در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ترکیب شیمیایی,بقایای کمپوست قارچ,افزودن ملاس
- چکیده: این پژوهش بهمنظور بررسی ویژگیها و ارزش غذایی سیلاژ بقایای کمپوست قارچ خوراکی دکمهای (SBMC) پس از خاکزدایی و افزودن سطوح مختلف ملاس در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. ابتدا خاک موجود در بخشی از SBMC با استفاده از روش شستشو جدا شد. تیمارهای آزمایشی (1+5 تیمار) شامل 1) SBMC بدون افزودن ملاس (شاهد)، 2) SBMC به همراه 5/7 درصد ملاس، 3) SBMC به همراه 15 درصد ملاس، 4) SBMC شسته شده به همراه 5/7 درصد ملاس و 5) SBMC شسته شده به همراه 15 درصد ملاس بودند که به مدت 60 روز سیلو شدند. از سیلاژ ذرت (به عنوان سیلاژ معمولی) جهت مقایسه استفاده شد. درصد ماده خشک، ترکیب شیمیایی، غلظت اسید لاکتیک، کل اسیدهای چرب فرار، کربوهیدراتهای محلول در آب و آمونیاک، pH، ظرفیت بافری و شاخص کیفی سیلاژها اندازهگیری شد. درصد ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، NDF و ADF در SBMC، قبل از سیلو کردن به ترتیب 04/28، 59/55، 46/6، 69/29، 01/27 درصد بود. درصد ماده خشک، پروتئین خام و ADF در بین تیمارها بعد از 60 روز سیلو کردن، تفاوت معنیداری نداشتند(05/0p>). اما درصد ماده آلی در تیمارهای 4 و 5 (به ترتیب 51/65 و 85/61 درصد) در مقایسه با تیمار شاهد افزایش نشان داد (05/0p<). تیمار 5 دارای کمترین مقدار pH (16/5) و بیشترین مقدار اسید لاکتیک (80/15 گرم بر کیلوگرم ماده خشک) بود. شاخص کیفی نیز در تیمار 5 بیشترین مقدار (56/66) بود. بهطور کلی، جداسازی خاک و اضافه کردن 15 درصد ملاس به SBMC سبب بهبود ارزش غذایی سیلاژآن شد.
- چکیده انگلیسی: This study was conducted to investigate the characteristics and nutritional value of spent button mushroom compost (SBMC) silages prepared by soil removal and adding different levels of molasses in a completely randomized design. Firstly, the soil in a part of SBMC was removed by washing method. Treatments (1 + 5 treatments) were consisted of 1) SBMC without adding of molasses (control), 2) SBMC plus 7.5% molasses, 3) SBMC plus 15% molasses, 4) washed SBMC plus 7.5% molasses and 5) washed SBMC plus 15% molasses that ensiled for 60 days. Corn silage was used (as a typical silage) for comparison. Dry matter, chemical composition, lactic acid, total volatile fatty acids, water soluble carbohydrates and ammonia concentrations, pH, buffering capacity and flieg point in the silages were determined. Dry matter, organic matter, crude protein, NDF and ADF percentage before ensiling were 28.04, 55.59, 6.46, 29.69 and 27.01%, respectively for intact SBMC. Dry matter, crude protein and ADF percentage did not differ among the treatments after 60 days of ensiling (p>0.05). But, organic matter percentage increased in the treatments 4 and 5 (65.51 and 61.85%, respectively) compared with the control (p<0.05). The treatment 5 had the lowest pH (5.16) and highest lactic acid concentration (15.80 g/kg DM). The fleig point was highest in treatment 5 (66.56). Generally, the soil removal and adding 15% molasses into SBMC, improved the nutritional value of its silage.
- انتشار مقاله: 28-09-1396
- نویسندگان: سارا کلوندی,مصطفی ملکی,خلیل زابلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ترکیب شیمیایی,بقایای کمپوست قارچ,افزودن ملاس
- چکیده: این پژوهش بهمنظور بررسی ویژگیها و ارزش غذایی سیلاژ بقایای کمپوست قارچ خوراکی دکمهای (SBMC) پس از خاکزدایی و افزودن سطوح مختلف ملاس در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. ابتدا خاک موجود در بخشی از SBMC با استفاده از روش شستشو جدا شد. تیمارهای آزمایشی (1+5 تیمار) شامل 1) SBMC بدون افزودن ملاس (شاهد)، 2) SBMC به همراه 5/7 درصد ملاس، 3) SBMC به همراه 15 درصد ملاس، 4) SBMC شسته شده به همراه 5/7 درصد ملاس و 5) SBMC شسته شده به همراه 15 درصد ملاس بودند که به مدت 60 روز سیلو شدند. از سیلاژ ذرت (به عنوان سیلاژ معمولی) جهت مقایسه استفاده شد. درصد ماده خشک، ترکیب شیمیایی، غلظت اسید لاکتیک، کل اسیدهای چرب فرار، کربوهیدراتهای محلول در آب و آمونیاک، pH، ظرفیت بافری و شاخص کیفی سیلاژها اندازهگیری شد. درصد ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، NDF و ADF در SBMC، قبل از سیلو کردن به ترتیب 04/28، 59/55، 46/6، 69/29، 01/27 درصد بود. درصد ماده خشک، پروتئین خام و ADF در بین تیمارها بعد از 60 روز سیلو کردن، تفاوت معنیداری نداشتند(05/0p>). اما درصد ماده آلی در تیمارهای 4 و 5 (به ترتیب 51/65 و 85/61 درصد) در مقایسه با تیمار شاهد افزایش نشان داد (05/0p<). تیمار 5 دارای کمترین مقدار pH (16/5) و بیشترین مقدار اسید لاکتیک (80/15 گرم بر کیلوگرم ماده خشک) بود. شاخص کیفی نیز در تیمار 5 بیشترین مقدار (56/66) بود. بهطور کلی، جداسازی خاک و اضافه کردن 15 درصد ملاس به SBMC سبب بهبود ارزش غذایی سیلاژآن شد.
