ضریب انتقال آن برای تیمارهای 3 و4 بهترتیب برابر با 35/1 و 79/0 درصد محاسبه گردید و بنتونیت سدیم توانست با اختلاف معنیداری از ورود فوزالون به شیر ممانعت نماید (05/0p<). همچنین دفع روزانه فوزالون از طریق ادرار و مدفوع بهطور معنیداری در تیمار حاوی بنتونیت سدیم افزایش یافت (05/0>p). نتایج کلی نشان داد که فوزالون از طریق خوراک آلوده، به شیر انتقال مییابد و بنتونیت سدیم علاوه بر بهبود عملکرد دامها میتواند مانع از ورود فوزالون به شیر گردد.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to evaluate the impact of sodium bentonite (SB) on milk yield, digestibility and feed intake of Holstein dairy cows fed phosalone pesticide-contaminated alfalfa silage. Twenty Holstein dairy cows (average weight 577±37 kg) were used as a completely randomized design with repeated measurements. Experimental treatments were 1) control: containing alfalfa silage without pesticide phosalone and SB, 2) control + SB alone (330g SB/head/day), 3) control + contaminated alfalfa with phosalone, and 4) control + SB (330g/day) + contaminated alfalfa with phosalone. Dry matter intake (DMI) and milk efficiency were not affected by the treatments, but the milk production, digestibility of DM and organic matter were higher in treatments containing SB compared to control (P<0.05). Fecal contents were significantly (P<0.05) lower in the treatment containing SB (especially treatment 4). The phosalone transfer from contaminated feed to milk was evident, as its transfer coefficient for treatments of 3 and 4 were 1.35 and 0.79% respectively. The transferring of phosalone to milk decreased significantly by the SB application (p<0.05). Also excreted phosalone via urine and fecal increased significantly in treatments with SB (p<0.05). Results indicated that phosalone is transferred to the milk via the contaminated feed, and SB as well as improvement of animal performance can be prevented from entering phosalone to the milk.
- انتشار مقاله: 04-05-1395
- نویسندگان: محسن کاظمی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,آمنه اسکندری تربقان,یونس اسماعیل جامی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رنگ,میکروارگانیسم,جاذب,تولید گاز,بروموکروزول گرین
- چکیده: آزمایشی با هدف بررسی دو جاذب خاکستر تهیه شده از پوست خربزه و بنتونیت سدیم فرآوری شده در حذف رنگ بروموکروزول گرین بهعنوان یک منبع آلودهکنندۀ آبی در یک محیط کشت تهیه شده از میکروارگانیسمهای شکمبه و بزاق مصنوعی انجام شد. از بروموکروزول گرین در سه سطح (صفر، 5 و 10 پیپیام) همراه با بنتونیت سدیم یا خاکستر پوست خربزه هر کدام در سه سطح (0، 4 و 8 میلیگرم) بهصورت فاکتوریل 3×2×3 و با پایۀ کاملاً تصادفی در محیط کشت، استفاده شد. برخی از فراسنجههای تخمیری در محیط کشت برآورد گردید و اثر جاذبها در حذف رنگ بروموکروزول گرین اضافه شده به آب در زمانهای 3 و 24 ساعت، نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. افزودن هر دو جاذب منجر به حذف کارآمد رنگ از آب (بهویژه سطح چهار درصد خاکستر پوست خربزه) شد. افزایش رنگ از صفر به 5 پیپیام، منجر به افزایش معنیدار پتانسیل تولید گاز و تولید تجمعی گاز در زمانهای 12، 24 و 48 ساعت انکوباسیون، انرژی قابل متابولیسم، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، انرژی خالص شیردهی، بازده تولید پروتئین میکروبی و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P)، اما کلیۀ این فراسنجهها در سطح 10 پیپیام رنگ، کاهش معنیدار یافت. در مجموع، اضافه کردن دو جاذب به محیط کشت نه تنها مانع کاهش اثرات منفی رنگ (سطح 10 پیپیام) بر فراسنجههای تخمیری نشد، بلکه منجر به کاهش برخی از این فراسنجهها شد و بهنظر میرسد میکروارگانیسمهای شکمبه میتوانند از بروموکروزول گرین (تا سطح 5 پیپیام) در جهت بهبود فراسنجههای تخمیری بهره ببرند.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to investigate two adsorbents containing ash prepared from the melon skin and sodium bentonite in removing bromocresol green as water pollutant in a culture medium prepared from rumen microorganisms and artificial salivary. Bromocresol green at three levels (0, 5 and 10 ppm) with processed sodium bentonite or ash prepared from melon skin, each at three levels (0, 4 and 8 mg) were used with a 3×2×3 factorial experiment in a laboratory media according to completely randomized design. Some of the fermentation parameters were estimated in the culture medium and the effect of adsorbents on bromocresol green removal