در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: زعفران,تمرین مقاومتی دایره ای,مردان جوان,چربی,لیپوپروتئین
- چکیده: سابقه و هدف: اختلال در سوختوساز لیپیدها حیات انسانی را در تمامی کشورهابا درصدهای متفاوت تهدید میکند و باعث بروز بیماریهای قلبی-عروقی میشود.کاهش میزان فعالیتهای بدنی و حذف برخی غذا-داروها گسترش این عوارض را تسریع بخشیدهاند. هدف از این پژوهش بررسی اثر تمرین مقاومتی دایرهای و مکمل گیاه زعفران بر نیمرخ چربی و لیپوپروتئینی پلاسما در مردان جوان دانشگاهی بود.
مواد و روش ها:44 مرد سالم غیر فعال با میانگین سن 04/2±63/21 سال و شاخص توده بدنی 61/2±30/22 کیلوگرم بر متر مربع به 4 گروه آب-تمرین، عرق گلبرگ-تمرین ، تهگل-تمرین و سرگل-تمرین تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل 12 ایستگاه، هر ایستگاه 30 ثانیه با شدت 40% یک تکرار بیشینه به مدت 2 هفته (5جلسه در هفته) بود. روزانه 500 میلیگرم زعفران در دو وعده صبح و بلافاصله بعد تمرین استفاده شد. نمونه خونی قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین گرفته شد و برای آنالیز کلسترول تام(TC)، تریگلیسرید(TG)، لیپوپروتئین کم چگالی(LDL)، لیپوپروتئین با چگال خیلی پایین(VLDL)، لیپوپروتئین با چگال بالا(HDL) و لیپوپروتئینa[Lp(a)] پلاسما مورد استفاده قرار گرفت. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 05/0P یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد اختلاف معنیداری بین گروهها در میانگین غلظت Lp(a) وجود دارد (001/0P
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد مصرف مکمل گیاه زعفران در ترکیب با تمرین مقاومتی دایرهای موجب بهبود غلظت لیپوپروتئین a پلاسما میشود، و لی در سایر متغیرها تغییر قابل توجهی ایجاد نمیکند.- چکیده انگلیسی: .
- انتشار مقاله: 16-02-1394
- نویسندگان: عباس قنبری نیاکی,مهدی علی اکبری بیدختی,ایوب سعیدی,صادق اردشیری,مهران نقی زاده قمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تمرین استقامتی,گلیکوژن,اینترلوکین-6,ظرفیت آنتی اکسیدانی,عصاره مگنولیا
- چکیده: زمینه و هدف: امروزه انجام فعالیت ورزشی منظم و استفاده از مکمل های گیاهی مورد توجه بسیاری از محققین ورزشی قرار گرفته است. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف عصاره مگنولیا در تعامل با تمرین استقامتی بر سطوح استراحتی اینترلوکین-6 ، گلیکوژن و ظرفیت آنتی اکسیدانی کبدی می باشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی 21 سر موش صحرایی نر (8-6 هفته ای و 73/12±19/142 گرم) به طور تصادفی به 3 گروه کنترل (مصرف دارونما)، تجربی اول (مصرف دارونما همراه با تمرین استقامتی) و تجربی دوم (مصرف مگنولیا همراه با تمرین استقامتی) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 6 هفته (5روز در هفته، به مدت 60 دقیقه و با سرعت 25 متر در دقیقه ) به تمرین پرداختند. عصاره مگنولیا و سالین در حجمی مساوی (2 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن ) از ابتدای هفته دوم به مدت 4 هفته (5 روز در هفته) به هر سه گروه خورانده شد. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی و پس از 4 ساعت ناشتایی، موش ها بیهوش شده و بافت کبد برای اندازه گیری اینترلوکین-6 ، گلیکوژن و ظرفیت آنتی اکسیدانی جدا شد. جهت تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد.