- چکیده انگلیسی: This study was conducted to investigate the characteristics and nutritional value of spent button mushroom compost (SBMC) silages prepared by soil removal and adding different levels of molasses in a completely randomized design. Firstly, the soil in a part of SBMC was removed by washing method. Treatments (1 + 5 treatments) were consisted of 1) SBMC without adding of molasses (control), 2) SBMC plus 7.5% molasses, 3) SBMC plus 15% molasses, 4) washed SBMC plus 7.5% molasses and 5) washed SBMC plus 15% molasses that ensiled for 60 days. Corn silage was used (as a typical silage) for comparison. Dry matter, chemical composition, lactic acid, total volatile fatty acids, water soluble carbohydrates and ammonia concentrations, pH, buffering capacity and flieg point in the silages were determined. Dry matter, organic matter, crude protein, NDF and ADF percentage before ensiling were 28.04, 55.59, 6.46, 29.69 and 27.01%, respectively for intact SBMC. Dry matter, crude protein and ADF percentage did not differ among the treatments after 60 days of ensiling (p>0.05). But, organic matter percentage increased in the treatments 4 and 5 (65.51 and 61.85%, respectively) compared with the control (p<0.05). The treatment 5 had the lowest pH (5.16) and highest lactic acid concentration (15.80 g/kg DM). The fleig point was highest in treatment 5 (66.56). Generally, the soil removal and adding 15% molasses into SBMC, improved the nutritional value of its silage.
- انتشار مقاله: 28-09-1396
- نویسندگان: سارا کلوندی,مصطفی ملکی,خلیل زابلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات تولیدات دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ترکیب شیمیایی,تولید گاز,ترکیبات فنولیک,تخمیر شکمبه,تخمیر شکمبه ای
- چکیده: این پژوهش به منظور بررسی ترکیب شیمیایی، تولید گاز و فراسنجههای تخمیر آزمایشگاهی تفاله گوجهفرنگی و پوستپسته عملآوری شده با قارچ پلوروتوس ساجور کاجو انجام شد. تیمارهای آزمایشی برای تفاله گوجهفرنگی شامل شاهد (انکوبه نشده)، شاهد مثبت (انکوبه شده بدون تلقیح)، عملآوری شده با میسلیوم قارچ و عملآوری شده با اسپان قارچ بود و برای پوستپسته نیز شامل شاهد (انکوبه نشده)، شاهد مثبت (انکوبه شده بدون تلقیح) و عملآوری شده با اسپان قارچ بود. مقدار 25 گرم از هر یک از دو نمونه فوق در 3 تکرار برای تهیه هر یک از تیمارها به درون ارلن شیشهای ریخته شد و پس از استریل شدن بهمدت 3 هفته در درون انکوباتور در دمای 25 درجه سانتیگراد نگهداری شدند. دادهها براساس طرح کاملاً تصادفی آنالیز شدند. غلظت مادهخشک، خاکستر، پروتئینخام در تفاله گوجهفرنگی بهترتیب 27/95، 40/2 و 81/12 درصد و در پوستپسته بهترتیب 63/94، 33/9 و 81/7 درصد بود. عملآوری با قارچ موجب افزایش این ترکیبات در هر دو نمونه شد. (05/0P<). ترکیبات فنولی پوستپسته با عملآوری با قارچ کاهش یافت (05/0P<). حجم گاز تولید شده در طول 24 ساعت، گوارشپذیری ظاهری مادهخشک و گوارشپذیری حقیقی مادهآلی در تفاله گوجهفرنگی عملآوری شده نسبت به شاهد کاهش یافت (05/0P<). اما مقادیر فوق در پوستپسته تحت تأثیر عملآوری قرار نگرفت. پتانسیل تولید گاز در تفاله گوجهفرنگی فرآوری شده با اسپان نسبت به تیمار شاهد کاهش یافت (05/0P<). بهطور کلی، نتایج این مطالعه نشان داد عملآوری با قارچ پلوروتوس ساجور کاجو، ارزش غذایی تفاله گوجهفرنگی و پوستپسته را بهطور مطلوبی افزایش نداد.
