در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: عملکرد,متابولیتهای خونی,بره بلوچی,اسیدهای چرب فرار,پسماند کشمش
- چکیده: در این پژوهش اثرات استفاده از پسماند کشمش بر عملکرد، برخی فراسنجههای خونی و اسیدهای چرب فرار مایع شکمبه بررسی شد. تعداد 15 رأس برۀ نر بلوچی (میانگین وزن 67/0± 15/21 کیلوگرم) در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تیمار قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) شاهد (حاوی 40 درصد یونجه و فاقد پسماند کشمش)، 2) جایگزینی50 درصد یونجه با پسماند کشمش و 3) جایگزینی 100 درصد یونجه با پسماند کشمش بودند. استفاده از پسماند کشمش در جیره (تیمارهای 2 و3)، باعث افزایش وزن روزانۀ برههای پرواری در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). افزایش سطح پسماند کشمش در جیره، پروتئین کل سرم را در دورۀ اول آزمایش (14 تا 28 روز) کاهش داد (05/0>P) ولی سایر فراسنجههای خونی این دوره ( از قبیل گلوکز، کلسترول، آلانین آمینوترانسفراز، تریگلیسرید و نیتروژن اورهای) تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند (05/0
P). کمترین غلظت اسید استیک و والریک اسید در دورۀ اول آزمایش، مربوط به تیمار3 بود، در حالیکه بیشترین مقدار اسید والریک و اسید ایزووالریک در دورۀ دوم آزمایش مربوط به تیمار 1 بود (05/0>P). افزودن پسماند کشمش به جیره، تأثیری بر pH مایع شکمبه نداشت (05/0
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted for evaluation the effects of raisin waste (RW) on the performance, blood parameters and volatile fatty acids (VFA). Numbers of 15 Baluchi male lambs (average weight of 21.15±0.67 kg) were allocated to 3 treatments with a completely randomized design. Experimental treatments included: 1) control (40% alfalfa and no RW), 2) replacement of 50% alfalfa with RW and 3) replacement of 100% alfalfa with RW. Using RW in treatments 2 and 3 had a significant effect on average daily gain compared with control ration (P<0.05). With increasing the amount of RW in the ration, the total protein of serum (TPP) decreased significantly (P<0.05) in the first period of experiment (14-28 days). However, other blood parameters such as glucose, cholesterol, alanine aminotransferase (AST), triglycerides (TG), and blood urea nitrogen (BUN) were not affected by the treatments (P>0.05). The level of TG, AST, TPP and BUN decreased compared with control ration (P<0.05) within the second period of experiment (42-56 days). The lowest amount of acetic acid and valeric acid within the first period of the experiment was for treatment 3, while the highest level of valeric acid and isovaleric acid within the second period was for treatment 1( P<0.05). Adding RW to the ration had no significant effect on pH of ruminal fluid (P>0.05). Overall results showed that replacing part of alfalfa with RW as a low cost product not only had no negative-impact on the studied parameters in Baluchi lambs but it also improved their performance.