یافتهها: افزایش معناداری در سطوح استراحتی اینترلوکین-6 گروه تجربی اول نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (05/0< P) و در گروه تجربی دوم این متغیر تمایل به کاهش داشت که از نظر آماری معنادار نبود. سطوح گلیکوژن و ظرفیت آنتی اکسیدانی کبدی در گروه تجربی دوم افزایش معناداری (05/0< P) را نشان داد در حالی که این دو متغیر در گروه تجربی اول تمایل به کاهش داشت که البته از لحاظ آماری معنی دار نبود.
بحث و نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که مصرف عصاره مگنولیا به همراه تمرین استقامتی میتواند با افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی و ذخایر گلیکوژنی کبد، نقش حمایتی در برابر عوامل اکسایشی و التهابی داشته باشد.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 03-03-1391
- نویسندگان: عباس قنبری نیاکی,پروین فرزانگی,فاطیما غفاریان,رزیتا فتحی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تمرین استقامتی,موش صحرایی نر,ابستاتین پلاسما
- چکیده: عاطفه محمدی، دکتر عباس قنبری نیاکی، دکتر الهه طالبی گرکانی، سارا نصیری سمنانی
سابقه و هدف: ابستاتین، نوعی پپتید مترشحه از معده است و نقش مهمی در تعادل انرژی، کنترل وزن و دریافت غذا ایفا میکند. هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر 8 هفته تمرین استقامتی بر سطوح استراحتی ابستاتین پلاسما در موشهای صحرایی نر نژاد ویستار است.
مواد و روشها: برای این منظور 30 سر موش نر 8 هفتهای نژاد ویستار با میانگین وزن 10±180 گرم خریداری شد و به طور تصادفی در سه گروه (کنترل، شم و تمرین 90 دقیقه ) بعد از 4 هفته قرار گرفتند. گروه تمرینی 5 روز در هفته ، برای 8 هفته با سرعت 20 متر بر ثانیه دویدند. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 4 ساعت ناشتایی، موشها بیهوش شدند و نمونهگیری انجام گردید و سطوح پلاسمایی ابستاتین، گلوکز و غلظت گلیکوژن و ATP کبد اندازه گیری شد. دادهها با استفاده از روش آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که سطوح استراحتی ابستاتین پلاسمایی در گروه شم در مقایسه با گروههای کنترل و تمرین به طور معناداری بالاتر است (05/0< P). تغییر معناداری در سطوح گلوکز پلاسمایی و گلیکوژن و ATP بافت کبدی دیده نشد.
نتیجهگیری: نتیجه این تحقیق از نقش ابستاتین در تعادل و هموستاز انرژی حمایت میکند. به طوری که احتمالا˝تمرین باعث کاهش سطح ذخایر انرژی بافت کبد میشود و در پاسخ به کمبود انرژی، ترشح ابستاتین افزایش مییابد و منابع از دست رفته انرژی را تامین و تعادل انرژی را مجددا˝برقرار مینماید. بنابراین به نظر میرسد مدت تمرین یکی از پارامترهای مهم در افزایش مقدار ابستاتین در پاسخ به تمرین ورزشی باشد.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 26-01-1390
- نویسندگان: عاطفه محمدی,عباس قنبری نیاکی,الهه طالبی گرکانی,سارا نصیری سمنانی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: موش صحرایی,گرلین,تمرین استقامتی,ATP کبد,گلیکوژن کبد
- چکیده: زمینه و هدف:گرلین پپتیدی اشتها آور است که در تعادل انرژی بدن نقش دارد. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر 12هفته تمرین استقامتی بر سطوح گرلین پلاسما، سطوح انرژی کبد (ATP و گلیکوژن) و هورمون های رشد، انسولین و کورتیزول در موش های صحرایی نژاد ویستار است.