- چکیده انگلیسی: This study was carried out to assess the nutritional value of tomato pulp (TP) and pistachio hull (PH) treated by pleurotus sajor cajo fungi. The treatments for TP were control (not incubated), positive control (incubated without inoculation), treated with mycelium and treated with spawn, and for PH were control (not incubated), positive control (incubated without inoculation) and treated with spawn. Twenty five grams per each two above-mentioned samples and three replicates of each treatments were poured into the glass flask and after sterilizing were kept inside an incubator at 25 °C for three weeks. Data were analyzed based on a completely randomized design. Dry matter, ash and crude protein concentrations from TP were 95.27, 2.40 and 12.81 percent and from PH were 94.63, 9.33 and 7.81 percent, respectively. Processing with fungi led to increase these components in both of two samples (P<0.05). Phenolic compounds of PH decreased due to treatment with fungi (P<0.05). In TP treated, comparing to control, gas production after 24 hours incubation, apparent in vitro dry matter digestibility and true in vitro organic matter digestibility reduced (P<0.05). Wheras, no changes were observed in PH, due to processing. In TP treated with spawn, compared with control group, the potential of gas production decreased (P<0.05). Overally, the results of this study showed that the nutritional value of tomato pulp and pistachio hull were not increased desirably by pleurotus sajor cajo treatment.
This study was carried out to assess the nutritional value of tomato pulp (TP) and pistachio hull (PH) treated by pleurotussajorcajo fungi. The treatments for TP were control (not incubated), positive control (incubated without inoculation), treated with mycelium and treated with spawn, and for PH were control (not incubated), positive control (incubated without inoculation) and treated with spawn. Twenty five grams per each two above-mentioned samples and three replicates of each treatments were poured into the glass flask and after sterilizing were kept inside an incubator at 25 °C for three weeks. Data were analyzed based on a completely randomized design. Dry matter, ash and crude protein concentrations from TP were 95.27, 2.40 and 12.81 percent and from PH were 94.63, 9.33 and 7.81 percent, respectively. Processing with fungi led to increase these components in both of two samples (P<0.05). Phenolic compounds of PH decreased due to treatment with fungi (P<0.05). In TP treated, comparing to control, gas production after 24 hours incubation, apparent in vitro dry matter digestibility and true in vitro organic matter digestibility reduced (P<0.05). Wheras, no changes were observed in PH, due to processing. In TP treated with spawn, compared with control group, the potential of gas production decreased (P<0.05). Overally, the results of this study showed that the nutritional value of tomato pulp and pistachio hull were not increased desirably by pleurotussajorcajo treatment.- انتشار مقاله: 14-09-1395
- نویسندگان: ابوالفضل صالحی,داریوش علی پور,سهیلا میرزایی,خلیل زابلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات تولیدات دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: یونجه,آزمون تولید گاز,مدل های ریاضی,نکویی برازش
- چکیده: در این تحقیق از مدلهای ریاضی برای بررسی کینتیک تخمیر شکمبهای علوفه یونجه استفاده شد. این مدلها شامل مدل نمایی (EXP)، میکائیلیس-منتن (MIC)، میچرلینگ (MIT)، ویبول (WEB)، کورکمز-اوکاردس (KOR) و فرانس (FRC) بودند. آزمون تولید گاز در 4 دوره جداگانه انجام شد. تعداد 3 عدد سرنگ (3 تکرار) حاوی نمونه خوراک برای هر دوره در نظر گرفته شد و حجم گاز تولید شده در هر دوره در زمانهای مختلف انکوباسیون (144 ساعت) به وسیله این مدلها برازش شد. از آمارههای میانگین مربعات خطا (MSE)، ضریب تعیین (R2) و میانگین درصد خطا (MPE) برای نکویی برازش مدلها استفاده شد. از آزمونهای دوربین-واتسون، شاپیرو-ویلک، معیار اطلاعات بیزی (BIC)، معیار اطلاعات آکائیک (AIC) و فاکتور صحت (AF) برای انتخاب بهترین مدل استفاده شد. نتایج نشان داد مقدار MSE در مدلهای FRC (852/0) و MIC (917/0) نسبت به مدل EXP (437/7) کمتر بود (05/0P<)، اما مقدار R2 در مدلهای FRC و MIC (به ترتیب 997/0 و 997/0) در مقایسه با مدل EXP (973/0) بیشتر بود (05/0P<). آزمون شاپیرو-ویلک نشان داد بهغیر از مدل EXP، مقدار خطا در همه مدلها دارای توزیع نرمال بود. مقادیر کمتر BIC،AIC و AF در مدل FRC (به ترتیب 47/6- ، 18/6- و 20/2) و در مدل MIC (به ترتیب 32/4- ، 98/3- و 40/2) نشان داد که این مدلها دارای نکویی برازش بهتری در مقایسه با سایر مدلها بودند. به طور کلی مدلهای FRC و MIC کینتیک تخمیر شکمبهای علوفه یونجه را با دقت بیشتری برآورد کردند. لذا میتوان برای توصیف پروفیل تولید گاز از مدلهای فوق بهجای مدل EXP استفاده شود.