was also evaluated in water at 3 and 24 hours. The effective removal of dye was observed (especially at 4% skin melon ash) when two adsorbent was added to water. Compared to the control, the gas production potential, cumulative gas production after 12, 24 and 48h incubation, metabolizable energy, short chain fatty acids, net energy for lactation, microbial protein yield, and organic matter digestibility increased significantly (P<0.05) when 5ppm of dye was added to the culture medium, but the 10 ppm of dye resulted in a decrease in these parameters. Generally, the addition of two adsorbents to the culture medium not only did not reduce the negative effects of the dye (10 ppm) on the fermentation parameters but also reduced some of these parameters and also it seems that ruminal microorganisms can use bromocerosol green (up to 5 ppm) to increase their fermentation parameters.
- انتشار مقاله: 07-08-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,سمیه حیدری,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ساپونین,گوسفند,تخمیر,متابولیتهای خونی,پروتوزوآ
- چکیده: این آزمایش با هدف مطالعه اثر استفاده از سطوح مختلف ساپونین خالص(Loba Chemie Ltd.) بر قابلیت هضم، فراسنجههای تخمیری، جمعیت پروتوزوآی شکمبهای و فراسنجههای خونی در گوسفندان نر بلوچی انجام شد. از 4 رأس گوسفند نر بلوچی با میانگین وزن زنده 2/2±3/40 کیلوگرم و دارای فیستولای شکمبهای در قالب طرح چرخشی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1-جیره پایه (شاهد)، 2-جیره پایه + 75 میلیگرم ساپونین در هرکیلوگرم ماده خشک جیره، 3-جیره پایه + 150 میلیگرم ساپونین و 4-جیره پایه + 300 میلیگرم ساپونین بودند. ساپونین، تأثیری بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی (ADF وNDF) جیره نداشت (05/0P>). غلظت استات، پروپیونات، بوتیرات، والرات و نیز pH مایع شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>)، اما سطح 300 میلیگرم ساپونین باعث افزایش کل اسیدهای چرب فرار در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). با افزایش ساپونین در جیره، میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی و جمعیت پروتوزوآ کاهش یافت (05/0>P). همچنین میانگین سطح تریگلیسیرید خون با افزایش ساپونین در جیره، کاهش یافت (05/0>p) ولی سطح کلسترول، لیپوپروتئینهای با چگالی کم یا زیاد (LDL و HDL) تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>). هرچند استفاده از ساپونین تا سطح 300 میلیگرم در جیره گوسفندان در کوتاه مدت، اثر سوئی بر سلامت دام نداشت، اما در میان فراسنجههای مورد مطالعه، غلظت نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، تریگلیسرید، و شمار پروتوزوآی شکمبهای تحت تأثیر مصرف ساپونین قرار گرفت. با این وجود برای اثبات اثرات مفید ساپونین بر عملکرد دام، نیاز به مطالعات بیشتر میباشد.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to study the effect of different levels of pure saponin (Loba Chemie Ltd.) on digestibility, fermentation parameters, ruminal protozoa population and blood metabolites in Baluchi male sheep. Four rumen fistulated Baluchi male sheep (LW=40.3±2.2kg) were used in a change-over design. Experimental treatments were 1) basal diet (control), 2) basal diet + 75 mg saponin per kg of diet (DM basis), 3) basal diet + 150 mg saponin, and 4) basal diet + 300 mg saponin. Saponin did not affect apparent digestibility of dry matter, organic matter, crude protein, crude fat, NDF, and ADF of the diet (P>0.05). Concentration of acetate, propionate, butyrate, valerate and also pH of the rumen fluid were not affected by the treatments (P>0.05), but the level of 300 mg saponin increased total volatile fatty acids compared to the control group (P<0.05). The mean of ammonia nitrogen concentration and total number of protozoa were decreased with the increasing of saponin in the diet (P<0.05). Also by increasing saponin in the diet, the mean of blood triglyceride concentration decreased (P<0.05) but cholesterol, HDL, and LDL level were not affected by the treatments (P>0.05). Although use of saponin up to 300 mg in the diet, had no negative effect on the health of animal, but among the studied parameters, ammonia nitrogen concentration, total volatile fatty acids, blood triglyceride and numbers of ruminal protozoa were affected by saponin. However, more studies are needed to prove the beneficial effects of saponins on animal performance.