مواد و روش ها:چهارده موش صحرایی نر به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. موش های صحرایی گروه تجربی به مدت 12 هفته، در هر هفته 5 روز و هر روز به مدت 60 دقیقه با سرعت 25 متر در دقیقه روی نوارگردان دویدند. سپس 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین موش ها در شرایط غیر ناشتا بی هوش و از پلاسما و کبد آنها نمونهگیری انجام شد. غلظت گرلین با استفاده از کیت مخصوص و به روش الایزا، غلظت ATP به روش بیولومینسانس و غلظت گلیکوژن به روش آنزیمی گلوکز اکسیداز اندازه گیری گردید.
یافتهها:آزمون t مستقل نشان داد که مقدار ATP و گلیکوژن کبد و نیز هورمون رشد گروه تجربی بالاتربود (05/0>p). همچنین سطوح گرلین پلاسمایی در گروه تجربی کمتر از گروه کنترل بود (05/0>p).
بحث و نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که تمرین استقامتی می تواند با افزایش سطوح انرژی کبد، باعث کاهش گرلین پلاسمایی شود. به نظر میرسد که ورزش میتواند از طریق بهبود سطح انرژی بر اشتها و مقدار گرلین موثر باشد.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 18-05-1389
- نویسندگان: اکرم جعفری,عباس قنبری نیاکی,محمدرضا مرادی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: موش صحرایی,کبد,واژههای کلیدی: تمرین استقامتی,گلیکوژن,عضله
- چکیده: چکیده
مطالعات نشان دادهاند که متعاقب تمرین استقامتی ذخایر گلیکوژن عضله و کبد افزایش مییابد. به منظور بررسی اثر شدّتهای مختلف تمرین استقامتی بر میزان گلیکوژن عضلة اسکلتی و کبد موش صحرایی تعداد40 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی و مساوی به گروههای کنترل و تمرین با شدّتهای پایین، متوسّط و بالا به ترتیب، 18، 26 و34 متر در دقیقه، تقسیم شدند. گروههای تمرین هر جلسه به مدّت 60 دقیقه، 5 جلسه در هفته و 12 هفته در شدّتهای ذکرشده، روی تردمیل به تمرین پرداختند. نمونهگیری 36 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین، بعد از یک شب ناشتایی انجام و میزان گلیکوژن عضلة دو قلو و کبد حیوانات به روش رنگ سنجی سنجیده شد. دادهها با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه تجزیه و تحلیل شد. نتایج به دستآمده، نشان داد که صرف نظر از شدّت تمرین، سطح استراحتی گلیکوژن کبد موشها بعد از تمرین نسبت به گروه کنترل، تغییر معناداری نداشت؛ امّا میزان گلیکوژن عضلة دو قلو در این موشها پایینتر بوده است)05/0≥.(P بین مقادیر استراحتی گلیکوژن کبدی گروههای مختلف تمرینی، تفاوت معناداری وجود نداشت؛ ولی سطح گلیکوژن عضله در شدّت زیاد نسبت به شدّت کم و گروه کنترل به طور معناداری پایینتر بود)05/0(P≤. به نظر میرسد که تمرین استقامتی با شدّت متوسّط برای بازسازی ذخایر گلیکوژن عضله و کبد مناسبتر میباشد.- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 02-09-1389
- نویسندگان: زهرا فرشیدی,عباس قنبری نیاکی,رزیتا فتحی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تمرین هوازی,موش صحرایی نر,واژههای کلیدی: گرلین پلاسما
- چکیده: چکیده
سابقه و هدف: گرلین یک پپتید 28 اسید آمینهای، مترشّحه از معده است و نقش مهمّی در تعادل انرژی، چاقی و رفتار دریافت غذا دارد. هدف این پژوهش، بررسی اثر 8 هفته تمرین ورزشی به مدّت 90 دقیقه بر غلظت گرلین پلاسما بود.