- چکیده انگلیسی: In this study, the mathematical models were used for evaluation of ruminal fermentation kinetic of alfalfa hay. These models included exponential (EXP), Michaelis-Menten (MIC), Mitscherling (MIT), Weibull (WEB), Korkmaz-Uckardes (KOR) and France (FRC). The in vitro gas production was carried out in 4 separate periods. Three syringes containing feed samples (3 replicates) were considered for each period and the volume of gas produced in each period at different incubation times (144 hours) was fitted for these models. Mean Square Error (MSE), coefficient determination (R2) and Mean Percentage Error (MPE) were used for models goodness of fit. Durbin-Watson and Shapiro-Wilk tests, Bayesian Information Criterion (BIC), Akaike’s Information Criterion (AIC) and Accuracy Factor (AF) were used for selection of the best model. The results showed that MSE in FRC (0.852) and MIC (0.917) models was lower than that of EXP (7.437) model (P<0.05). However, R2 in FRC and MIC models (0.997 and 0.997, respectively) was significantly higher than that of EXP (0.973) model (P<0.05). Shapiro-Wilk test showed that all models, except EXP model, had normal distributions of the error values. Lower values of BIC, AIC and AF showed that FRC (-6.47, -6.18 and 2.20, respectively) and MIC (-4.32, -3.98 and 2.40, respectively) models had better goodness of fit compared to other models. Generally, the FRC and MIC models estimated ruminal fermentation kinetic of alfalfa hay more accurately. So, these models may be used to describe gas production profiles instead of EXP model.
- انتشار مقاله: 13-10-1395
- نویسندگان: خلیل زابلی,خلیل زابلی,خلیل زابلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات تولیدات دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ظرفیت بافری,ترکیب شیمیایی,آزمون تولید گاز,سیلو کردن,کدو آجیلی
- چکیده: هدف از انجام این تحقیق تعیین ارزش غذایی بقایای کدو آجیلی و بررسی امکان سیلو کردن آن با استفاده از کاه، سبوس گندم و اوره بود. دادهها با استفاده از آزمایش فاکتوریل 3×4 در قالب طرح کاملاً تصادفی تجزیه شدند. ترکیب شیمیایی بقایای کدو آجیلی قبل از سیلو کردن تعیین شد. قبل از تهیه سیلو، کاه گندم، سبوس گندم و اوره (به ترتیب با نسبتهای 90، 8 و 2 درصد) مخلوط شدند. سپس بقایای کدو با مخلوط تهیه شده در نسبتهای مختلف سیلو شدند که شامل 70، 75، 80 و 85 درصد بقایای کدو و به ترتیب 30، 25، 20 و 15 درصد مخلوط بود. مواد سیلو شده 30 و 60 روز پس از سیلو کردن باز شدند. ارزش غذایی مواد سیلو شده با استفاده از آزمون تولید گاز در زمانهای صفر، 30 و 60 روز پس از سیلو کردن تعیین شد. کربوهیدراتهای محلول در آب، ماده خشک، خاکستر خام، پروتئینخام و چربی خام بقایای کدو آجیلی قبل از سیلو کردن به ترتیب 81/6، 68/9، 46/11، 69/21 و 87/5 درصد بود. با افزایش نسبت بقایای کدو در مواد سیلویی، مقدار pH و ازت آمونیاکی کاهش، ولی ظرفیت بافری و کربوهیدراتهای محلول باقیمانده افزایش یافت. دادههای حاصل از آزمون تولید گاز نشان داد که سطح بقایای کدو اثر معنیداری بر بخشهای b (پتانسیل تولید گاز) و L(زمان تاخیر) نداشت، اما بر بخش C(سرعت تخمیر و تولید گاز) اثر معنیداری داشت (05/0P<). به طور کلی نتایج نشان داد سیلو کردن بقایای کدو با استفاده از مخلوط کاه گندم، سبوس گندم و اوره به مدت 30 روز میتواند روش مناسبی برای حفظ مواد مغذی آن باشد.