- انتشار مقاله: 26-11-1395
- نویسندگان: محمد مهدی محقی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,محسن کاظمی,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شیر,بنتونیت سدیم,گاوهای شیرده هلشتاین,آفتکش فوزالون
- چکیده: آزمایشی با هدف تعیین اثر کاربرد بنتونیت سدیم برتولید، قابلیت هضم و مصرف خوراک گاوهای شیرده هلشتاین تغذیه شده با سیلاژ یونجه آلوده به آفتکش فوزالون، انجام شد. از 20 رأس گاو شیرده هلشتاین (میانگین وزن 37±577 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با دادههای تکرار شده در واحد زمان استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) شاهد: حاوی سیلاژ یونجه بدون آفتکش فوزالون و بنتونیت سدیم 2) شاهد + بنتونیت سدیم (تغذیه روزانه 330 گرم بنتونیت برای هر رأس حیوان) 3) شاهد + سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون و 4) شاهد + بنتونیت سدیم (330 گرم در روز) و سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون بودند. مصرف ماده خشک و راندمان شیردهی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت ولی میزان تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم نسبت به تیمار شاهد، بالاتر بود (05/0p<). مقدار مدفوع در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم بهویژه تیمار 4 کمترین بود (05/0>p). انتقال فوزالون از خوراک آلوده، به شیر مشهود بود بهطوریکه ضریب انتقال آن برای تیمارهای 3 و4 بهترتیب برابر با 35/1 و 79/0 درصد محاسبه گردید و بنتونیت سدیم توانست با اختلاف معنیداری از ورود فوزالون به شیر ممانعت نماید (05/0p<). همچنین دفع روزانه فوزالون از طریق ادرار و مدفوع بهطور معنیداری در تیمار حاوی بنتونیت سدیم افزایش یافت (05/0>p). نتایج کلی نشان داد که فوزالون از طریق خوراک آلوده، به شیر انتقال مییابد و بنتونیت سدیم علاوه بر بهبود عملکرد دامها میتواند مانع از ورود فوزالون به شیر گردد.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to evaluate the impact of sodium bentonite (SB) on milk yield, digestibility and feed intake of Holstein dairy cows fed phosalone pesticide-contaminated alfalfa silage. Twenty Holstein dairy cows (average weight 577±37 kg) were used as a completely randomized design with repeated measurements. Experimental treatments were 1) control: containing alfalfa silage without pesticide phosalone and SB, 2) control + SB alone (330g SB/head/day), 3) control + contaminated alfalfa with phosalone, and 4) control + SB (330g/day) + contaminated alfalfa with phosalone. Dry matter intake (DMI) and milk efficiency were not affected by the treatments, but the milk production, digestibility of DM and organic matter were higher in treatments containing SB compared to control (P<0.05). Fecal contents were significantly (P<0.05) lower in the treatment containing SB (especially treatment 4). The phosalone transfer from contaminated feed to milk was evident, as its transfer coefficient for treatments of 3 and 4 were 1.35 and 0.79% respectively. The transferring of phosalone to milk decreased significantly by the SB application (p<0.05). Also excreted phosalone via urine and fecal increased significantly in treatments with SB (p<0.05). Results indicated that phosalone is transferred to the milk via the contaminated feed, and SB as well as improvement of animal performance can be prevented from entering phosalone to the milk.