روششناسی: 30 سر موش صحرایی نر 8 هفتهای با نژاد ویستار و میانگین وزن 10 ±270 گرم انتخاب شدند و بعد از 3 هفته به طور تصا دفی در سه گروه، یک گروه تجربی (90 دقیقه) و دو گروه کنترل و شم قرار گرفتند. گروه تجربی به مدّت 8 هفته، هر هفته 5 روز و هر روز با سرعت 20 متر بردقیقه به مدّت 90 دقیقه و شیب صفر درجه روی نوارگردان ویژه جوندگان به تمرین پرداختند. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 4 ساعت بی غذایی، موشها بیهوش شدند و نمونهگیری خونی انجام شد. جهت اندازهگیری گرلین پلاسما از روش (ELISA) استفاده شد. گلوکز پلاسما با استفاده از روش آنزیمی کولوریمتریک اندازهگیری شد. انسولین با استفاده از کیت Rat Insulin ELISA اندازهگیری شد. برای اندازهگیری استروژن نیز از Rat Estradiol ELISA استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD نشان داد که سطوح استراحتی گرلین پلاسمایی در گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل تغییر معناداری نداشت (6/0>p). استروژن در گروههای تمرینی در مقایسه با گروه کنترل تغییر معناداری داشت (pنتیجهگیری: این تحقیق نشان داد، 8 هفته تمرین هوازی به مدّت 90 دقیقه بر غلظت گرلین پلاسما اثر نداشت. با توجّه به این که در این تحقیق موشها در وضعیّت سیری کشته شدند، ممکن است یکی از دلایل عدم تغییر گرلین باشد.- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 05-11-1388
- نویسندگان: عباس قنبری نیاکی,رزیتا فتحی,سارا نصیری,عاطفه محمّدی,صغری رمرودی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: واژههای کلیدی: تمرین بیهوازی(رست),تغییرات هماتولوژیک,کیک بوکسورها,گلبولهای خونی,پلاکتها
- چکیده:
چکیده
بررسیها نشان داد که تمرینات استقامتی، تأثیرات مفیدی بر نیمرخ متغیّرهای خونی دارد. علی رغم توافق کلّی بر تأثیر تمرینات هوازی بر شاخصهای خونی، و توافق کلّی در بارة تأثیر فعّالیّت بیهوازی به ویژه رست بر شخصهای هماتولوژی وجود ندارد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر چهار هفته تمرین بیهوازی (آزمون رست به صورت یک پروتکل تمرینی) بر شاخصهای هماتولوژیک در کیک بوکسورهای مرد بوده است. بدین منظور 30 کیک بوکسور (با میانگین سنّی 2.06 ± 19.26 سال 13.7± 69.76 کیلو گرم وزن، 5.8 ± 177.5 سانتیمتر قد، و با شاخص توده بدن - 6 3.5 ± 22.6 کیلوگرم بر مجذور قد (شرکت کردند که به طور تصادفی به دو گروه شاهد و تجربی تقسیم شدند. از افراد گروه تجربی (یا تمرین)، خواسته شد تا نیمی از فعّالیّت منظّم کیک بوکس را به تمرین بیهوازی (آزمون رست را به صورت یک پروتکل تمرینی هفتهای 3 بار به مدّت 45 دقیقه) اختصاص دهند؛ در حالی که گروه شاهد فقط تمرین منظّم کیک بوکس را انجام میدادند. نمونههای خونی به مقدارcc 10 در زمانهای قبل، 2 هفته و 4 هفته پس از تمرین از ورید بازویی گرفته و متغیّرهای خونی (WBC RBC ,، HGB، HCT، MCV، MCH، MCHC، RDW,PLT، MPV ) اندازهگیری شد. افراد، حدِّ اقل 12 ساعت ناشتا بودند. کلّیّة اطّلاعات با استفاده از نرمافزار آماری (13) SPSS پردازش و برای اختلاف میانگین بین زمانهای تمرین و گروه از ANOVA مکرّر (3times ×2groups ) و در صورت مشاهدة اختلاف معنیدار بین زمانهای تمرین از آزمونهای تعقیبی مناسب (LSD) استفاده شد. اختلافات میانگینها در سطح (0.05 ≥ P) پذیرفته شد. تغییر معنیداری در HGB، PLT، MCV و RDW پلاسما پس از تمرین مشاهده گردید. علی رغم افزایش معنیدار در MCV، HGB، PLT، و کاهش معنیدار در RDW، تغییرات در WBC، RBC، HCT، MCH، MCHC معنیدار نبود. نتایج پژوهش حاضر، حاکی از آن است که تمرین بیهوازی رست (با شرایط تحقیقی ما میتواند سبب تغییراتی در تعداد گلبولهای سفید خون بشود. از طرفی دیگر تغییرات اندازه و حجم پلاکتها شاید به افزایش لختهسازی خون شود که این به نوبة خود ناشی از این شکل از تمرین باشد که فعّالکنندة پلاکت در محل تشکیل تومبوز و محرّک ایجاد ترومبوز باشد- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 16-04-1388