- چکیده انگلیسی: The aims of this experiment were to determine the nutritive value and investigate the possibility of ensiling pumpkin by-product (PBP) using wheat straw, wheat bran and urea. The data were analyzed in acompletely randomized design with factorial arrangement 3×4. Chemical composition of PBP before ensiling was determined. Before silage preparation, wheat straw, wheat bran and urea were mixed (90, 8 and 2 percentages, respectively). After that PBP was ensiled with mixed ingredients in different proportions including the ratios of 70, 75, 80and 85 percent PBP and 30, 25, 20 and 15 percent of mixed ingredients respectively. Silages were opened at 30 and 60 days after ensiling. Nutritive value of silages was determined using gas production test at the 0, 30 and 60 days of ensiling. Water soluble carbohydrate, dry matter, ash, crude protein and ether extract of PBP were 6.81, 9.68, 11.46, 21.69 and 5.87 percent respectively. As the proportion of PBP in the silages increased, pH and NH3 decreased but buffering capacity and residual water soluble carbohydrate content increased. Data of in vitro gas production test indicated that potential gas production (b) and lag time (L) were not affected by the levels of PBP, however fractional rate of gas production (c) was influenced (P<0.05). Overall results showed that ensiling PBP with wheat straw, wheat bran and urea for a period of 30 days is a suitable method for preservation of nutritive value of PBP.
- انتشار مقاله: 21-06-1394
- نویسندگان: خلیل زابلی,الهه واحدی,حسن علی عربی,احمد احمدی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات تولیدات دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: عملکرد,نانو ذره,اکسید روی,فراسنجه های خونی,بزغاله مرغوز
- چکیده: هدف از این پژوهش، بررسی اثر اکسید روی (ZnO) و نانو اکسید روی (nZnO) بر عملکرد و برخی فراسنجههای خونی در بزغالههای مرغوز بود. تعداد 30 راس بزغاله نر مرغوز با سن 7-6 ماه (6 ± 192 روزه) در قالب طرح کاملاً تصادفی و به طور تصادفی به 5 تیمار شامل سطوح صفر، 20 و 40 قسمت در میلیون عنصر روی از منبع ZnO و 20 و 40 قسمت در میلیون روی از منبع nZnO، تقسیم شده و به مدت 70 روز از یک جیره پایه (حاوی 12/22 میلی گرم عنصر روی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک جیره) تغذیه شدند. بزغالهها هر دو هفته یک بار وزنکشی شدند و جهت اندازهگیری فراسنجههای خونی در روزهای صفر، 35 و 70 آزمایش، از آنها خونگیری بهعمل آمد. میانگین مصرف ماده خشک و افزایش وزن روزانه در کلیه تیمارها تفاوت معنیداری نداشت. قابلیت هضم ماده خشک و مواد مغذی جیره نیز تحت تاثیر مصرف روی در جیره قرار نگرفت. تفاوت معنیداری بین غلظت فراسنجههای خون (گلوکز، اوره، آلبومین و پروتئین کل، آنزیم آلکالین فسفاتاز، آنزیم لاکتات دهیدروژناز و ویتامین A سرم) مشاهده نشد. غلظت عنصر روی در پلاسما به جز در روز 35 آزمایش، تحت تاثیر مصرف مکمل روی قرار نگرفت. به طورکلی، نتایج نشان داد که استفاده از سطوح 20 و 40 قسمت در میلیون عنصر روی از دو منبع ZnO و nZnO بر عملکرد و فراسنجههای خونی در بزغالههای مرغوز که از جیره حاوی 12/22 قسمت در میلیون روی تغذیه کرده بودند، تاثیری نداشت.
- چکیده انگلیسی: The aim of the present trial was to investigate the effects of zinc oxide (ZnO) and nano zinc oxid (nZnO) on performance and some blood parameters of Markhoz goat kids. A total of 30 male Markhoza goat kids aged 6-7 months (191.95 ± 6.40 days) in a completely randomized design were allocated into five treatments including zero, 20 and 40 ppm zinc from ZnO source and 20 and 40 ppm zinc from nZnO source and fed with a basal diet (containing 22.12 mg Zn/kgDM) for 70 days. Animals were weighed fortnightly and blood samples were taken at first day and days 35 and 70 for measurement of blood parameters. Dry matter intake and average daily gain in all treatments were not significant difference. Digestibility of dry matter and nutrients in the diet also were not affected by zinc supplementation. There was no significant difference between treatments for blood parameters (glucose, urea, albumin and total protein, alkaline phosphatase and lactate dehydrogenase enzymes and vitamin A levels). Zn supplementation did not affect plasma Zn concentration of the animals except on day 35. In conclusion, the results showed that the levels of 20 and 40 ppm zinc from ZnO and nZnO sources had no effect on performance and blood parameters of Markhoz goat kids fed a diet containing 22.12 ppm zinc.
