در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب توانبخشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: حمایت اجتماعی,افسردگی,سرطان سینه,پنج عامل بزرگ شخصیت,راهبرد های مقابلهای
- چکیده: مقدمه و اهداف
سرطان سینه شایعترین و از نظر عاطفی و روانی تأثیرگذارترین و بعد از سرطان ریه دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان در بین زنان است. مشکلات روانشناختی ناشی از این بیماری دارای تاثیرات بلندمدتی بوده و با عوامل بسیار زیادی در ارتباط است، از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین راهبردهای مقابلهای، پنج عامل بزرگ شخصیت و حمایت اجتماعی ادراکشده با افسردگی در میان زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شده است.
مواد و روشها
روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و به روش نمونهگیری در دسترس تعداد 175 نفر از زنان مبتلا به سرطان سینه به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شده و به پرسشنامههای افسردگی بک (1998)، پنج عامل بزرگ شخصیت (1992)، حمایت اجتماعی ادراکشده (1998) و پرسشنامه مقابله با شرایط استرسزا (سبکهای مقابلهای) (2002) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از رگرسیون گامبهگام تحلیل شد.
یافتهها
نتایج ضرایب همبستگی محاسبهشده نشان داد که بین روانرنجورخویی و افسردگی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد (01/0P<). بین عامل گشودگی به تجربه، انعطافپذیری (01/0P<) و برونگرایی (05/0P<) نیز با افسردگی، همبستگی منفی و معناداری مشاهده شد. بین عامل هوشیاری و افسردگی هیچ رابطه معناداری از لحاظ آماری به دست نیامد. بین حمایت اجتماعی و سبک مقابلهای مسئلهمدار با افسردگی رابطه منفی و معناداری وجود داشت (05/0P<). همچنین بین سبک حل مسئله هیجانمدار و اجتنابی (05/0P<) با افسردگی رابطه مثبت و معنادار بود. بر اساس نتایج به دست آمده روانرنجورخویی و سبک حل مسئله هیجانمدار قادر به پیشبینی افسردگی در زنان مبتلا به سرطان سینه هستند.
نتیجه گیری
بر اساس یافتههای پژوهش حاضر زنان مبتلا به سرطان سینهای که روانرنجورخویی بالاتری داشته و بیشتر از سبک حل مسئله هیجانمدار استفاده میکنند، نشانههای مشکلات خلقی را با شدت بیشتری تجربه میکنند.- چکیده انگلیسی: Background and Aims: The present study aimed at investigating the relationship between coping style strategies, big five personality traits, and social support perception and depression among women with breast cancer.
Materials and Methods: In the present correlational study, 175 women with breast cancer were selected using convenient sampling. The participants completed the perception social support questionnaires (1998), Beck depression inventory (1998), coping with stressfully situation inventory (coping style) (2002), and Big five personality trait scale (1992).
Results: Findings of the correlation indicated that neuroticism had a positive relationship with depression (P=0/01). There was also a significant negative relationship between openness to experience, agreeableness (P=0/01), and extraversion (P=0/05) depression. In addition, no statistically significant relationship was observed between consciousness and depression (P=0/05). Moreover, there was a negative and significant relationship between social support and problem-oriented coping style and depression (P=0/05). Furthermore, a significant and positive relationship was observed between problem-solving coping style and avoidance and depression.
Conclusion: Based on the findings of the present study, women with more severe neuropathic breast cancer who are more likely to use emotion-focused problem solving styles experience mood symptoms more severely.- انتشار مقاله: 05-05-1396
- نویسندگان: محسن امیری,بهیه محمدی,ثریا قیدری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب توانبخشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: والدگری مبتنی بر ذهنآگاهی,اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی,مشکلات درونیسازیشده,مشکلات برونی سازی شده
- چکیده: مقدمه و اهداف
با توجه به شیوع بالای اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی در کودکان و مشکلات روانشناختی که به واسطه ویژگی های رفتاری این کودکان برای والدین و به ویژه مادرانشان ایجاد میشود، پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش والدگری مبتنی بر ذهنآگاهی بر بهبود رفتارهای درونیسازیشده مادران (اضطراب و افسردگی) و رفتارهای برونیسازیشده (رفتارهای قانونشکنانه و پرخاشگرانه) فرزندان با نارسایی توجه/ بیشفعالی پرداخته است.