- انتشار مقاله: 24-09-1396
- نویسندگان: علی اصغر یعقوبی,عبدالمنصور طهماسبی,عباسعلی ناصریان,رضا ولی زاده,سید علیرضا وکیلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ساپونین,گوسفند,تخمیر,متابولیتهای خونی,پروتوزوآ
- چکیده: این آزمایش با هدف مطالعه اثر استفاده از سطوح مختلف ساپونین خالص(Loba Chemie Ltd.) بر قابلیت هضم، فراسنجههای تخمیری، جمعیت پروتوزوآی شکمبهای و فراسنجههای خونی در گوسفندان نر بلوچی انجام شد. از 4 رأس گوسفند نر بلوچی با میانگین وزن زنده 2/2±3/40 کیلوگرم و دارای فیستولای شکمبهای در قالب طرح چرخشی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1-جیره پایه (شاهد)، 2-جیره پایه + 75 میلیگرم ساپونین در هرکیلوگرم ماده خشک جیره، 3-جیره پایه + 150 میلیگرم ساپونین و 4-جیره پایه + 300 میلیگرم ساپونین بودند. ساپونین، تأثیری بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی (ADF وNDF) جیره نداشت (05/0P>). غلظت استات، پروپیونات، بوتیرات، والرات و نیز pH مایع شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>)، اما سطح 300 میلیگرم ساپونین باعث افزایش کل اسیدهای چرب فرار در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). با افزایش ساپونین در جیره، میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی و جمعیت پروتوزوآ کاهش یافت (05/0>P). همچنین میانگین سطح تریگلیسیرید خون با افزایش ساپونین در جیره، کاهش یافت (05/0>p) ولی سطح کلسترول، لیپوپروتئینهای با چگالی کم یا زیاد (LDL و HDL) تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>). هرچند استفاده از ساپونین تا سطح 300 میلیگرم در جیره گوسفندان در کوتاه مدت، اثر سوئی بر سلامت دام نداشت، اما در میان فراسنجههای مورد مطالعه، غلظت نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، تریگلیسرید، و شمار پروتوزوآی شکمبهای تحت تأثیر مصرف ساپونین قرار گرفت. با این وجود برای اثبات اثرات مفید ساپونین بر عملکرد دام، نیاز به مطالعات بیشتر میباشد.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to study the effect of different levels of pure saponin (Loba Chemie Ltd.) on digestibility, fermentation parameters, ruminal protozoa population and blood metabolites in Baluchi male sheep. Four rumen fistulated Baluchi male sheep (LW=40.3±2.2kg) were used in a change-over design. Experimental treatments were 1) basal diet (control), 2) basal diet + 75 mg saponin per kg of diet (DM basis), 3) basal diet + 150 mg saponin, and 4) basal diet + 300 mg saponin. Saponin did not affect apparent digestibility of dry matter, organic matter, crude protein, crude fat, NDF, and ADF of the diet (P>0.05). Concentration of acetate, propionate, butyrate, valerate and also pH of the rumen fluid were not affected by the treatments (P>0.05), but the level of 300 mg saponin increased total volatile fatty acids compared to the control group (P<0.05). The mean of ammonia nitrogen concentration and total number of protozoa were decreased with the increasing of saponin in the diet (P<0.05). Also by increasing saponin in the diet, the mean of blood triglyceride concentration decreased (P<0.05) but cholesterol, HDL, and LDL level were not affected by the treatments (P>0.05). Although use of saponin up to 300 mg in the diet, had no negative effect on the health of animal, but among the studied parameters, ammonia nitrogen concentration, total volatile fatty acids, blood triglyceride and numbers of ruminal protozoa were affected by saponin. However, more studies are needed to prove the beneficial effects of saponins on animal performance.
- انتشار مقاله: 26-11-1395
- نویسندگان: محمد مهدی محقی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,محسن کاظمی,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شیر,بنتونیت سدیم,گاوهای شیرده هلشتاین,آفتکش فوزالون
- چکیده: آزمایشی با هدف تعیین اثر کاربرد بنتونیت سدیم برتولید، قابلیت هضم و مصرف خوراک گاوهای شیرده هلشتاین تغذیه شده با سیلاژ یونجه آلوده به آفتکش فوزالون، انجام شد. از 20 رأس گاو شیرده هلشتاین (میانگین وزن 37±577 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با دادههای تکرار شده در واحد زمان استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) شاهد: حاوی سیلاژ یونجه بدون آفتکش فوزالون و بنتونیت سدیم 2) شاهد + بنتونیت سدیم (تغذیه روزانه 330 گرم بنتونیت برای هر رأس حیوان) 3) شاهد + سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون و 4) شاهد + بنتونیت سدیم (330 گرم در روز) و سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون بودند. مصرف ماده خشک و راندمان شیردهی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت ولی میزان تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم نسبت به تیمار شاهد، بالاتر بود (05/0p<). مقدار مدفوع در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم بهویژه تیمار 4 کمترین بود (05/0>p). انتقال فوزالون از خوراک آلوده، به شیر مشهود بود بهطوریکه ضریب انتقال آن برای تیمارهای 3 و4 بهترتیب برابر با 35/1 و 79/0 درصد محاسبه گردید و بنتونیت سدیم توانست با اختلاف معنیداری از ورود فوزالون به شیر ممانعت نماید (05/0p<). همچنین دفع روزانه فوزالون از طریق ادرار و مدفوع بهطور معنیداری در تیمار حاوی بنتونیت سدیم افزایش یافت (05/0>p). نتایج کلی نشان داد که فوزالون از طریق خوراک آلوده، به شیر انتقال مییابد و بنتونیت سدیم علاوه بر بهبود عملکرد دامها میتواند مانع از ورود فوزالون به شیر گردد.