- انتشار مقاله: 30-03-1394
- نویسندگان: خلیل زابلی,حسن علیعربی,محمد مهدی طباطبایی,علیاصغر بهاری,زهره زارعی قانع
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات تولیدات دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: اکسید روی,نانو اکسید روی,قابلیت هضم,فراسنجه های شکمبه
- چکیده: در این پژوهش اثر اکسید روی (ZnO) و نانو اکسید روی (nZnO) بر برخی فراسنجههای شکمبه در دو آزمایش برونتنی و درونتنی در قالب یک طرح کاملاً تصادفی بررسی شد. پنج تیمار آزمایشی شامل سطوح صفر (شاهد)، 20 و 40 قسمت در میلیون عنصر روی از منبع ZnO و 20 و 40 قسمت در میلیون روی از منبع nZnO بود که به جیره پایه مکمل شد. در آزمایش برونتنی، فراسنجههای روند تخمیر شکمبهای در طول 144 ساعت انکوباسیون متوالی (GP144) و حجم گاز تولید شده در طول 24 ساعت انکوباسیون (GP24) و فراسنجههای تخمیر مربوطه بهطور جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند. در آزمایش درونتنی، تعداد 20 رأس بزغاله نر مرغوز 8-7 ماهه با میانگین وزن 74/3± 67/17 کیلوگرم بهمدت 14 روز از تیمارهای آزمایشی تغذیه شدند و pH، غلظت آمونیاک و کل اسیدهای چرب فرار و نیز جمعیت پروتوزوآها در مایع شکمبه تعیین شد. نتایج نشان داد GP144و GP24و فراسنجههای حاصل از آنها (بهجز حداکثر ظرفیت تولید گاز (A) و فاز تأخیر (L)) و نیز فراسنجههای شکمبهای در آزمایش درونتنی، تحت تأثیر مکمل روی قرار نگرفتند. اختلاف معنیداری در خصوص تعداد کل پروتوزوآها در بین تیمارها مشاهده نشد. بیشترین تعداد مربوط به جنس انتودینیوم و کمترین آن مربوط به جنس ایزوتریشا بود. بهطورکلی استفاده از سطوح 20 و 40 قسمت در میلیون روی از طریق هر دو مکمل ZnO و nZnO بر فراسنجههای شکمبهای به دو روش برونتنی و درونتنی اثر معنیداری نداشت.
- چکیده انگلیسی: In this study the effects of zinc oxide (ZnO) and zinc oxide nano particles (nZnO) were investigated on some parameters of rumen with either in vitro or in vivo experiments based on a completely randomized design. The experimental treatments (5 treatments) were included levels of zero (control), 20 and 40 ppm zinc as ZnO and 20 and 40 ppm zinc as nZnO that were added to the basal diets. In in vitro experiments, rumen fermentation kinetics parameters during 144 h continuous incubation (GP144) and the volume of gas produced during the 24 h incubation (GP24) and the relevant fermentation parameters were analyzed separately. In in vivo experiments, 20 male Markhoz goat kids aged 7-8 months were fed for 14 days with experimental treatments and the pH, ammonia and total volatile fatty acids concentration and protozoa populations in rumen fluid were determined. Results showed, GP144 and GP24 and the relevant parameters (except for asymptotic gas production (A) and lag time (L)) and rumen parameters in in vivo experiment were not affected by zinc sources. No significant difference was observed between treatments for total number of protozoa. Highest number was seen for Entodinium spp. and lowest for Isotricha spp. . Overall, the levels of 20 and 40 ppm zinc as ZnO and nZnO had no effect on rumen parameters by either in vitro or in vivo methods.
- انتشار مقاله: 30-03-1394
- نویسندگان: خلیل زابلی,حسن علی عربی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات تولیدات دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: اوره,کنجاله سویا,ابقاء نیتروژن,پرک کردن
- چکیده: بهمنظور بررسی اثر فرآوری دانه جو و نوع منبع نیتروژن جیره غذایی بر قابلیت هضم، تولید پروتئین میکروبی و ابقاء نیتروژن در گوسفند، آزمایشی بهصورت فاکتوریل 2×2 در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. جیرههای آزمایشی شامل 1) دانه جو کامل+ اوره، 2) دانه جو کامل+ کنجاله سویا، 3) دانه جو پرک شده + اوره و 4) دانه جو پرک شده + کنجاله سویا بودند. در طول دوره آزمایش قابلیت هضم، کل ادرار دفعی گوسفندان جمعآوری شد و در روز آخر، خونگیری در ساعات 1 و 7 بعد از خوراکدهی صبح انجام گرفت. نتایج نشان داد دانه جو فرآوری شده سبب کاهش قابلیت هضم ماده خشک (از 82/73 به 58/71 درصد) و ماده آلی (از 94/74 به 84/72 درصد) جیره شد (05/0P<). مصرف کنجاله سویا در مقایسه با اوره سبب افزایش قابلیت هضم الیاف خام (از 97/29 به 84/32 درصد) و عصاره عاری از نیتروژن (از 39/81 به 13/82 درصد) جیره گردید (05/0P<). کنجاله سویا در مقایسه با اوره سبب افزایش درصد نیتروژن ابقاء شده (از 64/19 به 92/37 درصد ازت مصرفی) گردید (05/0P<) اما فرآوری دانه جو تأثیری بر آن نداشت. غلظت گلوکز و اوره پلاسما نیز تحت تأثیر فرآوری دانه جو و نوع منبع نیتروژن جیره غذایی قرار نگرفتند. بهطور کلی، پرک کردن دانه جو موجب افزایش قابلیت هضم مواد مغذی جیره، ابقاء نیتروژن در بدن و تولید پروتئین میکروبی نشد. اما مصرف کنجاله سویا در مقایسه با اوره باعث بهبود هضم مواد مغذی جیره غذایی (شامل الیاف خام و عصاره عاری از نیتروزن) و ابقاء نیتروژن شد.