مواد و روش ها
در مطالعه حاضر از روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. تعداد 30 نفر از مادرانی که فرزندانشان به واسطهی نظر معلمان، پرسشنامه مرضی کودکان فرم والدین و مصاحبه تشخیصی مبتلا به این اختلال تشخیص داده شده بودند، به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل ب هصورت تصادفی جایگزین شدند. به منظور سنجش رفتارهای برونیسازیشده کودکان و مشکلات درونیسازی شده مادرانشان به ترتیب از فهرست رفتاری کودکان CBCL و مقیاس بیمارستانی اضطراب و افسردگی HADS استفاد شد. سپس گروه آزمایش طی هشت جلسه سه ساعته تحت آموزش والدگری مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. پس از اتمام جلسات پس آزمون گرفته شد. دادههای به دست آمده از پژوهش حاضر با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس و به کمک نرم افزار آماری SPSS21 تحلیل شد.
یافته ها
یافته ها نشان داد که میزان اضطراب و افسردگی مادران شرکتکننده در گروه آزمایش بهطور معناداری کاهش یافته است (0/05
نتیجه گیری
با توجه به یافتههای حاصل از پژوهش حاضر میتوان گفت سبک والدگری مبتنی بر ذهنآگاهی باعث کاهش میزان اضطراب و افسردگی مادران میشود و همچنین به کاهش رفتارهای برونی سازی شده کودکانشان میانجامد.- چکیده انگلیسی: Background and Aims: Considering the prevalence of Attention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) in children and its respective psychological problems for their parents and in particular their mothers, the present study investigated the effectiveness of training mindful parenting on improving internalizing behaviors of mothers (e.g. Depression and Anxiety) and externalizing behaviors (Rule Breaking Behavior, Aggressive Behavior) of their kids.
Materials and Methods: A quasi-experimental study with pre-test and post-test design and control group was carried out on 30 mothers whose children were diagnosed with ADHD chosen through convenient sampling and randomly divided into experimental and control groups. Depending on the exit criteria for absence in more than one session, the group experienced a decline and the results were analyzed for 24 mothers. The research instruments were CSI-4 (1994), the child behavior check list (CBCL) for Parents (1991), and hospital anxiety and depression questionnaire (1983). Training mothers with mindfulness approach was accomplished in eight 3-hour sessions. At the end, both control and experimental groups completed the above-mentioned questionnaires as post-test. The collected data were analyzed using covariance, added scores, and independent samples t-test.
Results: The results revealed the effectiveness of mindful parenting methods on decreasing mother’s anxiety and depression (P<0/05) and also the effectiveness of the method on decreasing children’s externalizing problem (P<0/05) in the experimental group in comparison with the control group.
Conclusion: Generally, findings showed that mindful parenting method will decrease the mother’s internalizing problems (Depression and Anxiety) and children’s externalizing problem (Rule Breaking Behavior, Aggressive Behavior).- انتشار مقاله: 17-06-1398
- نویسندگان: لیلا معراجی فر,محسن امیری,لقمان ابراهیمی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب توانبخشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: مشکلات رفتاری,آموزش مستقیم,رویکرد شناختی,کم توانی ذهنی آموزش پذیر
- چکیده: مقدمه و اهداف
مشکلات رفتاری در دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر شایع است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی تاثیر آموزش مهارت های اجتماعی از طریق رویکرد شناختی و آموزش مستقیم بر مشکلات رفتاری دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر بود.