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to evaluate the impact of sodium bentonite (SB) on milk yield, digestibility and feed intake of Holstein dairy cows fed phosalone pesticide-contaminated alfalfa silage. Twenty Holstein dairy cows (average weight 577±37 kg) were used as a completely randomized design with repeated measurements. Experimental treatments were 1) control: containing alfalfa silage without pesticide phosalone and SB, 2) control + SB alone (330g SB/head/day), 3) control + contaminated alfalfa with phosalone, and 4) control + SB (330g/day) + contaminated alfalfa with phosalone. Dry matter intake (DMI) and milk efficiency were not affected by the treatments, but the milk production, digestibility of DM and organic matter were higher in treatments containing SB compared to control (P<0.05). Fecal contents were significantly (P<0.05) lower in the treatment containing SB (especially treatment 4). The phosalone transfer from contaminated feed to milk was evident, as its transfer coefficient for treatments of 3 and 4 were 1.35 and 0.79% respectively. The transferring of phosalone to milk decreased significantly by the SB application (p<0.05). Also excreted phosalone via urine and fecal increased significantly in treatments with SB (p<0.05). Results indicated that phosalone is transferred to the milk via the contaminated feed, and SB as well as improvement of animal performance can be prevented from entering phosalone to the milk.
- انتشار مقاله: 04-05-1395
- نویسندگان: محسن کاظمی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,آمنه اسکندری تربقان,یونس اسماعیل جامی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آبستنی,فراسنجههای خونی,دانه کلزا,دانه کتان,میش کردی
- چکیده: تاثیر افزودن دانه های کتان و کلزا بر پاسخ های عملکردی، قابلیت هضم مواد مغذی، برخی فراسنجه های خونی و شکمبه ای میش های نژاد کردی در اواخر آبستنی و در قالب یک طرح کاملا تصادفی بررسی شد. 36 راس میش کردی به طور تصادفی به یکی از چهار تیمار آزمایشی اختصاص یافتند. تیمارها شامل: جیره بدون دانه روغنی، جیره حاوی 6 درصد دانه کلزا ،جیره حاوی 6 درصد دانه کتان و یا مخلوط 3 درصد دانه کتان و 3 درصد دانه کلزا (ماده خشک) بودند. افزودن دانه های روغنی بر مصرف ماده خشک، وزن بدن میش ها، و همچنین قابلیت هضم مواد مغذی در کل دستگاه گوارش، تاثیر معنی داری نداشت. با این حال قابلیت هضم چربی در تیمارهای حاوی دانه کلزا بهبود یافت (05/0P<). دانه کتان سبب افزایش غلظت گلوکز، کلسترول و انسولین خون شد اما نیتروژن آمونیاکی شکمبه و نیتروژن اوره ای خون را کاهش داد (05/0P<). استفاده از منبع چربی در جیره فرایندهای ساخت هپاتیکی کلسترول را افزایش داده و سبب افزایش کلسترول خون می شود. به طور کلی نتیجه گرفته می شود که افزودن دانه های روغنی کتان، کلزا یا مخلوط این دو بدون تاثیر منفی بر تخمیر شکمبه، سبب بهبود برخی فراسنجه های خونی در اواخر دوره آبستنی میش ها می شود.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to evaluate the effect of adding flaxseed and cannula in ewes diet on performance responses, nutrient total tract digestibility and some blood metabolites and hormones, in late gastation period of Kurdish ewes. Thirty-six ewes were randomly assigned to one of the four groups. Ewes in control group did not receive seed oil. In the 3 other groups, ewes received 6% DM of cannula, 6% DM flaxeed or 3% cannula and 3% flaxeed (DM). Fat supplementation was carried out from 60 to 7 days prepartum. There was no difference in feed intake, body weight, and nutrient total tract digestibility among the groups. However, cannula improved fat digestibility (P<0.05). Flaxseed (6%DM( increased blood glucose, cholesterol and insulin levels but decreased rumen ammonia nitrogen and blood urea nitrogen (P<0.05). Overall, the grain be considered that the addition of flaxseed , canola or mix the two without negative impact on rumen fermentation , improved some blood parameters occurs during late gestation .
