در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب توانبخشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: بزرگسال,تک زبانه,دوزبانه,روانی کلامی,روانی معنایی,روانی واجی
- چکیده: مقدمه و اهداف
افراد دوزبانه از لحاظ سن اکتساب و سطح تسلط به آن دو زبان تقسیمبندی میشوند. تکلیف روانی کلامی به توانمندیهای معنایی در سنین رشد طبیعی، سالمندی و اختلالات نورولوژیک حساس است. لذا عملکرد افراد دوزبانه و تکزبانه در سطح واژگان از طریق روانی کلامی بررسی میگردد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع مقایسهای-مقطعی روی 30 دانشجوی تکزبانه فارسی و 28 دوزبانه کردی- فارسی به روش نمونهگیری در دسترس انجام شد. از دو تکلیف روانی معنایی و روانی واجی استفاده گردید. در روانی معنایی از فرد خواسته میشد اسامی مربوط به مقوله میوهها و حیوانات و در روانی واجی کلماتی را که با سه حرف /f/,/a/,/s/ شروع میشدند، در مدت یک دقیقه نام ببرد. دادهها با نرم افزار16SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین روانی معنایی و واجی به زبان کردی در افراد دوزبانه کرد-فارس تفاوت معناداری با زبان فارسیشان داشت (001/0>P). درحالیکه این میانگین به زبان فارسی بین افراد تکزبانه فارسی و دوزبانه، هیچ تفاوت آماری معناداری نداشت. در تمامی تکالیف روانی کلامی به زبان مادری، افراد تکزبانه فارس در زبان فارسی عملکرد بهتری نسبت به افراد دوزبانه به زبان کردی نشان دادند (001/0>P).
نتیجهگیری: هیچ تفاوتی بین زبان فارسی افراد تکزبانه و دوزبانه در روانی کلامی مشاهده نشد. اما در زبان مادری بین دو گروه، تفاوت معناداری وجود داشت به گونهای که افراد فارس زبان بهتر از افراد کرد زبان به زبان مادریشان عمل کردند.- چکیده انگلیسی: Background and Aim: Bilingual populations are divided with respect to age of acquisition and proficiency on two languages. Verbal fluency tasks are sensitive to semantic abilities in normal development, aging and neurological disorders. So the performance of bilinguals and monolinguals is assessed by verbal fluency in lexical level.
Materials and Methods: This comparative cross-sectional study was done over 30 Persian monolingual and 28 Persian-Kurdish bilingual students by Convenience Sampling. Semantic and letter fluency tasks were used. Subject was asked to name fruit and animal categories in semantic fluency and words that beginning with/f/, /a/, and /s/ letters for letter fluency in one minute. Data were analyzed by using SPSS 16 software.
Results: Semantic and letter fluency mean in Kurdish-Persian bilinguals in Kurdish language was significantly different from their Persian language (p˂0.001). While this mean was not significantly different in Persian language among monolinguals and bilinguals. Monolinguals in Persian language were better than bilinguals in Kurdish language in all verbal fluency tasks (p˂0.001).
Conclusion: No difference was observed on verbal fluency between bilinguals and monolinguals in Persian language. But, there was significant difference in native language between two groups that the Persian individuals were better than Kurdish individuals in their native language.
- انتشار مقاله: 15-09-1393
- نویسندگان: سیده زهره موسوی,آذر مهری,نگین یوسفی,سامان معروفی زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب توانبخشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کودکان,بهنجار,راهنمایی شناختی,نوا,اکوستیکی
- چکیده: مقدمه و اهداف
در صوتدرمانی، رویکرد راهنمایی شناختی از طریق تحریک الگوهای تفکر و تصویرسازیهای معنایی ذهنی نهفته در تکالیف منجربه استخراج رفتار صوتی موردنظر میشود. در این پژوهش، از راهنماهای شناختی برای تغییر مولفههای اکوستیکی نوای گفتار در کودکان بهنجار استفاده شده است.