- انتشار مقاله: 04-05-1395
- نویسندگان: محسن کاظمی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,آمنه اسکندری تربقان,یونس اسماعیل جامی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: مواد نوین
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تقابل,تبلور مجدد,آنیل فوق سریع,دگرگونی فاز,دمای بحرانی
- چکیده: آنیل فوق سریع یکی از روشهای موثر در کنترل ریزساختار برای ریزدانه کردن فولادهاست. در این پژوهش فولاد کم کربن ابتدا تحت تغییر شکل پلاستیک شدید (SPD) قرار گرفته و سپس با نرخ حرارتدهی oC/s 200 تا چندین دمای مختلف در دو محدودهی زیر دمای بحرانی (Ac1) و بین دمای بحرانی آنیل فوق سریع شدند. نتایج نشان میدهد که به علت افزایش دمای شروع تبلور مجدد حین آنیل فوق سریع، ریزساختار کاملاً تبلور مجدد یافته در محدودهی زیر دمای بحرانی اتفاق نمیافتد. آنیل فوق سریع فولاد کم کربن SPD شده تا دمای oC 730 باعث میشود که تقابل بین تبلور مجدد و دگرگونی فاز اتفاق بیافتد و باعث ریزدانه شدن ساختار شود. در این حالت ریزساختار فولاد حین آنیل فوق سریع شامل دانههای ریز فریت تبلور مجدد یافته است که فازهای آستنیت به طور ظریف و انبوه اطراف فریت قرار گرفته و حین سرد شدن به پرلیت تبدیل میشود. آستنیتهای شکل گرفته در این حالت به نوعی باعث قفل شدن ریزساختار شده و پایداری حرارتی را حین آنیل فوق سریع تا دماهای بالاتر برای این فولاد به ارمغان میآورد.
- چکیده انگلیسی: Ultra rapid annealing (URA) is an effective method to control and refinement of microstructure in steel. In this research, URA of severely deformed low carbon steel with the heating rate of 200 oC/s up to different subcritical and intercritical temperatures are performed. The results show that the recrystallization is not completed during URA in subcritical temperature range due to increase in start temperature of recrystallization. URA up to 730 oC leads to interaction between ferrite recrystallization and phase transformation, and consequent grain refinement. During URA, fine recrystallized ferrite grains are surrounded by fine massive austenite phases which are transformed to pearlites after cooling. These austenite phases pin the grain boundaries and lead to form thermally-stable microstructure in higher intercritical URA. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- انتشار مقاله: 16-08-1394
- نویسندگان: محمدعلی مصطفایی,محسن کاظمی نژاد
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علمی پژوهشی زراعت و فناوری زعفران
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ترکیب شیمیایی,سبوس گندم,تخمیر برونتنی,سیلاژ,گلبرگ و پرچم زعفران
- چکیده: این مطالعه با هدف تعیین ترکیب شیمیایی، خصوصیات سیلویی، قابلیت هضم و فراسنجههای تولید گاز برونتنی ضایعات زعفران (شامل گلبرگ و پرچم) قبل و بعد از سیلو شدن انجام شد. تیمارهای آزمایشی (با 4 تکرار) شامل 1) ضایعات زعفران قبل از سیلو شدن، 2) سیلاژ ضایعات زعفران بدون افزودنی، 3) سیلاژ حاوی 88/96 درصد ضایعات زعفران+12/3 درصد سبوس گندم (وزنتر)، 4) سیلاژ حاوی 75/93 درصد ضایعات زعفران+25/6 درصد سبوس گندم (وزنتر)، 5) سیلاژ حاوی 5/87 درصد ضایعات زعفران +5/12 درصد سبوس گندم (وزن تر)، 6) سیلاژ حاوی 75 درصد ضایعات زعفران +25 درصد سبوس گندم (وزنتر)، و 7) سیلاژ حاوی 50 درصد ضایعات زعفران+50 درصد سبوس گندم (وزن تر) بود. تجزیهی آماری دادهها در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. تیمار 2 بهدلیل کپکزدگی و چسبندگی زیاد، از کیفیت ظاهری و بوی مناسبی برخوردار نبود، ولی افزودن سبوس گندم بویژه در سطوح بالاتر (تیمارهای 4، 5 و 6) منجر به افزایش