- انتشار مقاله: 22-03-1395
- نویسندگان: عباسعلی ناصریان,حسن علمی,عبدالمنصور طهماسبی,نیما فرزانه
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: عملکرد,متابولیتهای خونی,بره بلوچی,اسیدهای چرب فرار,پسماند کشمش
- چکیده: در این پژوهش اثرات استفاده از پسماند کشمش بر عملکرد، برخی فراسنجههای خونی و اسیدهای چرب فرار مایع شکمبه بررسی شد. تعداد 15 رأس برۀ نر بلوچی (میانگین وزن 67/0± 15/21 کیلوگرم) در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تیمار قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) شاهد (حاوی 40 درصد یونجه و فاقد پسماند کشمش)، 2) جایگزینی50 درصد یونجه با پسماند کشمش و 3) جایگزینی 100 درصد یونجه با پسماند کشمش بودند. استفاده از پسماند کشمش در جیره (تیمارهای 2 و3)، باعث افزایش وزن روزانۀ برههای پرواری در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). افزایش سطح پسماند کشمش در جیره، پروتئین کل سرم را در دورۀ اول آزمایش (14 تا 28 روز) کاهش داد (05/0>P) ولی سایر فراسنجههای خونی این دوره ( از قبیل گلوکز، کلسترول، آلانین آمینوترانسفراز، تریگلیسرید و نیتروژن اورهای) تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند (05/0
P). کمترین غلظت اسید استیک و والریک اسید در دورۀ اول آزمایش، مربوط به تیمار3 بود، در حالیکه بیشترین مقدار اسید والریک و اسید ایزووالریک در دورۀ دوم آزمایش مربوط به تیمار 1 بود (05/0>P). افزودن پسماند کشمش به جیره، تأثیری بر pH مایع شکمبه نداشت (05/0
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted for evaluation the effects of raisin waste (RW) on the performance, blood parameters and volatile fatty acids (VFA). Numbers of 15 Baluchi male lambs (average weight of 21.15±0.67 kg) were allocated to 3 treatments with a completely randomized design. Experimental treatments included: 1) control (40% alfalfa and no RW), 2) replacement of 50% alfalfa with RW and 3) replacement of 100% alfalfa with RW. Using RW in treatments 2 and 3 had a significant effect on average daily gain compared with control ration (P<0.05). With increasing the amount of RW in the ration, the total protein of serum (TPP) decreased significantly (P<0.05) in the first period of experiment (14-28 days). However, other blood parameters such as glucose, cholesterol, alanine aminotransferase (AST), triglycerides (TG), and blood urea nitrogen (BUN) were not affected by the treatments (P>0.05). The level of TG, AST, TPP and BUN decreased compared with control ration (P<0.05) within the second period of experiment (42-56 days). The lowest amount of acetic acid and valeric acid within the first period of the experiment was for treatment 3, while the highest level of valeric acid and isovaleric acid within the second period was for treatment 1( P<0.05). Adding RW to the ration had no significant effect on pH of ruminal fluid (P>0.05). Overall results showed that replacing part of alfalfa with RW as a low cost product not only had no negative-impact on the studied parameters in Baluchi lambs but it also improved their performance.