مواد و روشها
روش پژوهش حاضر از نوع طرح های نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. تعداد 30 دانشآموز کمتوان ذهنی آموزش پذیر با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (جمعاً سه گروه ده نفره) قرار گرفتند. برای سنجش مهارت های اجتماعی و مشکلات رفتاری از پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) استفاده شد. ابتدا نمرات مهارت های اجتماعی و مشکلات رفتاری از طریق پرسشنامه معلمان و والدین جمعآوری شد. پس از اجرای پیش آزمون گروههای آزمایش به مدت 20 جلسه به صورت انفرادی آموزش دیدند. یکی از گروههای آزمایش مهارتهای اجتماعی را از طریق رویکرد شناختی و گروه دیگر مهارت های اجتماعی را از طریق رویکرد آموزش مستقیم آموختند. پس از اجرای جلسات آموزشی پسآزمونی به منظور بررسی مشکلات رفتاری در گروههای آزمایش و کنترل اجرا شد. داده های به دست آمده از پژوهش حاضر با استفاده از آزمون آماری تحلیل کواریانس و به کمک نرمافزار آماری SPSS19 تحلیل شد.
یافته ها
یافتههای پژوهش نشان داد که از دید معلمان آموزش مهارتهای اجتماعی از طریق رویکرد شناختی و آموزش مستقیم کاهش معناداری در مشکلات رفتاری ایجاد نکرد، اما از دید والدین آموزش مهارتهای اجتماعی از طریق رویکرد شناختی نسبت به آموزش مستقیم کاهش معناداری در مشکلات رفتاری ایجاد میکند.
نتیجه گیری
با استناد به یافته های پژوهش حاضر میتوان گفت که روش هایی که بر درک موقعیت کلی و رمزگشایی نشانه های اجتماعی تمرکز دارد، اثربخشی بیشتری بر مشکلات رفتاری در دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر دارد.- چکیده انگلیسی: Background and Aim: Behavioral problems are common in educable intellectual disability students. The purpose of the present study was comparison of the effects of direct instruction and cognitive method on social skills in individuals with mild intellectual disability.
Materials and Method: A semi-experimental study was conducted with pretest-posttest and control group. A total of 30 students with mild intellectual disability were selected based on available sampling and were randomly divided into three groups (two experimental groups and one control group). First, behavioral problems and social skills scores were collected using Gresham and Elliott social skills questionnaires (1990). Next, participants in the experimental group were individually trained for 20 sessions: one group received cognitive approach and the other group received direct instruction. After trainings, the Social Skills Questionnaire was administered again among teachers and parents. The data were then analyzed using analysis of covariance method in SPSS19.
Results: The results showed that from teachers' perspective, social skills training through cognitive approach and direct instruction did not significantly decrease behavioral problems, but from parents' perspective, cognitive approach significantly decrease behavioral problems and direct instruction did not.
Conclusion: According to the findings, it can be stated that training programs that focus on understanding total situation and social cue encoding have more impacts on behavioral problems in educable intellectual disability students.- انتشار مقاله: 09-06-1395
- نویسندگان: عباس نسائیان,رقیه اسدی گندمانی,محسن امیری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: طب توانبخشی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: عملکرد رفتاری,روش های اصلاح رفتار,کودکان کم شنوا,رفتارهای مقابله ای
- چکیده: مقدمه و اهداف
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش روش های اصلاح رفتار به مادران کودکان کم شنوا بر کاهش رفتارهای مقابله ای و افزایش عملکرد رفتاری فرزندان کم شنوا 8 تا 10 ساله این مادران بوده است.
مواد و روش ها
روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. از این رو تعداد 30 نفر از مادرانی کودکان کم شنوایی که در زیر مقیاس رفتارهای مقابله ای پرسش نامه فهرست رفتاری کودکان نمرات آنها از نمره برش پرسش نامه بیشتر بود، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل فهرست رفتاری کودک، پرسش نامه مرضی کودکان و پرسش نامه عملکرد رفتاری کودکان بود. آموزش روش های اصلاح رفتار در قالب 9 جلسه نود دقیقه ای در گروه آزمایشی اجرا شد. در پایان دو گروه پرسش نامه های مذکور را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها
تحلیل نتایج با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس بیانگر تاثیر آموزش روش های اصلاح رفتار بر کاهش نمره رفتارهای مقابله ای کودکان مادران گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل بود (001/0=p و 79/28=(27 و 1)F)، همچنین آموزش روش های اصلاح رفتار موجب افزایش عملکرد رفتاری در گروه آزمایش شد (05/0=p و 85/5= (27 و 1)F ).
