در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: زنان، مامایی و نازایی ایران
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آگاهی,نگرش,ناباروری,رحم جایگزین
- چکیده: مقدمه: ناباروری به عنوان یک بحران روانی، استرس زیادی را بر زوجین نابارور وارد کرده و به طرق گوناگون، سلامت روانی آنان را تهدید می کند. یکی از جدیدترین روش های کمک باروری، روش رحم جایگزین است. جنبه های بی نظیر رحم جایگزین باعث شده که این روش در سال های اخیر، بحث برانگیزترین روش کمک باروری محسوب شود. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین آگاهی و نگرش زنان نابارور نسبت به رحم جایگزین انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی مقطعی در سال 90-1389 بر روی 150 زن نابارور که جهت درمان به مرکز ناباروری فاطمیه همدان مراجعه کرده بودند، انجام شد. نمونه گیری به روش تصادفی سیستماتیک انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه و روش جمعآوری آن، از طریق مصاحبه بود. اطلاعات پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های توصیفی و تحلیلی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافتهها: 65 نفر (3/43%) از زنان در صورت لزوم، موافق استفاده از رحم جایگزین بودند. 74 نفر (3/49%) از زنان ترجیح میدادند که رحم را از افراد آشنا دریافت کنند. 103 نفر (6/68%)، با مطلع ساختن کودک از نحوه به دنیا آمدنش موافق بودند. 101 نفر (3/67%) از زنان، آموزشی در مورد رحم جایگزین دریافت نکرده بودند. علی رغم اینکه فقط 15 نفر (10%) از زنان نابارور نسبت به رحم جایگزین آگاهی ضعیفی داشتند، ولی 80 نفر (3/53%) از آنان نگرش مثبتی نسبت به این روش داشتند.
نتیجهگیری: علی رغم آگاهی نسبتاً خوب زنان نابارور نسبت به رحم جایگزین، ولی نگرش آنان نسبت به این روش چندان مثبت نیست. بنابراین به میزان زیادی نیاز به فرهنگ سازی و ایجاد بستر در این زمینه بین عموم مردم احساس میشود.
- چکیده انگلیسی: Introduction: Infertility as a stressful life crisis can devastate person’s mental health. One of the latest methods of assisted reproductive technology is surrogacy. This technique is considered as the most controversial reproductive techniques in recent years because of its unique aspects. So, this study was performed with the purpose of determining the knowledge and attitude of infertile women about surrogacy.
Methods: This descriptive and cross sectional study was conducted on 150 infertile women who were referred to Fatemieh infertility treatment center in Hamadan, Iran, 2010 to 2011. Samples were selected by systematic randomized method. Data gathering tools was interviewing with a questionnaire. Data were analyzed using SPSS software version 16, and descriptive analytical spearman tests. P value less than 0.05 was considered significant.
Results: 65 infertile women (43.3%) was agree with using surrogacy if necessary. 74 women (49.3%) preferred using known surrogate mother. 103 women (68.6%) agreed with disclosure to child about the fact. 101 women (67.3%) did not have received any educational information about surrogacy. However only 15 infertile women (10%) did not had enough knowledge toward surrogacy, but 80 women of them (53.3%) had positive attitudes toward surrogacy.
Conclusions: Despite of good knowledge of infertile women toward surrogacy, their attitudes about this technology are not so positive. So, changing the cultural background in the society for better acceptability of this technique seems to be necessary.