- انتشار مقاله: 24-09-1396
- نویسندگان: علی اصغر یعقوبی,عبدالمنصور طهماسبی,عباسعلی ناصریان,رضا ولی زاده,سید علیرضا وکیلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ساپونین,گوسفند,تخمیر,متابولیتهای خونی,پروتوزوآ
- چکیده: این آزمایش با هدف مطالعه اثر استفاده از سطوح مختلف ساپونین خالص(Loba Chemie Ltd.) بر قابلیت هضم، فراسنجههای تخمیری، جمعیت پروتوزوآی شکمبهای و فراسنجههای خونی در گوسفندان نر بلوچی انجام شد. از 4 رأس گوسفند نر بلوچی با میانگین وزن زنده 2/2±3/40 کیلوگرم و دارای فیستولای شکمبهای در قالب طرح چرخشی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1-جیره پایه (شاهد)، 2-جیره پایه + 75 میلیگرم ساپونین در هرکیلوگرم ماده خشک جیره، 3-جیره پایه + 150 میلیگرم ساپونین و 4-جیره پایه + 300 میلیگرم ساپونین بودند. ساپونین، تأثیری بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی (ADF وNDF) جیره نداشت (05/0P>). غلظت استات، پروپیونات، بوتیرات، والرات و نیز pH مایع شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>)، اما سطح 300 میلیگرم ساپونین باعث افزایش کل اسیدهای چرب فرار در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). با افزایش ساپونین در جیره، میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی و جمعیت پروتوزوآ کاهش یافت (05/0>P). همچنین میانگین سطح تریگلیسیرید خون با افزایش ساپونین در جیره، کاهش یافت (05/0>p) ولی سطح کلسترول، لیپوپروتئینهای با چگالی کم یا زیاد (LDL و HDL) تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>). هرچند استفاده از ساپونین تا سطح 300 میلیگرم در جیره گوسفندان در کوتاه مدت، اثر سوئی بر سلامت دام نداشت، اما در میان فراسنجههای مورد مطالعه، غلظت نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، تریگلیسرید، و شمار پروتوزوآی شکمبهای تحت تأثیر مصرف ساپونین قرار گرفت. با این وجود برای اثبات اثرات مفید ساپونین بر عملکرد دام، نیاز به مطالعات بیشتر میباشد.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to study the effect of different levels of pure saponin (Loba Chemie Ltd.) on digestibility, fermentation parameters, ruminal protozoa population and blood metabolites in Baluchi male sheep. Four rumen fistulated Baluchi male sheep (LW=40.3±2.2kg) were used in a change-over design. Experimental treatments were 1) basal diet (control), 2) basal diet + 75 mg saponin per kg of diet (DM basis), 3) basal diet + 150 mg saponin, and 4) basal diet + 300 mg saponin. Saponin did not affect apparent digestibility of dry matter, organic matter, crude protein, crude fat, NDF, and ADF of the diet (P>0.05). Concentration of acetate, propionate, butyrate, valerate and also pH of the rumen fluid were not affected by the treatments (P>0.05), but the level of 300 mg saponin increased total volatile fatty acids compared to the control group (P<0.05). The mean of ammonia nitrogen concentration and total number of protozoa were decreased with the increasing of saponin in the diet (P<0.05). Also by increasing saponin in the diet, the mean of blood triglyceride concentration decreased (P<0.05) but cholesterol, HDL, and LDL level were not affected by the treatments (P>0.05). Although use of saponin up to 300 mg in the diet, had no negative effect on the health of animal, but among the studied parameters, ammonia nitrogen concentration, total volatile fatty acids, blood triglyceride and numbers of ruminal protozoa were affected by saponin. However, more studies are needed to prove the beneficial effects of saponins on animal performance.