نتیجه گیری
به طور کلی یافتهها نشان میدهند که آموزش روش های اصلاح رفتار به مادران، مشکلات رفتاری و علائم رفتارهای مقابله ای را در کودکان کم شنوا را کاهش داده و از بروز مشکلات رفتاری در محیط خانوادگی پیشگیری به عمل میآورد و از این رو می تواند نشانه های مشکلات رفتاری، در این کودکان را مدیریت کند.- چکیده انگلیسی: Background and Aim: The present study aimed to investigate the effect of mothers' training behavior modification methods, on reducing oppositional behavior and enhancing behavioral performance of their 8-10 year old children with hearing impairment.
Materials and Methods: The research design employed was quasi-experimental with pre-test and post-test and control groups. To do so, 30 mothers of children with hearing impairment were selected using available sampling. The participants were divided into two experimental and control groups after being matched. The research tools included CSI-4 and behavioral performance questionnaires. The training behavior modification methods were performed in nine 90-minute sessions in the experimental group. Data were analyzed using analysis of covariance in SPSS, version16.
Result: The results of covariance analysis showed effectiveness of behavior modification training on reducing oppositional behavior scores in children of mothers in the experimental group compared with those of the control group (F= 28/79, P=0/001). The results also showed enhancement of behavioral performance in experimental group (F= 5/85, P=0/05).
Conclusion: Generally, the findings demonstrated that training behavior modification methods improve behavioral problems in deaf children and prevention of behavioral problems in family environment; thus, using parents training, symptoms of behavioral problems in these children can be managed.- انتشار مقاله: 13-07-1395
- نویسندگان: محسن امیری,عباس نسائیان,مسعود حجازی,رقیه اسدی گندمانی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه علمی علوم زمین
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: دولومیت,سازند ساچون,بخش قربان,تاقدیس قره,مطالعات سنگ نگاری و ژئوشیمیایی
- چکیده: آهکهای دولومیتی شده و دولومیت بیشتر بخش قربان سازند ساچون (پالئوسن- ائوسن پیشین) در برش تاقدیس قره در جنوب خاور شیراز را تشکیل میدهند. بررسیهای ژئوشیمیایی و سنگنگاری این نهشتهها نشان میدهد که دولومیتها در محیطهای دیاژنزی دریایی، جوی و تدفینی تشکیل شدهاند. بر پایه این بررسیها سه دسته دولومیت شامل دولومیکرایت (کمتر از 16 میکرون)، دولومیکرواسپارایت (16 تا 62 میکرون) و دولواسپارایت (بزرگتر از 62 میکرون) شناسایی شدهاند. وجود شواهدی مانند تخلخل فنسترال، کانیهای تبخیری (ژیپس و انیدریت) و اینتراکلاست و نیز نبود فسیل نشان میدهد که دولومیکرایتها در محیط بالای کشندی تشکیل شدهاند. دلومیکرواسپارایتها که در اثر تبلور دوباره دولومیکرایت و جانشینی گل کربناته به وجود آمدهاند، مقادیر منیزیم، سدیم و استرانسیم کمتر و در برابر آن منگنز و آهن بیشتری نسبت به دولومیکرایتها دارند. مقادیر و روابط عناصر یاد شده به دلیل تأثیر بیشتر سیالهای دیاژنزی بر دولومیکرواسپارایتها و تشکیل آنها در محیط دیاژنزی تدفینی متوسط تا ژرف مربوط میشود. دولواسپارایتها به سه شکل دیده شدهاند: شکل اول آن بهصورت جانشینی در جلبک سرخ و زمینه گل کربناته است. شکل دوم دولواسپارایتها که از بلورهای دارای رشد اضافی هممحور، لومینسانس با زونبندی مرکب از نواریهای روشن و تیره و ادخالهای سیالهای حفرهای تشکیل شدهاند؛ در محیط دیاژنزی تدفینی و بهصورت سیمان پر کننده حفرات نهشته شدهاند. تشکیل دولواسپارایتهای متخلخل، شکلدار تا نیمه شکلدار با بافت دانهشکری و تخریب کننده فابریک (شکل سوم) مرز سازند ساچون و جهرم در منطقه آمیختگی آبهای جوی و دریایی تفسیر میشود.