مواد و روش ها
پژوهش حاضر به شیوه کارآزمایی بالینی بر روی 120 کودک بهنجار (60 مذکر و 60 مونث) 12- 8 ساله انجام شد. کودکان مورد مطالعه از روی 6 جمله حاوی کلمات کلیدی به ترتیب «بلند»، «آرام»، «هل داد»، «بالا»، «خوشحال» و «ناراحت» دو مرتبه (قبل و بعد از ارایه راهنمایی شناختی) خواندند. مولفههای اکوستیکی نوای گفتار شامل فرکانس پایه، شدت، دیرش و تغییرات آنها در تکالیف فوق با استفاده از نرمافزار praat مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها
یافتهها نشان داد میانگین فرکانس پایه در کلیه کلمات کلیدی و جملات مورد بررسی (به استثنای جمله حاوی کلمه کلیدی «هل داد») در کلیه محدودههای سنی و جنسی بعد از ارایه راهنمایی شناختی افزایش معنادار (05/0p˂) یافت. میانگین شدت نیز در جملات حاوی کلمات کلیدی «بلند»، «هل داد»، «بالا» و «خوشحال» بهصورت معنادار افزایش؛ اما در جملات حاوی کلمات «آرام» و «ناراحت» کاهش یافت (05/0p˂)؛ تغییرات دیرش نیز در کلیه جملات و کلمات کلیدی به لحاظ آماری معنادار بود (05/0p˂).
نتیجه گیری
راهنماییهای شناختی میتواند بدون تحمیل هیچگونه الگوی بیرونی، جنبههای مختلف نوای گفتار را در کودکان بهنجار فارسی زبان تغییر دهد. مطالعات بعدی میتوانند قابلیت استفاده از رویکرد راهنمای شناختی را در درمان مشکلات نوای گفتار کودکان فارسی زبان مورد مطالعه قرار دهند.- چکیده انگلیسی: Background and Aim: In voice therapy,cognitive cueing approach elicits intended vocal behaviors by stimulating mental patterns and semantic imagery that is included in the tasks. In the current study, cognitive cues were used in order to change acoustic parametersof speech prosody in normal children.
Materials and Methods: This clinical control trial study was done over 120 normal children (60 male, 60 female) ranging from 8 to 12 years old. The children read 6 sentences twice with keywords including respectively “aloud”; “slowly”; “push”; “up”; “happy”, and “sad” before and after cognitive cueing. Acoustic parametersof speech prosody including fundamental frequency, intensity, duration and their changes were analyzed by Praat software throughout reading tasks.
Results: Results showed that fundamental frequency mean in all keywords and sentences (except for the sentence included “push” keyword) have been significantly increased in all age and gender groups (p˂0.05). Also intensity mean increased significantly in the sentences included “aloud”; “push”; “up”, and “happy” keywords but decreased in the sentences included “slowly”, and “sad” keywords. The duration parameter changed significantly in all keywords and sentences (p˂0.05).
Conclusion: Cognitive cues may be able to modify various aspects of speech prosody without imposing any external model in normal Persian children. Future studies can investigate the effect of cognitive cueing approach to improve speech prosody problems of children in Persian.
- انتشار مقاله: 10-02-1393
- نویسندگان: سیده زهره موسوی,سیده مریم خدامی,یحیی مدرسی,محمد کمالی,میشل درینان,نادر فداکار,سجاد نجمالدینی,نسرین عباسقلیزاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم پیراپزشکی و توانبخشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: صوت,سیگار,حنجره,شاخصهای آکوستیک
- چکیده: هدف:
مصرف سیگار به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر در ایجاد ضایعات حنجره و اختلالات صوتی شناخته میشود. حنجره و صوت گفتار را قابل شنیدن میکنند. ارتباط گفتاری نقش مهم و غیرقابل انکاری در زندگی انسان دارد. بررسی تاثیر سیگار بر وضعیت صوت سیگاریها از منظر پیشگیری، درمان و توانبخشی ضرورت دارد.