- انتشار مقاله: 26-11-1395
- نویسندگان: محمد مهدی محقی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,محسن کاظمی,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شیر,بنتونیت سدیم,گاوهای شیرده هلشتاین,آفتکش فوزالون
- چکیده: آزمایشی با هدف تعیین اثر کاربرد بنتونیت سدیم برتولید، قابلیت هضم و مصرف خوراک گاوهای شیرده هلشتاین تغذیه شده با سیلاژ یونجه آلوده به آفتکش فوزالون، انجام شد. از 20 رأس گاو شیرده هلشتاین (میانگین وزن 37±577 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با دادههای تکرار شده در واحد زمان استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) شاهد: حاوی سیلاژ یونجه بدون آفتکش فوزالون و بنتونیت سدیم 2) شاهد + بنتونیت سدیم (تغذیه روزانه 330 گرم بنتونیت برای هر رأس حیوان) 3) شاهد + سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون و 4) شاهد + بنتونیت سدیم (330 گرم در روز) و سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون بودند. مصرف ماده خشک و راندمان شیردهی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت ولی میزان تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم نسبت به تیمار شاهد، بالاتر بود (05/0p<). مقدار مدفوع در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم بهویژه تیمار 4 کمترین بود (05/0>p). انتقال فوزالون از خوراک آلوده، به شیر مشهود بود بهطوریکه ضریب انتقال آن برای تیمارهای 3 و4 بهترتیب برابر با 35/1 و 79/0 درصد محاسبه گردید و بنتونیت سدیم توانست با اختلاف معنیداری از ورود فوزالون به شیر ممانعت نماید (05/0p<). همچنین دفع روزانه فوزالون از طریق ادرار و مدفوع بهطور معنیداری در تیمار حاوی بنتونیت سدیم افزایش یافت (05/0>p). نتایج کلی نشان داد که فوزالون از طریق خوراک آلوده، به شیر انتقال مییابد و بنتونیت سدیم علاوه بر بهبود عملکرد دامها میتواند مانع از ورود فوزالون به شیر گردد.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to evaluate the impact of sodium bentonite (SB) on milk yield, digestibility and feed intake of Holstein dairy cows fed phosalone pesticide-contaminated alfalfa silage. Twenty Holstein dairy cows (average weight 577±37 kg) were used as a completely randomized design with repeated measurements. Experimental treatments were 1) control: containing alfalfa silage without pesticide phosalone and SB, 2) control + SB alone (330g SB/head/day), 3) control + contaminated alfalfa with phosalone, and 4) control + SB (330g/day) + contaminated alfalfa with phosalone. Dry matter intake (DMI) and milk efficiency were not affected by the treatments, but the milk production, digestibility of DM and organic matter were higher in treatments containing SB compared to control (P<0.05). Fecal contents were significantly (P<0.05) lower in the treatment containing SB (especially treatment 4). The phosalone transfer from contaminated feed to milk was evident, as its transfer coefficient for treatments of 3 and 4 were 1.35 and 0.79% respectively. The transferring of phosalone to milk decreased significantly by the SB application (p<0.05). Also excreted phosalone via urine and fecal increased significantly in treatments with SB (p<0.05). Results indicated that phosalone is transferred to the milk via the contaminated feed, and SB as well as improvement of animal performance can be prevented from entering phosalone to the milk.
- انتشار مقاله: 04-05-1395
- نویسندگان: محسن کاظمی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,آمنه اسکندری تربقان,یونس اسماعیل جامی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آبستنی,فراسنجههای خونی,دانه کلزا,دانه کتان,میش کردی
- چکیده: تاثیر افزودن دانه های کتان و کلزا بر پاسخ های عملکردی، قابلیت هضم مواد مغذی، برخی فراسنجه های خونی و شکمبه ای میش های نژاد کردی در اواخر آبستنی و در قالب یک طرح کاملا تصادفی بررسی شد. 36 راس میش کردی به طور تصادفی به یکی از چهار تیمار آزمایشی اختصاص یافتند. تیمارها شامل: جیره بدون دانه روغنی، جیره حاوی 6 درصد دانه کلزا ،جیره حاوی 6 درصد دانه کتان و یا مخلوط 3 درصد دانه کتان و 3 درصد دانه کلزا (ماده خشک) بودند. افزودن دانه های روغنی بر مصرف ماده خشک، وزن بدن میش ها، و همچنین قابلیت هضم مواد مغذی در کل دستگاه گوارش، تاثیر معنی داری نداشت. با این حال قابلیت هضم چربی در تیمارهای حاوی دانه کلزا بهبود یافت (05/0P<). دانه کتان سبب افزایش غلظت گلوکز، کلسترول و انسولین خون شد اما نیتروژن آمونیاکی شکمبه و نیتروژن اوره ای خون را کاهش داد (05/0P<). استفاده از منبع چربی در جیره فرایندهای ساخت هپاتیکی کلسترول را افزایش داده و سبب افزایش کلسترول خون می شود. به طور کلی نتیجه گرفته می شود که افزودن دانه های روغنی کتان، کلزا یا مخلوط این دو بدون تاثیر منفی بر تخمیر شکمبه، سبب بهبود برخی فراسنجه های خونی در اواخر دوره آبستنی میش ها می شود.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to evaluate the effect of adding flaxseed and cannula in ewes diet on performance responses, nutrient total tract digestibility and some blood metabolites and hormones, in late gastation period of Kurdish ewes. Thirty-six ewes were randomly assigned to one of the four groups. Ewes in control group did not receive seed oil. In the 3 other groups, ewes received 6% DM of cannula, 6% DM flaxeed or 3% cannula and 3% flaxeed (DM). Fat supplementation was carried out from 60 to 7 days prepartum. There was no difference in feed intake, body weight, and nutrient total tract digestibility among the groups. However, cannula improved fat digestibility (P<0.05). Flaxseed (6%DM( increased blood glucose, cholesterol and insulin levels but decreased rumen ammonia nitrogen and blood urea nitrogen (P<0.05). Overall, the grain be considered that the addition of flaxseed , canola or mix the two without negative impact on rumen fermentation , improved some blood parameters occurs during late gestation .