- چکیده انگلیسی: In order to evaluate the effect of barley grain processing and dietary nitrogen source on digestibility, microbial protein synthesis and nitrogen retention in sheep, an experiment was conducted as 2×2 factorial under a completely randomized design. The experimental diets included 1) whole barley grain + urea, 2) whole barley grain + soybean meal, 3) cracked barley grain + urea and 4) cracked barley grain + soybean meal. During the digestibility experiment, total urine of sheep was collected, and blood samples were taken at 1 and 7 hours after morning feeding at the last day. Results showed that barley grain processing decreased dry matter digestibility (from 73.82 to 71.58 percent) and organic matter digestibility (from 74.94 to 72.84 percent) of diet (P<0.05). Soybean meal intake compared to urea, increased crude fiber digestibility (from 29.97 to 32.84 percent) and nitrogen free extract digestibility (from 81.39 to 82.13 percent) of diet (P<0.05). Soybean meal compared to urea, increased nitrogen retention percentage from 19.64 to 37.92 percent of nitrogen intake (P<0.05). But barley grain processing had no effect. Also, concentration of plasma glucose and urea were not affected by barley grain processing and nitrogen source. Generally, barley grain cracking did not increase nutrient digestibility, nitrogen retention and microbial protein synthesis. But soybean meal intake compared to urea improved nutrient digestion (included crude fiber and nitrogen free extract) and nitrogen retention.
- انتشار مقاله: 06-09-1395
- نویسندگان: شهرام نجفی,محمد مهدی طباطبایی,خلیل زابلی,احمد احمدی,علی اصغر ساکی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: گوسفند,سولفات آهن,افزایش وزن,نانو اکسید آهن
- چکیده: زمینه مطالعاتی: عنصر آهن در بدن نقشهایی دارد و ممکن است تأثیر انواع منابع آن در جیره غذایی دام متفاوت باشد. هدف: این آزمایش بهمنظور بررسی اثر دو نوع مکمل آهن (نانو اکسید آهن و سولفات آهن) بر عملکرد و غلظت برخی از عناصر معدنی، هورمونهای تیروئیدی و فراسنجههای هماتولوژی در خون برههای در حال رشد انجام شد. روش کار: تعداد 30 رأس بره نر مهربان (با میانگین وزن زنده 51/1 ± 10/27 کیلوگرم) در 5 تیمار آزمایشی به مدت 60 روز استفاده شدند. تیمارهای آزمایشی شامل شاهد (فاقد مکمل آهن) و چهار جیره دیگر که به ترتیب مقادیر 25 و 50 میلیگرم در کیلوگرم نانو اکسید آهن یا سولفات آهن به جیره پایه افزوده شده بود. وزن کشی دامها هر 15 روز یکبار و خونگیری در روزهای 30 و 60 آزمایش انجام شد. نتایج: ماده خشک مصرفی و وزن نهایی در تیمارهای مکمل شده با آهن و میانگین افزایش وزن روزانه در تیمارهای مکمل شده با نانو اکسید آهن به طور معنیداری بیشتر از تیمار شاهد بود (05/0p <). مکمل آهن سبب کاهش معنیدار غلظت مس در روز 60 نمونهگیری و افزایش غلظت آهن پلاسما در هر دو دوره نمونهگیری از خون شد (05/0p <). اما غلظت عناصر روی، کلسیم و فسفر در پلاسما تحت تأثیر مکمل آهن قرار نگرفت. استفاده از مکمل آهن سبب افزایش معنیدار تعداد گلبول های قرمز خون و غلظت هموگلوبین شد (05/0p <). غلظت هورمونهای T3 و T4در تیمارهای مکمل شده نیز بهطور معنیداری بیشتر از تیمار شاهد بود (05/0p <). نتیجهگیری نهایی: نتایج حاصل نشان داد هر چند که استفاده از مکمل آهن سبب بهبود عملکرد برهها شد، اما بین دو نوع مکمل استفاده شده تفاوت معنیداری در ارتباط با عملکرد و هورمونهای تیروئیدی در پایان دوره مشاهده نشد. اما مکمل نانو آهن نسبت به سولفات آهن بر شاخصهای هماتولوژی موثر تر بود.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 06-04-1397
- نویسندگان: حسن علی عربی,نسرین زند,علی اصغر بهاری,مهدی حاجی ولیئی,خلیل زابلی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: گاو شیری,سلنیوم آلی,سلنیوم معدنی,نانو سلنیوم,فراسنجه های خونی