کیفیت سیلاژ ضایعات زعفران شد. ترکیب شیمیایی تیمارهای آزمایشی (ماده خشک 37/54-40/10 درصد وزن تازه، الیاف نامحلول در شویندهی خنثی 35/27-83/12 درصد، الیاف نامحلول در شویندهی اسیدی 45/11-23/7 درصد، پروتئین خام 67/15-88/14 درصد، چربی خام 77/5-43/5 درصد و خاکستر 12/11-89/5 درصد وزن خشک) متفاوت بود. در بین تیمارهای آزمایشی، بیشترین مقدار الیاف نامحلول در شویندهی خنثی و اسیدی (بهترتیب 35/27 و 45/11 درصد) در تیمار 7 مشاهده شد. کمترین مقدار pH و بیشترین غلظت اسید لاکتیک، اسید استیک، حجم گاز تولید شده در زمانهای 12 و 24 ساعت و ثابت نرخ تولید گاز در تیمار 7 مشاهده شد. قابلیت هضم حقیقی ماده خشک از 30/76 درصد برای تیمار 2 تا 95/79 درصد برای تیمار 1 متغیر بود. در مجموع، ضایعات زعفران پیش از سیلو شدن از ارزش تغذیهای مناسبی برخوردار بود، و سیلو کردن بدون افزودنی موجب کاهش کیفیت آن شد. به هر حال، سیلو کردن این ضایعات مخلوط با سبوس گندم بهعنوان یک مادهی جاذب رطوبت امکانپذیر بود بدون آنکه تأثیر منفی بر برخی پارامترهای تغذیهای داشته باشد. از لحاظ کیفیت ظاهری، بو، عدم کپکزدگی و خصوصیات تخمیری محیط سیلو، بهترین شرایط در تیمار 7 مشاهده شد.
- چکیده انگلیسی: This study aimed to determine the chemical composition, silage characteristics, digestibility, and in vitro gas production parameters of saffron waste (including petals and stamen) before and after ensiling. Experimental treatments (4 replicates) contained: 1) Saffron wastes before ensiling: SWBE; 2) Saffron wastes after ensiling: SWAE; 3) 96.88% Saffron wastes after ensiling+3.12% wheat bran: 96.88%SWAE+3.12%WB (fresh weight); 4) 93.75% Saffron wastes after ensiling+6.25% wheat bran: 93.75%SWAE+6.25%WB (fresh weight); 5) 87.5% Saffron wastes after ensiling+12.5% wheat bran: 87.5%SWAE+12.5%WB (fresh weight); 6) 75% Saffron wastes after ensiling+25% wheat bran: 75%SWAE+25%WB (fresh weight); 7) 50% Saffron wastes after ensiling+50% wheat bran: 50%SWAE+50%WB (fresh weight). Statistical analysis of the data was performed in a completely randomized design. Treatment 2 did not have good quality and odor due to high moldy and adhesion characteristics, but the addition of wheat bran, especially at higher levels (treatment 4, 5, 6) led to an increase in the silage quality. Chemical composition of the experimental treatments (dry matter 10.40-54.37% of fresh weight, neutral detergent fiber 12.83-27.35%, acid detergent fiber 7.23.11.45%, crude protein 14.88-15.67%, ether extract 5.43-5.77% and ash was 5.89-11.12% of dry weight) was different. Among the experimental treatments, the highest neutral and acid detergent fibers were observed (27.35% and 11.45%, respectively) in treatment 7. The lowest pH as well as the highest concentrations of lactic and acetic acids, gas production at 12 and 24 h incubation, and constant rate of gas production were observed in treatment 7. True dry matter digestibility differed from 76.30% for treatment 2 to 79.95% for treatment 1. Overall, saffron waste had good nutritional value before being ensilaged, and ensiling without additives reduced its quality. However, it was possible to ensilage saffron wastes with wheat bran as a moisture-absorbing material without adverse effects on some nutritional parameters. In terms of appearance quality, odor, non-molding, and fermentation characteristics of the silo environment, the best conditions were observed in treatment 7.