روش بررسی:
مطالعه حاضر از نوع مقطعی و بر روی 45 فرد سیگاری مراجعه کننده به مرکز ترک سیگار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (34 مذکر و 11 مونث) با میانگین سنی (9/7±38/4) و 32 نفر غیرسیگاری (19 مذکرو 13 مونث) بامیانگین سنی (7/8±28/43) انجام شد. جهت تجزیه وتحلیل شاخصهای آکوستیک واکه /a/ به مدت 5 ثانیه تولید و با نرم افزار MDVP فرکانس پایه و تغییرات آن، جیتر، شیمر، تغییرات دامنه شدت صوت و نسبت نویز به هارمونی مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها:
نتایج نشان داد که شاخصهایF0،Fmin در افراد سیگاری کاهش یافته و با افراد غیرسیگاری تفاوت معناداری دارد (0/05>p). مقدارNHR، میانگینvAm ، میانگینAtri ، میانگین vF0 در افراد سیگاری به طور معنیداری بالاتر از افراد غیرسیگاری است (0/05>p). همچنین بررسی ارتباط تعداد نخ سیگار مصرفی در روز نشان داد که این عامل با شاخصهایF0 (0/010=p، 0/374-=r) و Fmin (0/004=p، 0/423-=r) و همبستگی معناداری دارد اما با سایر شاخصهای اکوستیک صوتی همبستگی معناداری ندارد.
نتیجهگیری:
شاخصهای آکوستیکی صوت در افرادی که مدت طولانی سیگار مصرف میکردند به طور معناداری نشاندهنده اختلال در عملکرد حنجره و صوت آنها میباشد. مصرف سیگار به مقدار 15 نخ در روز و مدت زمان بیشتر از 10 سال میتواند تاثیرات مشخصی را بر روی حنجره و در نتیجه شاخصهای صوتی گذاشته و منجر به اختلال در صوت شود.- چکیده انگلیسی: Purpose:
Smoking is one of the most important factors in laryngeal lesions and voice disorders. Larynx and voice make speech audible. Speech communication has undeniable and important role in human life. Investigation of the smoking effect on the smoker’s voice is necessary for prevention, treatment and rehabilitation plan.
Methods:
This cross- sectional study was performed on 45 smokers (34 male and 11 female, mean age: 38.4 ± 9.7 years) attending to stop smoking center of Beheshti University of Medical Sciences and 32 non-smokers (19 male and 13 female, age range: 28.43 ± 7.8 years)). The vowel /a/ was sustained for 5 seconds and the acoustic characteristics i.e. fundamental frequency and its variation, jitter, Shimmer, changes in amplitude and Noise to harmonic ratio was analyzed with MDVP software.
Results:
The results show that F0 and Fmin decreased in smokers and there is a significant difference with non-smokers (p<0.05). The NHR, vAm, Atri, vF0 in smokers are significantly higher than non-smokers (p<0.05). In addition, the relation between the number of cigarettes smoked per day showed that it has a significant correlation with parameters F0 (P=0.010; r=-0.374) and Fmin (p=0.004; r=-0.423) however, no significant correlation with acoustic voice features.
Conclusion:
Acoustic voice characteristics in individual who smokes longer were significantly reflects larynx and voice dysfunction. Smoking 15 cigarettes per day and more than 10 years can affect the larynx significantly and also disturbed voice.- انتشار مقاله: 13-11-1394
- نویسندگان: علی محمدزاده,زهره موسوی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصل نامه علمی پژوهشی مهندسی پزشکی زیستی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: صرع,الکتروانسفالوگرام,دستهبندی مبتنی بر نمایش تنک (SRC),یادگیری دیکشنری
- چکیده: استفاده از یک روش هوشمند برای تشخیص خودکار مراحل مختلف بیماری صرع در کاربردهای پزشکی جهت کاهش حجم کار پزشکان در تجزیه و تحلیل دادههای صرع از طریق بازرسی بصری یکی از چالشهای مهم در سالهای اخیر بوده است. یکی از مشکلات شناسایی خودکار مراحل مختلف بیماری صرع، استخراج ویژگیهای مطلوبی است که بتوانند بیشترین تمایز را میان مراحل مختلف صرع ایجاد نمایند. فرایند یافتن ویژگیهای مناسب عموما امری زمانبر است. در این پژوهش رویکرد جدیدی برای شناسایی خودکار مراحل مختلف صرع ارائه شده است. در این مقاله از دستهبندی مبتنی بر نمایش تنک سیگنال (SRC) به همراه یادگیری دیکشنری آموزش دیده برای شناسایی خودکار مراحل مختلف بیماری صرع با استفاده از سیگنال EEG استفاده شده است. روش پیشنهادی در 8 سناریو از 9 سناریوی ارائه شده به صحت، حساسیت و اختصاصیت 100% دست یافته و همچنین در برابر نویز گوسی تا سطح صفر دسیبل مقاوم میباشد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که استفاده از الگوریتم پیشنهادی برای شناسایی مراحل مختلف صرع موفقیت بیشتری نسبت به سایر روشهای مشابه دارد.