- چکیده انگلیسی: Dolomitic limestone and dolomite comprise the most part of Ghorban member of the Sachun Formation (Paleocene-early Eocene) in Ghareh Anticline section in southeast Shiraz. Geochemical and petrographic studies of these deposits indicate that these dolomites have formed in marine, meteoric and burial diagenetic environments. According to these studies, three types of dolomites have been recognized including dolomicrite (less than 16 µm), dolomicrosparite (16-62 µm) and dolosparite (more than 62µm). Evidences such as fenestral porosity, evaporate minerals (gypsum and anhydrite), intraclast and lack of fossil show that dolomicites have been deposited in supratidal environment. Dolomicrosparites which been formed due to recrystalization of dolomicrites and replacement of micrite, have higher amount of Fe and Mn, and lower amounts of Na, Sr and Mg. Quantities and contributions of the above mentioned elements are related to more diagenetic effect on dolomicrites and formation of these dolomites in medium to deep burial diagenesis environment. Dolosparites have been seen in three forms. The first form includes euhedral crystals of dolomite that have been replacement of red algae and micrite. Second form of dolosparites that consist of crystals with syntexial overgrowth, luminescence with zones consisting of light and dull bands and fluids inclusion are pore filling cements which form in burial diagenetic environment. Euhedral-subhedral, porous, destructive fabric with sucrose texture Dolosparites (the third form) in Sachun-Jahrum formations boundary have been interpreted as meteoric-marine mixing zone environment product.
- انتشار مقاله: 25-06-1396
- نویسندگان: عبدالرضا باوی عویدی,محمد حسین آدابی,عباس صادقی,حسن امیری بختیار
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه علمی علوم زمین
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: سازند آسماری,لرستان,حوضه زاگرس,روزنبران کفزی,تاقدیس امیران,زیستچینهنگاری مقایسهای,آکیتانین,بوردیگالین,تاقدیس مالهکوه
- چکیده: این مطالعه با هدف مقایسه زیستچینهنگاری سازند آسماری در ناحیه لرستان (لرستان مرکزی) در برشهای تاقدیس ماله کوه و تاقدیس امیران انجام شده است. بررسی چینهنگاری سازند آسماری بر پایه روزنبران کفزی در برش مالهکوه سبب شناسایی 26 گونه و 16 جنس شد. بر پایه پراکندگی این روزنبران و زونبندی Laursen et al. (2009) دو زیستزون Borelis melo curdica – Borelis melo melo؛Miogypsina – Elphidium sp. 14 – Peneroplis farsenensis به سن آکیتانین- بوردیگالین معرفی شد. بر این اساس سن سازند آسماری در این برش از شروع آکیتانین تا انتهای بوردیگالین است. در برش یال شمالی تاقدیس امیران، از شناسایی 27 گونه و 20 جنس، زیستزونBorelis melo curdica – Borelis melo melo در محدوده زمانی بوردیگالین ارائه شد. بر پایه این مطالعه، آغاز تشکیل سازند آسماری در برش ماله کوه (با ستبرای310 متر) قدیمیتر از برش امیران (با ستبرای 162 متر) بوده است. در حالی که زیستزونهای ارائه شده بیانگر همزمانی بخش پایانی سازند آسماری در این دو برش است. در هر دو برش سازند آسماری با ناپیوستگی فرسایشی روی سازند شهبازان قرار گرفته و مرز بالایی آن با سازند گچساران در هر دو برش مالهکوه و امیران بهصورت ناپیوستگی موازی و آشکار است.