- چکیده: زمینه مطالعاتی: سلنیوم جایگاه ویژهای در بین آنتیاکسیدانهای طبیعی دارد و از اکسیداسیون ساختارهای سلولی جلوگیری میکند. هدف:این آزمایش به منظور بررسی اثر منابع مختلف سلنیوم بر فراسنجههای خون و پاسخ آنتی اکسیدانی در گاوهای شیری هلشتاین تغذیه شده با جیرههای غنی از چربی انجام شد. روشکار: 12 راس گاو هلشتاین با میانگین تولید 4±40 کیلوگرم شیر در روز در قالب طرح مربع لاتین ادغام شده ناقص با 4 تیمار و3 تکرار به ازای هر تیمار، مورد استفاده قرار گرفتند. آزمایش در 3 دوره 28 روزه با 4 تیمار شامل: 1) جیره پایه محتوی 20% پنبه دانه بدون مکمل سلنیوم؛ 2) جیره پایه + 3/0 قسمت در میلیون سلنیوم معدنی، سلنیت سدیم؛ 3) جیره پایه +3/0 قسمت در میلیون سلنیوم آلی، مخمر غنی از سلنیوم و 4) جیره پایه +3/0 قسمت در میلیون نانو سلنیوم) اجرا شد. میزان تولید شیر ثبت شد و در روزهای صفر و پایانی هر دوره، نمونهگیری از خون انجام شد. نتایج: نتایج نشان داد که افزودن سلنیوم اگرچه تغییری در مصرف ماده خشک ایجاد نکرد اما باعث افزایش تولید شیر و شیر تصحیح شده برای 4 درصد چربی شد (05/0P<)، افزودن سلنیوم به جیره تأثیری بر غلظت گلوکز، ازت اورهای، کراتنین، پروتئین تام، آلبومین و گلوبولین خون گاوهای شیری نداشت. استفاده از سلنیوم بویژه نوع آلی و نانو آن موجب کاهش غلظت متابولیتهای چربی و فعالیت آنزیمهای آلکالین فسفاتاز و آسپارتات آمینوترانسفراز سرم و افزایش ظرفیت آنتیاکسیدانی خون گاوهای شیری شد (05/0P<). نتیجه گیرینهایی :بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که افزودن 3/0 قسمت در میلیون سلنیوم به جیرههای حاوی سطوح بالایی از منابع چربی غیر اشباع باعث کاهش معنیدار غلظت چربیهای مضر سرم و افزایش فعالیت آنتیاکسیدانی آن میشود، که بازتاب آن در بهبود توان تولیدی گاوها مشاهده میشود.
- چکیده انگلیسی: BACKGROUND: Selenium has a special place in the natural antioxidants and prevents the oxidation of cell structures. OBJECTIVES:This experiment was conducted in order to investigate the effects of different sources of selenium on blood parameters and antioxidant response in Holstein dairy cows fed fat rich diets. METHODS: Twelve Holstein cows with average milk production of 40±4kg were used in merged incomplete Latin squares design with 4 treatments and 3 repeats in each treatment. The experiment was designed and conducted in 3 periods of 28 days and 4 treatments including; group 1 (basal diet containing 20% cottonseed meal, without selenium supplement), group 2 (basal diet+ 0.3 ppm inorganic selenium, as sodium selenite), group 3 (basal diet+0.3 ppm organic selenium, as selenised yeast) and group 4 (basal diet+0.3 ppm selenium, as nano selenium). At the first and last days of each period, blood samples were collected and milk production was also recorded. RESULTS:The results showed that however adding different selenium sources to the diets had no effect on dry mater intake; it increased milk and 4% FCM production. Selenium supplementation did not affect blood glucose concentration, urinary nitrogen, ceratenin, total protein, albumin and globulin concentrations of dairy cows. Selenium supplementaition, specialy organic and nano selenium, significantly decreased concentration of serum fat metabolites and activity of Alkaline phosphatase and Aspartate Amino Transferase activity (p<0.05) and increased blood total antioxidant capacity. CONCLUSIONS:Overall results of the present study showed that supplementation of 0.3 ppm selenium to the diet containing high level of unsaturated fat decreased concentration of serum harmful fats and increased antioxidant capacity of serum which is reflected in improved milk production of the cows.
- انتشار مقاله: 20-06-1395
- نویسندگان: بهروز نجف نژاد,حسن علیعربی,محمد مهدی طباطبایی,اکبر تقی زاده,داریوش علیپور,خلیل زابلی
- مشاهده