- چکیده انگلیسی: Using a smart method to automatically detect different stages of epilepsy in medical applications, to reduce the workload of physicians in analyzing epilepsy data by visual inspection is one of the major challenges in recent years. One of the problems of automatic identification of different stages of epilepsy is extraction of desirable features which can make the most distinction between different stages of epilepsy. The process of finding the proper features is generally time consuming. This study presents a new approach for the automatic identification of different epileptic stages. In this paper, a sparse represantion-based classification (SRC) with proposed dictionary learning is used to automatically identify the different stages of epilepsy using the EEG signal. The proposed method achieves 100% accuracy, sensitivity and specificity in 8 out of 9 scenarios. Also the proposed algorithm is resistant to Gaussian noise up to 0 decibels. The results show that using the proposed algorithm to identify different epileptic stages has a higher success rate than other similar methods.
- انتشار مقاله: 08-01-1399
- نویسندگان: سبحان شیخیوند,زهره موسوی,توحید یوسفی رضایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصل نامه علمی پژوهشی مهندسی پزشکی زیستی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: LSTM,سیگنالهای EEG,خستگی راننده,CNN
- چکیده: در سالهای اخیر خستگی راننده به یکی از دلایل مهم تصادفات جادهای تبدیل شده و مطالعات زیادی برای تحلیل خستگی راننده انجام شده است. سیگنالهای EEG به دلیل غیرتهاجمی بودن، مطمئنترین روش برای اندازهگیری خستگی راننده محسوب میشوند. تفسیر دستی سیگنالهای EEG برای تشخیص خستگی راننده امری دشوار است، بنابراین باید سیستم خودکاری برای تشخیص خستگی راننده با استفاده از سیگنالهای EEG فراهم شود. یکی از مشکلات مربوط به الگوریتمهای تشخیص خودکار خستگی راننده، استخراج و انتخاب ویژگیهای تبعیضآمیز است که به طور کلی منجر به پیچیدگی محاسباتی میشود. در این مقاله یک رویکرد جدید برای طبقهبندی خودکار دومرحلهای خستگی راننده از 6 منطقهی فعال با استفاده از سیگنالهای EEG ارائه شده است. در این روش سیگنال EEG ثبت شده به طور مستقیم و بدون استفاده از استخراج/انتخاب ویژگی کلاسیک به عنوان ورودی شبکهی عمیق کانولوشنال و شبکهی حافظهی طولانی کوتاهمدت (CNN-LSTM) در نظر گرفته شده است. موارد بیان شده به عنوان یک روند چالش برانگیز در مقالات پیشین مطرح شده است. معماری شبکهی پیشنهادی به صورت 7 لایهی کانولوشن با 3 لایهی LSTM و به دنبال آن 2 لایهی کاملا متصل طراحی شده است. از شبکهی LSTM در ترکیب با شبکهی CNN برای افزایش پایداری و کاهش نوسانات استفاده شده است. نتایج شبیهسازی روش پیشنهادی برای طبقهبندی 2 حالت از خستگی راننده برای 6 ناحیهی فعال A، B، C، D، E (بر اساس یک کانال) و F به ترتیب صحت 23/99، 55/97، 98، 26/97، 78/98، 77/93 درصد و ضریب کاپاکوهن 98/0، 96/0، 97/0، 96/0، 98/0 و 92/0 را ارائه کرده است. علاوه بر این با مقایسهی نتایج به دست آمده با نتایج روشهای پیشین، عملکرد مطلوب روش پیشنهادی نشان داده شده است. همچنین با توجه به صحت بالای روش پیشنهادی بر اساس یک کانال سیگنال EEG (منطقهی E)، میتوان از آن برای طراحی سیستمهای خودکار تشخیص خستگی راننده با پیششرط سرعت و صحت بالا استفاده کرد.