- چکیده انگلیسی: This study aimed to compare Asmari Formation in two sections in Maleh-Kuh and Amiran anticlines based on benthonic foraminifera. In this study, 26 species and 16 genera of benthonic foraminifera from the Maleh-Kuh section yielded 2 biozones of Elphidiumsp. 14 – Peneroplis, farsenensisandBorelismelocurdica – Borelismelomeloweresuggesting an age of Aquitanian – Burdigalian for the formation. In Amiran anticline based on 27 species and 20 genera only the biozone of Borelismelocurdica – Borelismelomelo (Burdigalian)was recorded.Based on this study, the Asmari sequence in Maleh-kuh Section (with a thicknessof 310m) deposited earlier In Aquitanian. But in Amiran section (with a thickness 162m) deposition started in Burdigalian and ended synchronously in both sections. In both sections the Asmari Formation overlain Shahbazan Formation disconformably and is in turn under lain by Ghachsaran Formation concordantly-transitionally in Maleh-Kuh and by a sharp contact in Amiran Section.
- انتشار مقاله: 03-12-1392
- نویسندگان: مهین محمدی,حسن امیری بختیار,فردین امرایی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فرهنگ مشاوره و روان درمانی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آگاهی,مسئولیت پذیری,سازگاری زناشویی,پذیرش,مشاوره پیش از ازدواج
- چکیده: هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی بومی «مشاوره پیش از ازدواج» و بررسی اثربخشی آن بر آگاهی نسبت به خود و همسر، پذیرش و مسئولیت پذیری نسبت به همسر و نیز سازگاری زناشویی است. طرح پژوهشی از لحاظ هدف، از نوع «کاربردی» و از نظر شیوه اجرا، در مرحله تدوین الگو(بخش کیفی پژوهش) از نوع «نظریه زمینه ای»، «تحلیل مضمونی» و «تجربه زیسته افراد خبره»، و در مرحله اثربخشی (بخش کمی پژوهش) از نوع «شبه آزمایشی» و به روش «پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری همراه با گواه» است. در مرحله تدوین الگو، با بررسی نظریات مربوط به ازدواج، روش های مشاوره ای متخصصان داخلی و نیز آموزه های دینی، الگوی بومی مشاوره پیش از ازدواج تدوین شد. در مرحله ارزیابی اثربخشی این الگو، تعداد 44 نفر (22زوج) از افراد متقاضی دریافت مشاوره پیش از ازدواج مراجعه کننده به مرکز مشاوره ، به طور تصادفی در دو گروه مساوی تقسیم بندی شدند. گروه آزمایشی از روش مشاوره تدوین شده استفاده کردند و گروه گواه از سایر روش های مشاوره ای بهره بردند. برای جمع آوری اطلاعات از روش مصاحبه ساختارمند، قبل از مشاوره (پیش آزمون)، بعد از مشاوره (پس آزمون) و بعد از حداقل 4 ماه پس از ازدواج (پیگیری) استفاده شد. برای تحلیل نتایج از روش آماری تحلیل واریانس و آزمون t استفاده شد. در بخش اثربخشی، نتایج نشان می دهد افرادی که از این الگوی مشاوره پیش از ازدواج بهره گرفته اند، به شکل معنی دار(P≤0/001) از سطح بهتری در شاخص های مربوطه برخوردارند.
- چکیده انگلیسی: Referral of single girls and boys to counseling centers on the eve of marriage, during the dating and courtship process, to expertly assess the appropriateness and correctness of their choice, is one of the needs of counseling day. The purpose of this study was to develop a local model of "premarital counseling" for single people on the verge of marriage (suitor couple) and to evaluate the effectiveness of this counseling model on awareness and acceptance, responsibility and marital adjustment, After marriage. For this purpose, the research was conducted in two descriptive and experimental stages. In the descriptive stage of the research, after studying theories related to marriage, studying religious teachings related to marriage and also studying the counseling methods used by counselors and internal experts in this field, this model was developed. In the experimental stage, the effectiveness of this consulting method was evaluated. The research plan of this stage is "applied" in terms of purpose and "quasi-experimental" based on the method of implementation and "pre-test, post-test, follow-up with evidence". For this purpose, 22 individuals (11 couples) who applied for premarital counseling who had referred to a counseling center in Tehran were examined.To evaluate the effectiveness of this counseling method, in the qualitative dimension, the structured interview method was used, and in the quantitative dimension, the statistical method of analysis of variance and independent t-test were used.