- انتشار مقاله: 17-11-1391
- نویسندگان: انسیه محبی کیان,هدیه ریاضی,سعید بشیریان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: زنان، مامایی و نازایی ایران
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: زایمان,سزارین,عوامل پیشگویی کننده,قصد رفتاری,باورهای زنان
- چکیده: مقدمه: زایمان سزارین نسبت به زایمان طبیعی، برای مادر و نوزاد خطرات بیشتری دربردارد. در بسیاری از موارد باورهای ناصحیح و هنجارهای انتزاعی و عدم آگاهی، ترغیبکننده و تعیینکننده نوع انجام زایمان است. این مطالعه با هدف تعیین عوامل پیشگوییکننده، باورها و قصد رفتاری برای انتخاب عمل سزارین در زنان باردار شهر همدان انجام شد. روش کار: این مطالعه توصیفی- تحلیلی بر روی 346 نفر از زنان باردار مراجعهکننده به کلینیک تخصصی زنان و زایمان و مراکز بهداشتی درمانی شهر همدان انجام شد. نمونهها به صورت تصادفی انتخاب و اطلاعات مربوط به متغیرهای دموگرافیک، باورها و قصد رفتاری نسبت به روش زایمانی، و عوامل پیشگوییکننده تمایل به انتخاب روش سزارین از طریق پرسشنامه و مصاحبه جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده، با آزمون رگرسیون لوجستیک، با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 11) صورت گرفت. یافتهها: 2/50% زنان باردار روش سزارین و 2/44% زایمان طبیعی را انتخاب کرده بودند.86 نفراز زنان باردار (4/49%) نظر پزشک معالج و 63 نفر (36%) عدم احساس درد را علت اصلی انتخاب سزارین گزارش کردند. آزمون رگرسیون لوجستیک نشان دادکه تعداد حاملگی، بستن لولههای رحمی، سابقه بیماریهای زمینهای، نازایی، مشخص بودن زمان زایمان، زایمان بیدرد، پیشنهاد همسر و حفظ سلامت نوزاد، پیشگوییکننده انتخاب روش سزارین بودند )05/0(p<. افزایش سطح سواد مادران، اشتغال آنها، افزایش سن و بارداری اول موجب افزایش درخواست زنان باردار برای انجام سزارین بود) 05/0(p<. نتیجهگیری:با شناسایی، اصلاح و ارتقای باورهای زنان نسبت به زایمان طبیعی و همچنین با افزایش امکانات و استانداردهای انجام زایمان طبیعی، میتوان میزان انجام سزارینهای غیر ضروری را کاهش داد. آموزش و مشاوره با خانوادهها از طریق مراکز بهداشتی و رسانهها پیشنهاد میشود.
- چکیده انگلیسی: Introduction: Cesarean section delivery is more dangerous than normal delivery for mother and neonate. In many cases wrong beliefs, norms, and unawareness persuade and determine mode of delivery. The aim of this study was to determine women's beliefs, behavioral intention, and predictive factors for requesting cesarean section. Methods: This descriptive-analytical study was performed on 346 pregnant women referred to Hamedan health centers and obstetrics clinic. Samples were randomly selected and data related to the demographic variables, beliefs and behavioral intention toward delivery method, and predictors of willingness to select cesarean method were collected using questionnaire and interview. Data were analyzed by SPSS version 11. Results: Willingness to perform an elective cesarean section was 50.2% versus 44.2% for normal delivery. Main reasons to perform a cesarean section were: Obstetricians' suggestion (49.4%, n=86) and having painless delivery (36%, n=63). Logistic regression revealed that, previous cesarean, tube ligation after cesarean section, planned delivery, spouse' willingness and safety of neonatal were determinant factors in cesarean section (p<0.05). Rising mothers’ literacy, employment, increase in age, and first pregnancy increased the requests for cesarean section in pregnant women (p<0.05). Conclusion: By identifying, modifying and improving women's beliefs to normal vaginal delivery and also providing standard conditions for normal delivery could reduce rate of non-medical causes of cesarean section. Providing educational and counseling services for families by health centers and mass media is suggested.
- انتشار مقاله: 29-08-1394
- نویسندگان: بابک معینی,حمید الهوردیپور,حسین محجوب,سعید بشیریان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه علمی امنیت ملی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: الگو,تاب آوری,مدیریت بحران,جوامع
- چکیده: با توجه به ماهیت چندوجهی و پیچیدگی مفهوم تاب آوری، در اکثر مطالعات مدیریت بحران اجتماعات تاب آور، بدلیل عدم ملاحظات مفهومی که پایه سنجش تاب آوری می باشد، نتایج قابل قبولی مشاهده نمی گردد. لذا این تحقیق با هدف تمرکز بر مبانی مفهومی، در تلاش برای یافتن الگوی غنی در مدیریت بحران جوامع می باشد.
در این راستا، در تحقیق پیش رو، ضمن مرور منابع مختلف، تعداد 80 پیشینه منتخب در بازه زمانی 47 ساله با بهره گیری از شبکه تحلیل مضمون، طبقه بندی و بررسی شد و پس از تعیین مضامین فراگیر، تجزیه و تحلیل آماری در راستای اهداف تحقیق در محتوای پیشینه ها صورت گرفت.