- انتشار مقاله: 27-07-1398
- نویسندگان: محسن کاظمی,حسن صالح,بهزاد فهمیده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات کاربردی در علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یونجه,ارزش غذایی,خربزه,ترکیب شیمیایی,تولید گاز
- چکیده: پژوهشی با هدف تعیین ارزش غذایی بخشهای مختلف گیاه خربزه (50 روز پس از کاشت) شامل برگ، گیاه کامل، گل و میوۀ نارس در مقایسه با یونجه کامل (به عنوان شاهد) با تکنیک تولید گاز و روشهای رایج آزمایشگاهی در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. دامنۀ تغییرات ماده خشک، پروتئینخام، خاکستر، الیاف نامحلول در شویندۀ اسیدی، الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی و چربی خام برای بخشهای مختلف گیاه خربزه بهترتیب 06/11-71/3، 64/23-34/16، 02/20-43/8، 24/18-50/12، 67/23-83/16 و 54/2-20/1 درصد ماده خشک بود. اختلاف آماری معنیداری برای پتانسیل تولید گاز (bgas) بین یونجه، میوۀ نارس و گل خربزه (بهترتیب 29/79، 58/76 و 12/76 میلیلیتر) مشاهده نشد، اما بیشترین ثابت نرخ تولید گاز (cgas)، انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص شیردهی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، قابلیت هضم ماده آلی و تولید پروتئین میکروبی مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. همچنین بیشترین مصرف ماده خشک، شاخص کیفیت نسبی خوراک (RFV) و شاخص کیفیت نسبی علوفه (RFQ) مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. در بین تیمارهای آزمایشی، بیشترین مقدار VFA مربوط به میوۀ نارس خربزه بود وکمترین میزان نیتروژن آمونیاکی در محیط کشت بهترتیب مربوط به گل و میوۀ خربزه بود. همچنین کمترین pH محیط کشت مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. نتایج کلی نشان داد که بخشهای مختلف گیاه خربزه از ارزش تغذیهای مناسبی در مقایسه با یونجه برخوردار هستند، هر چند که بهنظر میرسد در بین این بخشها، میوۀ نارس آن از ارزش تغذیهای بالاتری برای دام برخوردار باشد و اثبات این موضوع نیازمند تحقیقات بیشتر بر روی دامهای زنده در آینده میباشد.
- چکیده انگلیسی: A study was conducted to determine the nutritional value of different parts of melon (50 days after planting) plant (cucumis melo L.) including leaf, whole plant, flower and immature fruit compared to whole alfalfa (as control) with gas production and common laboratory techniques in a completely randomized design. The range of dry matter, crude protein, ash, acid detergent fiber, neutral detergent fiber and crude fat for different parts of the melon plant were 3.71-11.06, 16.34-23.64, 8.43-20.02, 12.50-18.24, 16.83-23.67 and 1.20-2.54% of DM respectively. No significant difference was found for the gas production potential (bgas) among alfalfa, immature fruit and flower of melon (79.29, 76.58 and 76.12 ml, respectively), but the highest rate of gas production (cgas), metabolisable energy, net energy for lactation, short chain fatty acids, organic matter digestibility and microbial protein yield belonged to immature melon fruit. Also, the highest dry matter intake, relative feed quality (RFV) and relative forage quality (RFQ) were related to immature melon fruit. Among the treatments, the highest VFA was related to immature melon and the lowest NH3-N in the culture medium was related to flower and fruit of melon respectively. Also, the lowest pH of the culture medium was related to immature fruit. The results indicated that each of the different parts of the melon had a fairly good nutritional value compared to alfalfa, although it seems that immature fruit has a higher nutritional value for livestock among different parts, and more research on the livestock will need to prove the results.