- چکیده انگلیسی: In recent years, driver fatigue has become one of the major causes of road accidents, and many studies have been conducted to analyze driver fatigue. EEG signals are considered the most reliable method for measuring driver fatigue because of the non-invasive nature. Manual interpretation of EEG signals for detection of driver fatigue is impossible, so an automatic detection of driver fatigue from EEG signals should be provided. One of the problems regarding the automatic detection of driver fatigue is extraction and selection of discriminative features witch generally leads to computational complexity. This paper prepares a new approach to automatic classifying 2 stages of driver fatigue from 6 active regions of EEG signals. In the proposed method, directly apply the raw EEG signal to convolutional neural network-long short time memory (CNN-LSTM) network, without involving feature extraction/selection. This is a challenging process in previous literature. The proposed network architecture includes 7 convolutional layers with 3 LSTM layers followed by 2 fully connected layers. The LSTM network in a fusion with the CNN network has been used to increase stability and reduce oscillation. The simulation results of the proposed method for classifying 2 stages of driver fatigue for 6 active regions A, B, C, D, E (based single-channel) and F show the accuracy of 99.23%, 97.55%, 98.00%, 97.26%, 98.78%, 93.77% and Cohen’s Kappa coefficient of 0.98, 0.96, 0.97, 0.96, 0.98 and 0.92 respectively. Furthermore, comparing the obtained results with the previous methods reveals the performance improvement of the proposed driver fatigue detection in terms of accuracy. According to the high accuracy of the proposed single-channel (region E) method, it can be used for the design of automatic detection of driver fatigue systems with high speed and accuracy.
- انتشار مقاله: 01-01-1399
- نویسندگان: سبحان شیخیوند,زهره موسوی,توحید یوسفی رضایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانش حسابداری و حسابرسی مدیریت
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ماکیاولیسم,اثربخشی فردی,ویژگی های فردی و حسابرس
- چکیده: مطالعه حاضر به بررسی رابطه میان اثر بخشی فردی حسابرس و ماکیاولیسم می پردازد. اثر بخشی فردی بر عملکرد فرد در سازمان، نحوه انجام دادن وظایف فرد و میزان رسیدن به اهداف توسط فرد دلالت دارد، در حالی که ماکیاولیسم استفاده از هر وسیله برای رسیدن به هدف را مجاز می داند، حتی اگر با آرمان های همان هدف در تناقض باشد. مبانی نظری تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای و داده های تحقیق از طریق پرسش نامه جمع آوری شده است. نمونه آماری این پژوهش شامل 518 نفر از حسابرسان شاغل در بخش های خصوصی و دولتی می باشد. فرضیه های تحقیق بر اساس روش همبستگی و از طریق آزمون رگرسیون چند متغیره مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که ماکیاولیسم با اثربخشی فردی حسابرس در هر دو بخش دولتی و خصوصی، رابطه ای معنی دار و منفی دارد. همچنین متغیرهای ماکیاولیسم و اثربخشی فردی حسابرس در دو بخش دولتی و خصوصی متفاوت است. متغیرهای تحصیلات و تجربه کاری حسابرس با اثربخشی فردی حسابرس، در بخش خصوصی رابطه ای معنی دار را نشان می دهد در حالی که در بخش دولتی رابطه معنی داری وجود ندارد. متغیر جنسیت نیز در دو بخش دولتی و خصوصی، رابطه معنی داری با اثربخشی فردی حسابرس ندارد.