- نویسندگان: عباس قنبری نیاکی,شهربانو محمدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: واژههای کلیدی: AGRP,تمرینات مقاومتی دایرهای,دانشجویان پسر تربیت بدنی,یک تکرار بیشینه
- چکیده: چکیده
اثر فعّالیّتهای بدنی و ورزشی در برهم زدن تعادل انرژی در جهت منفی به خوبی ثابت شده است. از طرفی دیگر بدن با بهرهمندی از سازو کارهای مختلف از جمله فعّالسازی مراکز درگیر در تعادل انرژی اعم از نواحی مرکزی و محیطی آن را کنترل میکند. باور بر این است که در این نظام تعادلی برخی از نورپپتیدها و پپتیدهایی چون گرلین و لپتین و پروتئین وابسته به آگوتی که عمدتاً از معده، بافت چرب و هسته کمانی در بطن سوم مغز ترشّح میشوند، نقش دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه پاسخ AGRP سرمی به یک جلسه فعّالیّت مقاومتی دایرهای با شدّتهای مختلف در دانشجویان پسر رشتة تربیت بدنی است 30 نفر از دانشجویان پسر تربیت بدنی دانشگاه شهرکرد با میانگین سنّی 48/21 سال واجد شرایط (سالم، غیر سیگاری، نا آشنا به تمرینات منظّم دایرهای، عدم مصرف مکمل، عدم انجام تمرینات منظّم با وزنه) انتخاب و به صورت تصادفی ساده به سه گروه تمرین مقاومتی دایرهای با شدّتهای 40%، 60% و 80% RM 1 تقسیم شدند. از آزمودنیها خواسته شد تا یک جلسه فعّالیّت مقاومتی دایرهای. مشتمل بر 10 حرکت ( اکستنشن تنه، اسکات 90 درجه، پرس سینه خوابیده، فلکشن زانو، پرس سر شانه ایستاده، جلو بازو با هالتر، پرس پا، پشت بازو با هالتر، لیفت مرده، پاروی نشسته با دستگاه، 30 ثانیه فعّالیّت در هر ایستگاه، بدون وقفه) در سه نوبت، با فاصله یک دقیقه استراحت غیر فعّال، بین دو نوبت کاری را انجام دهند. از روش آماری t همبسته به منظور مقایسه نمونهها قبل و بعد از تمرین و تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی مناسب استفاده گردید. اختلاف در در سطح معنیداری (05/0 P≤) پذیرفته شد. استفاده روشهای آماری نشان میدهد که علیرغم تغییرات کاهشی و افزایشی در سطوح AGRP سرم فقط کاهش معنیداری در گروه RM1 60% معنیدار بوده است (042/0 p=). ضمناً تفاوت معنیداری بین گروهها مشاهده نشد. نتایج حاکی از آن است که یک جلسه فعّالیّت مقاومتی توانست سطوح این پپتید اشتهاآور را تقلیل دهد و این اثر در گروه 60% تظاهر بیشتری داشته است. شاید کاهش سطح این پپتید اشتهاآور یکی از عوامل مؤثّر بر بیاشتهایی موقتی ناشی از فعّالیّت بدنی و ورزشی گزارش شده باشد.- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 12-09-1387
- نویسندگان: عباس قنبری نیاکی,ابوالحسن شریفی ریگی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: واژههای کلیدی: قند خوراکی,AgRP,لنفوسیت خون محیطی,فعّالیّت دایره ای ویژه کشتی
- چکیده: چکیده
مقدّمه: پروتئین وابسته به آگوتی (AgRP) یک پپتید اشتهاآور است که از هیپوتالاموس و بافتهای دیگر ترشّح میشود. این پپتید تأثیر قوی بر رفتار دریافت غذا و هموستاز انرژی دارد. گزارش شده است که در شرایط منفی تعادل انرژی ممکن است لنفوسیت، AgRP را ترشّح کند و با بازسازی انرژی سلولی متوقّف شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر قند خوراکی بر AgRP لنفوسیت خون محیطی و غلظت گلوکز پلاسما پس از یک جلسه فعّالیّت دایرهای مبتنی بر فنون کشتی در کشتیگیران جوان بود.