- انتشار مقاله: 04-10-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,عبدالمنصور طهماسبی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات کاربردی در علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یونجه,ارزش غذایی,خربزه,ترکیب شیمیایی,تولید گاز
- چکیده: پژوهشی با هدف تعیین ارزش غذایی بخشهای مختلف گیاه خربزه (50 روز پس از کاشت) شامل برگ، گیاه کامل، گل و میوۀ نارس در مقایسه با یونجه کامل (به عنوان شاهد) با تکنیک تولید گاز و روشهای رایج آزمایشگاهی در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. دامنۀ تغییرات ماده خشک، پروتئینخام، خاکستر، الیاف نامحلول در شویندۀ اسیدی، الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی و چربی خام برای بخشهای مختلف گیاه خربزه بهترتیب 06/11-71/3، 64/23-34/16، 02/20-43/8، 24/18-50/12، 67/23-83/16 و 54/2-20/1 درصد ماده خشک بود. اختلاف آماری معنیداری برای پتانسیل تولید گاز (bgas) بین یونجه، میوۀ نارس و گل خربزه (بهترتیب 29/79، 58/76 و 12/76 میلیلیتر) مشاهده نشد، اما بیشترین ثابت نرخ تولید گاز (cgas)، انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص شیردهی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، قابلیت هضم ماده آلی و تولید پروتئین میکروبی مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. همچنین بیشترین مصرف ماده خشک، شاخص کیفیت نسبی خوراک (RFV) و شاخص کیفیت نسبی علوفه (RFQ) مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. در بین تیمارهای آزمایشی، بیشترین مقدار VFA مربوط به میوۀ نارس خربزه بود وکمترین میزان نیتروژن آمونیاکی در محیط کشت بهترتیب مربوط به گل و میوۀ خربزه بود. همچنین کمترین pH محیط کشت مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. نتایج کلی نشان داد که بخشهای مختلف گیاه خربزه از ارزش تغذیهای مناسبی در مقایسه با یونجه برخوردار هستند، هر چند که بهنظر میرسد در بین این بخشها، میوۀ نارس آن از ارزش تغذیهای بالاتری برای دام برخوردار باشد و اثبات این موضوع نیازمند تحقیقات بیشتر بر روی دامهای زنده در آینده میباشد.
- چکیده انگلیسی: A study was conducted to determine the nutritional value of different parts of melon (50 days after planting) plant (cucumis melo L.) including leaf, whole plant, flower and immature fruit compared to whole alfalfa (as control) with gas production and common laboratory techniques in a completely randomized design. The range of dry matter, crude protein, ash, acid detergent fiber, neutral detergent fiber and crude fat for different parts of the melon plant were 3.71-11.06, 16.34-23.64, 8.43-20.02, 12.50-18.24, 16.83-23.67 and 1.20-2.54% of DM respectively. No significant difference was found for the gas production potential (bgas) among alfalfa, immature fruit and flower of melon (79.29, 76.58 and 76.12 ml, respectively), but the highest rate of gas production (cgas), metabolisable energy, net energy for lactation, short chain fatty acids, organic matter digestibility and microbial protein yield belonged to immature melon fruit. Also, the highest dry matter intake, relative feed quality (RFV) and relative forage quality (RFQ) were related to immature melon fruit. Among the treatments, the highest VFA was related to immature melon and the lowest NH3-N in the culture medium was related to flower and fruit of melon respectively. Also, the lowest pH of the culture medium was related to immature fruit. The results indicated that each of the different parts of the melon had a fairly good nutritional value compared to alfalfa, although it seems that immature fruit has a higher nutritional value for livestock among different parts, and more research on the livestock will need to prove the results.
- انتشار مقاله: 04-10-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,عبدالمنصور طهماسبی
- مشاهده