- انتشار مقاله: 01-05-1399
- نویسندگان: محمد سید حسن طهرانی,کیوان کاکابرایی,حسن امیری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فرهنگ مشاوره و روان درمانی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تعارض زناشویی,رویکرد تصویرسازی ارتباطی,آموزش زوجها,رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد
- چکیده: روابط صمیمانه زناشویی، مهمترین پیشبینی کننده رضایت از زندگی است. هدف از پژوهش حاضر، هم سنجی اثربخشی آموزش زوجها بر اساس رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و تصویرسازی ارتباطی بر مدیریت تعارض زوجین بود. جامعهی آماری این پژوهش کل زوجهای مراجعهکننده به مرکز مشاوره آوای سروش شهر کرمانشاه در سال 1397 بود که از میان آنها تعداد 45 زوج که دارای معیارهای ورود به پژوهش بودند بهعنوان نمونه و با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. بنابراین، 45 زوج (زن و شوهر ) انتخاب و بهصورت گمارش تصادفی، در سه گروه (15زوجی) ایماگوتراپی، اکت و شاهد جایگزین شدند. در 8 جلسه 120 دقیقهای یکی از گروههای آزمایش در معرض آموزش بر اساس رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه دیگر در معرض آموزش بر اساس تصویرسازی ارتباطی قرار گرفتند. مدیریت تعارض توسط پرسشنامه تعارض زناشویی(MCQ) سنجیده شد. دادههای حاصل در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره (مانکووا) توسط نرمافزارSPSS نسخه 23 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد در سطح معنیداری 5 درصد آموزش زوجها بر اساس رویکرد اکت و ایماگوتراپی بر مدیریت تعارض زوجین مؤثر است. همچنین نتایج حاکی از آن بود که آموزش زوجها بر اساس رویکرد اکت در ابعاد روابط خانوادگی و خویشاوندان مؤثرتر و آموزش زوجها بر اساس رویکرد ایماگوتراپی در بعد هیجانی مؤثرتر است و در دیگر ابعاد مدیریت تعارض بین این دو روش تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
- چکیده انگلیسی: Intimate marital relationships are the most important predictor of life satisfaction. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of couples' education based on the approach of treatment based on acceptance and commitment and Imago therapy on couple conflict management. The statistical population of this study was the total number of couples referring to Avae Soroush Counseling Center in Kermanshah in 1397, among which 45 couples who had the criteria to enter the research were selected as a sample and available by sampling method. Therefore, 45 couples (husband and wife) were selected and, as a random appointment, were replaced by three groups (15 couples) of Imago therapy, act, and control. In 8 120-minute sessions, one of the experimental groups was exposed to training based on an approach based on acceptance and commitment, and the other group was exposed to training based on Imago therapy. Conflict management was measured by Questionnaire the (MCQ). Descriptive data were analyzed using standard mean and standard deviation and inferential analysis using multivariate analysis of covariance (Manquova) was analyzed by SPSS. The findings showed that in a significant level of 5%, couples 'training based on ACT and Imago therapy approach is effective in managing couples' conflict. The results also showed that couples 'education was more effective based on ACT approach in terms of family relationships and relatives and couples' education based on Imago therapy approach was more effective in emotional dimensions.