روششناسی: 16 کشتیگیر آزادکار (وزن 25/3±81/74 کیلوگرم، سن22/0±12/22 سال و شاخص تودة بدنی 56/0±72/25 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به گروههای آب و قند تقسیم شدند. نمونهگیری خون قبل، بلافاصله بعد و90 دقیقه پس از فعّالیّت گرفته شد. از آزمودنیها خواسته شد پروتکل فعّالیت مقاومتی دایرهای مبتنی بر فنون کشتی (WBTCE) (2 ست، 6 ایستگاه، 20 ثانیه فعّالیت در هر ایستگاه بدون وقفه، 3 تکرار در هر ست با فاصله 30 ثانیه استراحت بین تکرارها و2 دقیقه استراحت بین ستها) را انجام دهند. بلافاصله بعد از نمونهگیری دوم خون، مایعات قندی (1گرم قند به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، به ازای هر گرم قند3 میلی لیتر آب) و آب (با حجم برابر) داده شد. دادهها با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس (اندازهگیری مکرر) و آزمون تعقیبی بونفرونی آنالیز شد. تفاوت معنیدار در سطح 05/0 p< پذیرفته شد.
یافتهها: سطوح AgRP لنفوسیت بلافاصله بعد از فعّالیت در هر 2 گروه آب و قند افزایش معنیداری داشت. به هر حال، سطح AgRP در گروه قندی کاهش معنیداری داشت؛ امّا در گروه آب به طور معنیداری در دوره 90 دقیقه بعد از فعّالیّت در سطح بالایی باقی ماند. سطح گلوکز پلاسما بلافاصله بعد از فعّالیت در هر 2 گروه آب و قند افزایش معنیداری داشت. سطح گلوکز پلاسما فقط در گروه آب در دوره 90 دقیقه بعد از فعّالیّت کاهش معنیداری داشت، درحالی که در گروه قند در دوره 90 دقیقه بعد از فعّالیّت در سطح بالاتری ماند. به هر حال تفاوت معنیداری بین گروه آب و قند پیدا نشد.