- چکیده انگلیسی: The present study examines the relationship between auditor's individual effectiveness and machiavellianism. Individual effectiveness implies the individual's performance in the organization, how the individual perform his/her task, and the level of goal achievement by the individual, while machiavellianism permits the use of any means to achieve the goal; even if it conflicts with the same goals. Theoretical foundations of the research were collected through library studies and research data were gathered by the questionnaire. The study sample consists of 518 private and public sector auditors. The research hypotheses were examined based on the correlation method and through multivariate regression test. The results of the study indicate that machiavellianism has a significant and negative relationship with auditor's individual effectiveness in both public and private sectors. Also, machiavellianism and auditor's individual effectiveness variables are different in public and private sectors. Auditor's educations and work experience variables have a significant relationship with auditor's individual effectiveness in the private sector, while there is no significant relationship between them in the public sector. Gender variable has no significant relationship with auditor's individual effectiveness in both public and private sectors.
- انتشار مقاله: 11-07-1396
- نویسندگان: زهرا صفری,بهمن بنی مهد,زهره موسوی کاشی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: جستارهای سیاسی معاصر
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کرونا,جنسیت,رسانه اجتماعی,رسانه سازمانی,ادراک ریسک فردی
- چکیده: هدف این پژوهش بررسی تاثیر رسانه های سازمانی و اجتماعی بر پیشگیری از کرونا با میانجیگری ادراک ریسک فردی و نقش تعدیلگر جنسیت است. پژوهش حاضر، توصیفی پیمایشی است سوال اصلی پژوهش بررسی تاثیر رسانه های سازمانی و اجتماعی در درک افراد از پاندمی کرونا و تاثیردر میزان پیشگری از بیماری کووید19 می باشد. جامعه آماری شامل پرسنل شرکت سایپا که تعداد آنها 7000 نفر که با استفاده از فرمول کوکران 364 نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری و از طریق روش دلفی، با استفاده از نظر خبرگان نهائی شده است. پایائی از طریق الفای کرونباخ تائید و با استفاده از نرم افزار PLS3 و روش معادلات ساختاری به تحلیل و آزمون فرضیه ها پرداخته شد. یافته ها حاکی از آن است که شبکه های اجتماعی و سازمانی بر ادراک ریسک فردی دارای تاثیر، رسانه های اجتماعی بر اقدامات پیشگیرانه از بیماری کرونا دارای تاثیر، اما رسانه های سازمانی بر اقدامات پیشگیرانه تاثیر ندارند. از سوی دیگر نقش تعدیل گری جنسیت بر روی شاخصه ها مورد ارزیابی قرار گرفته، و مشخص گردید جنسیت، هیچکدام از شاخص ها را تعدیل نمی کند
- چکیده انگلیسی: The purpose of this study is to investigate the effect of organizational and social media on covid19 prevention through the mediation of individual risk perception and the moderating role of gender. The present study is a descriptive survey. The main question of the research is to investigate the effect of organizational and social media on people's perception of Corona pandemic and its effect on the prevention of Covid disease. The statistical population includes the personnel of Saipa Company, whose number is 7000 people who were selected using Cochran's formula of 364 samples. Research data were collected through a researcher-made questionnaire and finalized through the Delphi method, using the opinion of experts. Reliability was confirmed by Cronbach's alpha and hypotheses were analyzed and tested using PLS3 software and structural equation method. Findings indicate that social and organizational networks have an effect on the perception of individual risk, social media has an effect on preventive measures against coronary heart disease, but organizational media has no effect on preventive measures.