- انتشار مقاله: 24-11-1398
- نویسندگان: مهوش معاذی نژاد,مختار عارفی,حسن امیری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: فصلنامه فرهنگی تربیتی زنان و خانواده
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: سلامت روانی,آموزش مهارتهای زندگی,همسران جانبازان,سازگاری اجتماعی همسران جانبازان
- چکیده: هدف این پژوهش، بررسی اثر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی و سازگاری اجتماعی همسران جانباز استان کرمانشاه است. روش پژوهش نیمه تجربی است که بر اساس آن، طرح پیشآزمون و پسآزمون تکگروهی انتخاب شد. بهمنظور بررسی فرضیهها، 120 نفر از همسران جانبازان با توجه به درصد جانبازی به سه گروه تقسیم شدند: گروه 49- 25 درصد، 69-50 درصد و 70 درصد و بالاتر که به صورت تصادفی طبقهای از بین همسران جانبازان شهرستانهای استان کرمانشاه انتخاب شدند. تمامی آزمودنیها قبل از وارد کردن متغیر مستقل (آموزش مهارتهای زندگی) ابتدا از طریق پیشآزمون با مقیاسهای آزمون GHQ28 و سازگاری اجتماعی بل مورد سنجش واقع شدند؛ سپس بعد از پایان جلسات آموزش مهارتهای زندگی با همان ابزار در پسآزمون مورد ارزیابی دوباره قرار گرفتند. نتایج میانگین نمرههای آزمودنیها در پیشآزمون و پسآزمون از طریق آزمون t وابسته مقایسه شد. نتایج نشان داد که همسران جانبازانی که در کارگاههای آموزش مهارتهای زندگی شرکت کردهاند از لحاظ آماری در متغیرهای سلامت روانی و سازگاری اجتماعی تفاوت معناداری را نشان دادهاند. آموزش مهارتهای زندگی به عنوان عاملی مهم در رشد و ارتقای عوامل سازگاری اجتماعی و بهداشت و سلامت روانی مطرح است. با آموزش مهارتهای زندگی میتوان به رشد مهارتهای روانی، اجتماعی همسران جانبازان کمک کرد.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 20-08-1394
- نویسندگان: عبدالحسن امیری,حجت اسفندیاری,مهنا غلامی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم گیاهان زراعی ایران
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تجزیه پایداری,اثرمتقابل ژنوتیب×محیط,عملکرددانه وکلزا
- چکیده: بهمنظور بررسی پایداری عملکرد دانه لاین های امیدبخش کلزا در شرایط مختلف محیطی، سیزده ژنوتیپ بهاره کلزا در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار و در چهار مکان (کرج، ساری، گرگان و زابل) طی دو سال زراعی (96-1394) ارزیابی شدند. تجزیه واریانس ساده نشان داد که بین ارقام از لحاظ عملکرد دانه اختلاف معنی داری در سطح احتمال 1% وجود دارد که بیانگر وجود تنوع ژنتیکی کافی بین تیمارهاست. در تجزیه واریانس مرکب، اثرات سال، مکان، سال×مکان و ژنوتیپ×مکان نیز در سطح احتمال 1 درصد معنیدار بود. مقایسه میانگین عملکرد دانه نشان داد که ژنوتیپهای Simba، L104 وRGS003 بیشترین عملکرد دانه را به ترتیب 3105، 3058، 3032 کیلوگرم در هکتار تولید کردند. برای تجزیه پایداری از روشهای مختلف پایداری شامل روشهای تک متغیره و رگرسیونی (جمعا 12 روش) استفاده شد. براساس تلفیق نتایج این روش ها، سه ژنوتیپ Simba، L104 وRGS003 پایدار و پرمحصول شناخته شدند. برای مطالعات تکمیلی توصیه می شود که از این ارقام پایدار و پرمحصول در اجرای آزمایشهای تحقیقی-تطبیقی در مناطق هدف در شرایط زارعان استفاده شود.
- چکیده انگلیسی: To evaluate the grain yield stability of rapeseed promising lines in different environmental conditions, thirteen spring oilseed rape genotypes were assessed in a randomized complete block design with three replications in four locations (Karaj, Sari, Gorgan and Zabol) during two years (2015-2017). Simple analysis of variance showed that there was a significant difference between rapeseed lines in terms of grain yield at a probability level of 1%, which indicates that there is enough genetic diversity between them. In combined analysis of variance, the effects of year, location, year × location and genotype × location were also significant at 1% probability level. The comparison of mean grain yield showed that the rapeseed lines Simba, L104 and RGS003 produced the highest grain yield of 3105, 3058, 3032 kg ha-1, respectively. For stability analysis, different methods of stability including one-variable and regression methods (12 methods in total) were performed. Based on the integration of the results of these methods, three rapeseed lines Simba, L104 and RGS003 were stable and high yielding. For complementary studies, it will be recommended that these stable and high-yielding rapeseed lines be used in farm trials in target areas under farmer's conditions.
- انتشار مقاله: 12-12-1396
- نویسندگان: ناصر مظهری روش,سید علی پیغمبری,حسن امیری اوغان
- مشاهده