مطابق یافته ها، مضامین «ثبات، پاسخ، بازیابی، کاردانی، افزونگی، خطرپذیری و سازگاری» به عنوان مضامین فراگیر در جوامع تاب آور تعیین وضمن تجزیه و تحلیل داده ها و نیز بررسی میزان استفاده از هرمضمون در پیشینه ها، فراوانی مضامین ثبات و سازگاری، با بیشترین تکرار در محتوای مطالعات تعیین شد. سپس جایگاه هرمضمون در مراحل مختلف مدیریت بحران شامل قبل از وقوع، حین وقوع و پس از وقوع و نیز حالات مختلف عملکرد تاب آورانه شامل شرایط عادی، اضطراری و انتقالی تبیین و ترسیم گردید.
درنهایت مشخص شد، علیرغم افتراق مضامین مستخرج از این تحقیق با محتوای هرکدام از پیشینه ها به دلیل نقص در مفاهیم آنها، این رویکرد با تلفیق دیدگاه های صاحب نظران مطالعات انطباق داشته و به دلیل غنی بودن و جامعیت در مبانی، الگوی مناسبی برای سنجش تاب آوری در مدیریت بحران جوامع می باشد.- چکیده انگلیسی: Due to the multifaceted nature and complexity of the concept of resilience, in most studies of resilient communities, due to the lack of conceptual considerations that are the basis for measuring resilience, acceptable results are not observed. Therefore, this study aims to focus on conceptual foundations, trying to find a rich pattern in crisis management of communities.
In the present study, while reviewing various sources, 80 selected records in the 47-year period were classified and reviewed using Thematic Analysis network, and after determining the Global Themes, statistical analysis has been done on the content of the research backgrounds.
According to the findings, the themes of "Robustness, Response, Recovery, Resourcefulness, Redundancy, Risk and Adaptability" as Global Themes determine and analyze data and also examine the use of each theme in the background. So, the frequency of Robustness and Adaptability was determined with the highest repetition in the content of the studies. Then, the position of each topic in different stages of crisis management, including before, during and after the occurrence, as well as different situations of resilient performance, including normal, emergency and transitive conditions, were explained and outlined.
Finally, it was found that despite the differences between the themes of this study and the content of each background due to defects in their concepts, this approach has been adapted by combining the views of experts in studies, and due to its richness and comprehensiveness in the basics, it is a appropriate pattern for measuring resilience in crisis management in communities.- انتشار مقاله: 28-01-1399
- نویسندگان: سعید بشیری,بهرام بیات,شروین جمشیدی,رضا صالح زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه تاریخ روابط خارجی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ایران,سیاست خارجی,هویدا
- چکیده: رفتار سیاست خارجی، واکنشی به محرکهای داخلی و خارجی است که بهصورت حلقههای یک زنجیر با هم ارتباط دارند. به سبب متغیرهای گوناگون و مؤثر در روند تصمیمگیری، نمیتوان رفتار سیاست خارجی کشورها را به یکدیگر تعمیم داد. در تحلیل تصمیمهای سیاست خارجی ایران، از مدل پیش نظریة جیمز روزنا، به سبب توجه همزمان به دو سطح خرد و کلان بهره گرفته شده است تا هم ساختارهای داخلی مؤثر در تصمیمگیری و هم تأثیر متغیر نظام بینالملل بر روند تصمیمگیریها بررسی و مشخص شود. بنابر این پژوهش، تصمیمها در سیاست خارجی ایران در دورة نخستوزیری امیرعباس هویدا، میان سالهای 1356- 1343ش. بیشترین تأثیر از آنِ متغیر فرد و متغیر نظام بینالملل بوده و متغیر دولتی یا بوروکراتیک، متغیر نقش و متغیر اجتماعی کمترین تأثیر را داشتهاند.
- چکیده انگلیسی:
Foreign policy behavior is shaped by reaction to internal and external stimuli which are interlined like a chain. There are various effective variables at play in the process of foreign policy decision-making, thus making it impossible to generalize a country’s foreign policy. James Rosenau’s pre-theory takes into account the micro and macro level which makes it suitable for analyzing Iran’s foreign policy decisions as it could offer a platform for studying internal structures and the international system affecting the decision-making process. The findings suggest Iranian foreign policy decision-making during Prime Ministry Hoveyda, the period 1964 to 1978, was heavily influenced by the individual and the international system variables, while the governmental, role and societal variables had the lowest impact on shaping the foreign policy in this period.- انتشار مقاله: 02-07-1396
- نویسندگان: سعید بشیری,مهدخت مسعودیان فر
- مشاهده