- انتشار مقاله: 22-03-1395
- نویسندگان: عباسعلی ناصریان,حسن علمی,عبدالمنصور طهماسبی,نیما فرزانه
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات کاربردی در علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یونجه,ارزش غذایی,خربزه,ترکیب شیمیایی,تولید گاز
- چکیده: پژوهشی با هدف تعیین ارزش غذایی بخشهای مختلف گیاه خربزه (50 روز پس از کاشت) شامل برگ، گیاه کامل، گل و میوۀ نارس در مقایسه با یونجه کامل (به عنوان شاهد) با تکنیک تولید گاز و روشهای رایج آزمایشگاهی در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. دامنۀ تغییرات ماده خشک، پروتئینخام، خاکستر، الیاف نامحلول در شویندۀ اسیدی، الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی و چربی خام برای بخشهای مختلف گیاه خربزه بهترتیب 06/11-71/3، 64/23-34/16، 02/20-43/8، 24/18-50/12، 67/23-83/16 و 54/2-20/1 درصد ماده خشک بود. اختلاف آماری معنیداری برای پتانسیل تولید گاز (bgas) بین یونجه، میوۀ نارس و گل خربزه (بهترتیب 29/79، 58/76 و 12/76 میلیلیتر) مشاهده نشد، اما بیشترین ثابت نرخ تولید گاز (cgas)، انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص شیردهی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، قابلیت هضم ماده آلی و تولید پروتئین میکروبی مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. همچنین بیشترین مصرف ماده خشک، شاخص کیفیت نسبی خوراک (RFV) و شاخص کیفیت نسبی علوفه (RFQ) مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. در بین تیمارهای آزمایشی، بیشترین مقدار VFA مربوط به میوۀ نارس خربزه بود وکمترین میزان نیتروژن آمونیاکی در محیط کشت بهترتیب مربوط به گل و میوۀ خربزه بود. همچنین کمترین pH محیط کشت مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. نتایج کلی نشان داد که بخشهای مختلف گیاه خربزه از ارزش تغذیهای مناسبی در مقایسه با یونجه برخوردار هستند، هر چند که بهنظر میرسد در بین این بخشها، میوۀ نارس آن از ارزش تغذیهای بالاتری برای دام برخوردار باشد و اثبات این موضوع نیازمند تحقیقات بیشتر بر روی دامهای زنده در آینده میباشد.
- چکیده انگلیسی: A study was conducted to determine the nutritional value of different parts of melon (50 days after planting) plant (cucumis melo L.) including leaf, whole plant, flower and immature fruit compared to whole alfalfa (as control) with gas production and common laboratory techniques in a completely randomized design. The range of dry matter, crude protein, ash, acid detergent fiber, neutral detergent fiber and crude fat for different parts of the melon plant were 3.71-11.06, 16.34-23.64, 8.43-20.02, 12.50-18.24, 16.83-23.67 and 1.20-2.54% of DM respectively. No significant difference was found for the gas production potential (bgas) among alfalfa, immature fruit and flower of melon (79.29, 76.58 and 76.12 ml, respectively), but the highest rate of gas production (cgas), metabolisable energy, net energy for lactation, short chain fatty acids, organic matter digestibility and microbial protein yield belonged to immature melon fruit. Also, the highest dry matter intake, relative feed quality (RFV) and relative forage quality (RFQ) were related to immature melon fruit. Among the treatments, the highest VFA was related to immature melon and the lowest NH3-N in the culture medium was related to flower and fruit of melon respectively. Also, the lowest pH of the culture medium was related to immature fruit. The results indicated that each of the different parts of the melon had a fairly good nutritional value compared to alfalfa, although it seems that immature fruit has a higher nutritional value for livestock among different parts, and more research on the livestock will need to prove the results.