On the other hand, the role of gender adjustment on the indicators was evaluated, and it was found that gender does not adjust any of the indicators- انتشار مقاله: 18-01-1400
- نویسندگان: علی راشدی,زهره موسوی کاشی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: جستارهای سیاسی معاصر
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کرونا,جنسیت,رسانه اجتماعی,رسانه سازمانی,ادراک ریسک فردی
- چکیده: هدف این پژوهش بررسی تاثیر رسانه های سازمانی و اجتماعی بر پیشگیری از کرونا با میانجیگری ادراک ریسک فردی و نقش تعدیلگر جنسیت است. پژوهش حاضر، توصیفی پیمایشی است سوال اصلی پژوهش بررسی تاثیر رسانه های سازمانی و اجتماعی در درک افراد از پاندمی کرونا و تاثیردر میزان پیشگری از بیماری کووید19 می باشد. جامعه آماری شامل پرسنل شرکت سایپا که تعداد آنها 7000 نفر که با استفاده از فرمول کوکران 364 نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری و از طریق روش دلفی، با استفاده از نظر خبرگان نهائی شده است. پایائی از طریق الفای کرونباخ تائید و با استفاده از نرم افزار PLS3 و روش معادلات ساختاری به تحلیل و آزمون فرضیه ها پرداخته شد. یافته ها حاکی از آن است که شبکه های اجتماعی و سازمانی بر ادراک ریسک فردی دارای تاثیر، رسانه های اجتماعی بر اقدامات پیشگیرانه از بیماری کرونا دارای تاثیر، اما رسانه های سازمانی بر اقدامات پیشگیرانه تاثیر ندارند. از سوی دیگر نقش تعدیل گری جنسیت بر روی شاخصه ها مورد ارزیابی قرار گرفته، و مشخص گردید جنسیت، هیچکدام از شاخص ها را تعدیل نمی کند
- چکیده انگلیسی: The purpose of this study is to investigate the effect of organizational and social media on covid19 prevention through the mediation of individual risk perception and the moderating role of gender. The present study is a descriptive survey. The main question of the research is to investigate the effect of organizational and social media on people's perception of Corona pandemic and its effect on the prevention of Covid disease. The statistical population includes the personnel of Saipa Company, whose number is 7000 people who were selected using Cochran's formula of 364 samples. Research data were collected through a researcher-made questionnaire and finalized through the Delphi method, using the opinion of experts. Reliability was confirmed by Cronbach's alpha and hypotheses were analyzed and tested using PLS3 software and structural equation method. Findings indicate that social and organizational networks have an effect on the perception of individual risk, social media has an effect on preventive measures against coronary heart disease, but organizational media has no effect on preventive measures.
On the other hand, the role of gender adjustment on the indicators was evaluated, and it was found that gender does not adjust any of the indicators- انتشار مقاله: 18-01-1400
- نویسندگان: علی راشدی,زهره موسوی کاشی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: جستارهای سیاسی معاصر
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: کرونا,جنسیت,رسانه اجتماعی,رسانه سازمانی,ادراک ریسک فردی
- چکیده: هدف این پژوهش بررسی تاثیر رسانه های سازمانی و اجتماعی بر پیشگیری از کرونا با میانجیگری ادراک ریسک فردی و نقش تعدیلگر جنسیت است. پژوهش حاضر، توصیفی پیمایشی است سوال اصلی پژوهش بررسی تاثیر رسانه های سازمانی و اجتماعی در درک افراد از پاندمی کرونا و تاثیردر میزان پیشگری از بیماری کووید19 می باشد. جامعه آماری شامل پرسنل شرکت سایپا که تعداد آنها 7000 نفر که با استفاده از فرمول کوکران 364 نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری و از طریق روش دلفی، با استفاده از نظر خبرگان نهائی شده است. پایائی از طریق الفای کرونباخ تائید و با استفاده از نرم افزار PLS3 و روش معادلات ساختاری به تحلیل و آزمون فرضیه ها پرداخته شد. یافته ها حاکی از آن است که شبکه های اجتماعی و سازمانی بر ادراک ریسک فردی دارای تاثیر، رسانه های اجتماعی بر اقدامات پیشگیرانه از بیماری کرونا دارای تاثیر، اما رسانه های سازمانی بر اقدامات پیشگیرانه تاثیر ندارند. از سوی دیگر نقش تعدیل گری جنسیت بر روی شاخصه ها مورد ارزیابی قرار گرفته، و مشخص گردید جنسیت، هیچکدام از شاخص ها را تعدیل نمی کند
- چکیده انگلیسی: The purpose of this study is to investigate the effect of organizational and social media on covid19 prevention through the mediation of individual risk perception and the moderating role of gender. The present study is a descriptive survey. The main question of the research is to investigate the effect of organizational and social media on people's perception of Corona pandemic and its effect on the prevention of Covid disease. The statistical population includes the personnel of Saipa Company, whose number is 7000 people who were selected using Cochran's formula of 364 samples. Research data were collected through a researcher-made questionnaire and finalized through the Delphi method, using the opinion of experts. Reliability was confirmed by Cronbach's alpha and hypotheses were analyzed and tested using PLS3 software and structural equation method. Findings indicate that social and organizational networks have an effect on the perception of individual risk, social media has an effect on preventive measures against coronary heart disease, but organizational media has no effect on preventive measures.