نتیجهگیری: یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد که قند خوراکی غلظت AgRP افزایش یافته ناشی از WBTCE در لنفوسیت را کاهش میدهد. دادهها همچنین نشان میدهد که پروتکل WBTCE قادر است مقادیر شاخصهای انرژی (گلوکز و AgRP) را در پلاسما و لنفوسیت تغییر دهد. کاهش AgRP لنفوسیت ممکن است به افزایش گلوکز پلاسما مربوط باشد و همچنین احتمال دارد بهبود وضعیّت انرژی سلولی ناشی از مصرف گلوکز را روشن کند. با توجّه به این نتایج، احتمال دارد نقش لنفوسیت به عنوان یک منبع محیطی کوچکی از ترشّح AgRP به داخل گردش خون توصیف شود.- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 11-12-1388
- نویسندگان: محمد قاسمی,عباس قنبری نیاکی,شادمهر میردار,امیر رشید لمیر,مسلم حجتی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: واژههای کلیدی: قند خوراکی,AgRP,لنفوسیت خون محیطی,فعّالیّت دایره ای ویژه کشتی
- چکیده: چکیده
مقدّمه: پروتئین وابسته به آگوتی (AgRP) یک پپتید اشتهاآور است که از هیپوتالاموس و بافتهای دیگر ترشّح میشود. این پپتید تأثیر قوی بر رفتار دریافت غذا و هموستاز انرژی دارد. گزارش شده است که در شرایط منفی تعادل انرژی ممکن است لنفوسیت، AgRP را ترشّح کند و با بازسازی انرژی سلولی متوقّف شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر قند خوراکی بر AgRP لنفوسیت خون محیطی و غلظت گلوکز پلاسما پس از یک جلسه فعّالیّت دایرهای مبتنی بر فنون کشتی در کشتیگیران جوان بود.
روششناسی: 16 کشتیگیر آزادکار (وزن 25/3±81/74 کیلوگرم، سن22/0±12/22 سال و شاخص تودة بدنی 56/0±72/25 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به گروههای آب و قند تقسیم شدند. نمونهگیری خون قبل، بلافاصله بعد و90 دقیقه پس از فعّالیّت گرفته شد. از آزمودنیها خواسته شد پروتکل فعّالیت مقاومتی دایرهای مبتنی بر فنون کشتی (WBTCE) (2 ست، 6 ایستگاه، 20 ثانیه فعّالیت در هر ایستگاه بدون وقفه، 3 تکرار در هر ست با فاصله 30 ثانیه استراحت بین تکرارها و2 دقیقه استراحت بین ستها) را انجام دهند. بلافاصله بعد از نمونهگیری دوم خون، مایعات قندی (1گرم قند به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، به ازای هر گرم قند3 میلی لیتر آب) و آب (با حجم برابر) داده شد. دادهها با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس (اندازهگیری مکرر) و آزمون تعقیبی بونفرونی آنالیز شد. تفاوت معنیدار در سطح 05/0 p< پذیرفته شد.
یافتهها: سطوح AgRP لنفوسیت بلافاصله بعد از فعّالیت در هر 2 گروه آب و قند افزایش معنیداری داشت. به هر حال، سطح AgRP در گروه قندی کاهش معنیداری داشت؛ امّا در گروه آب به طور معنیداری در دوره 90 دقیقه بعد از فعّالیّت در سطح بالایی باقی ماند. سطح گلوکز پلاسما بلافاصله بعد از فعّالیت در هر 2 گروه آب و قند افزایش معنیداری داشت. سطح گلوکز پلاسما فقط در گروه آب در دوره 90 دقیقه بعد از فعّالیّت کاهش معنیداری داشت، درحالی که در گروه قند در دوره 90 دقیقه بعد از فعّالیّت در سطح بالاتری ماند. به هر حال تفاوت معنیداری بین گروه آب و قند پیدا نشد.
نتیجهگیری: یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد که قند خوراکی غلظت AgRP افزایش یافته ناشی از WBTCE در لنفوسیت را کاهش میدهد. دادهها همچنین نشان میدهد که پروتکل WBTCE قادر است مقادیر شاخصهای انرژی (گلوکز و AgRP) را در پلاسما و لنفوسیت تغییر دهد. کاهش AgRP لنفوسیت ممکن است به افزایش گلوکز پلاسما مربوط باشد و همچنین احتمال دارد بهبود وضعیّت انرژی سلولی ناشی از مصرف گلوکز را روشن کند. با توجّه به این نتایج، احتمال دارد نقش لنفوسیت به عنوان یک منبع محیطی کوچکی از ترشّح AgRP به داخل گردش خون توصیف شود.- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 11-12-1388
- نویسندگان: محمد قاسمی,عباس قنبری نیاکی,شادمهر میردار,امیر رشید لمیر,مسلم حجتی
- مشاهده