- انتشار مقاله: 04-10-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,عبدالمنصور طهماسبی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات کاربردی در علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یونجه,ارزش غذایی,خربزه,ترکیب شیمیایی,تولید گاز
- چکیده: پژوهشی با هدف تعیین ارزش غذایی بخشهای مختلف گیاه خربزه (50 روز پس از کاشت) شامل برگ، گیاه کامل، گل و میوۀ نارس در مقایسه با یونجه کامل (به عنوان شاهد) با تکنیک تولید گاز و روشهای رایج آزمایشگاهی در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. دامنۀ تغییرات ماده خشک، پروتئینخام، خاکستر، الیاف نامحلول در شویندۀ اسیدی، الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی و چربی خام برای بخشهای مختلف گیاه خربزه بهترتیب 06/11-71/3، 64/23-34/16، 02/20-43/8، 24/18-50/12، 67/23-83/16 و 54/2-20/1 درصد ماده خشک بود. اختلاف آماری معنیداری برای پتانسیل تولید گاز (bgas) بین یونجه، میوۀ نارس و گل خربزه (بهترتیب 29/79، 58/76 و 12/76 میلیلیتر) مشاهده نشد، اما بیشترین ثابت نرخ تولید گاز (cgas)، انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص شیردهی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، قابلیت هضم ماده آلی و تولید پروتئین میکروبی مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. همچنین بیشترین مصرف ماده خشک، شاخص کیفیت نسبی خوراک (RFV) و شاخص کیفیت نسبی علوفه (RFQ) مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. در بین تیمارهای آزمایشی، بیشترین مقدار VFA مربوط به میوۀ نارس خربزه بود وکمترین میزان نیتروژن آمونیاکی در محیط کشت بهترتیب مربوط به گل و میوۀ خربزه بود. همچنین کمترین pH محیط کشت مربوط به میوۀ نارس خربزه بود. نتایج کلی نشان داد که بخشهای مختلف گیاه خربزه از ارزش تغذیهای مناسبی در مقایسه با یونجه برخوردار هستند، هر چند که بهنظر میرسد در بین این بخشها، میوۀ نارس آن از ارزش تغذیهای بالاتری برای دام برخوردار باشد و اثبات این موضوع نیازمند تحقیقات بیشتر بر روی دامهای زنده در آینده میباشد.
- چکیده انگلیسی: A study was conducted to determine the nutritional value of different parts of melon (50 days after planting) plant (cucumis melo L.) including leaf, whole plant, flower and immature fruit compared to whole alfalfa (as control) with gas production and common laboratory techniques in a completely randomized design. The range of dry matter, crude protein, ash, acid detergent fiber, neutral detergent fiber and crude fat for different parts of the melon plant were 3.71-11.06, 16.34-23.64, 8.43-20.02, 12.50-18.24, 16.83-23.67 and 1.20-2.54% of DM respectively. No significant difference was found for the gas production potential (bgas) among alfalfa, immature fruit and flower of melon (79.29, 76.58 and 76.12 ml, respectively), but the highest rate of gas production (cgas), metabolisable energy, net energy for lactation, short chain fatty acids, organic matter digestibility and microbial protein yield belonged to immature melon fruit. Also, the highest dry matter intake, relative feed quality (RFV) and relative forage quality (RFQ) were related to immature melon fruit. Among the treatments, the highest VFA was related to immature melon and the lowest NH3-N in the culture medium was related to flower and fruit of melon respectively. Also, the lowest pH of the culture medium was related to immature fruit. The results indicated that each of the different parts of the melon had a fairly good nutritional value compared to alfalfa, although it seems that immature fruit has a higher nutritional value for livestock among different parts, and more research on the livestock will need to prove the results.
- انتشار مقاله: 04-10-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,عبدالمنصور طهماسبی
- مشاهده