On the other hand, the role of gender adjustment on the indicators was evaluated, and it was found that gender does not adjust any of the indicators- انتشار مقاله: 18-01-1400
- نویسندگان: علی راشدی,زهره موسوی کاشی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش های معاصر در مدیریت ورزشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تربیت بدنی,کارکنان,فراوانی,بینش های کاری,کمیابی,هیأت ورزشی
- چکیده: هدف پژوهش حاضر سنجش بینش های کاری در کارکنان هیأت های ورزشی استان چهارمحال و بختیاری بود. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی و جامعه ی آماری نیز شامل کارکنان هیأت های ورزشی استان چهارمحال و بختیاری در سال 1390 بود. همچنین به منظور نمونه گیری، پس از برآورد آماری و مشخص شدن حجم نمونه، تعداد 172 نفر از کارکنان هیأت های ورزشی با بهرهگیری از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار اندازهگیری، شامل چک لیست محقق ساخته بود که روایی آن با بهرهگیری از نظرات متخصصان، و پایایی آن نیز طی مطالعه مقدماتی و با محاسبه ضریب الفای کرونباخ، برابر با 84/0 به دست آمد. پس از گردآوری دادهها، به منظور تجزیه و تحلیل آماری دادهها از روش های آماری t وابسته و ضریب همبستگی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد: t مشاهده شده در سطح 05/0 تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات بینش های کاری فراوانی و کمیابی در کارکنان نشان داد. همچنین r مشاهده شده در سطح 05/0 همبستگی مثبت و معناداری را بین بینش های کاری کمیابی با سابقه کاری و سن کارکنان نشان داد. در حالی که بین بینش های کاری فراوانی با سابقة کاری و سن آنها همبستگی معناداری قابل مشاهده نبود. بر اساس نتایج حاصله به سازمان های ورزشی پیشنهاد می شود برای استخدام کارکنان مواردی از قبیل انگیزه های بالای کاری، سلامت شخصیت، مثبت اندیشی، سازمان پذیری را در نظر بگیرند و همچنین مدیران از سبک رهبری تحولی بیشتر استفاده کنند و برای کارکنان آموزش های مستمری را برگزار کنند.
- چکیده انگلیسی: The purpose of present research was to measure occupational attitudeamong sports club employees in Chaharmahal & Bakhtiare province . Research method was descriptive and statistical population was all employees in year 1390. After statistical estimation، 172 employees of sports clubs were selected randomly through multistage stratified sampling as statistical sample. Research instrument included researcher-made check list that its validity was calculated at µ=084 through chronbach alfa. After collecting data , statistical t – test was used to analyze them. Research findings showed that the observed t at µ=.05 . there was a significance difference between grades averages of mental frequency and deficiency of employees. Also, this difference among employees with below to years work experience compare to older employees was significant .according to the result sport organizations are suggested to consider high job motivation personal soundness positivism and organizational acceptance as precondition for employment. We also suggest that the managers try to use change leadership style and to establish conditions training courses for personals.
- انتشار مقاله: 22-04-1392
- نویسندگان: زهره موسوی,محمد سلطان حسینی,رضا همایی
- مشاهده