در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: آموزش بالینی,اورژانس,پرستار
- چکیده: اهداف: آموزش بالینی پرهزینهترین عنصر برنامة پرستاری و یکی از ارکان مهم آموزش پرستاری است. دورة آموزش بالینی از مقاطع مهم آموزش پرستاری است که طی آن توانمندیهای اولیه و حرفهای دانشجویان پایهریزی میشود. لذا، این پژوهش کیفی با هدف تبیین تجارب پرستاران از آموزش بالینی در بخش اورژانس انجام شد.
مواد و روشها: این تحقیق مطالعهای کیفی با رویکرد تحلیل محتواست. فرایند جمعآوری دادهها مشتمل بر بیست مصاحبة نیمهساختاریافته و عمیقباپرستاران در بخش اورژانس (شش دانشجوی پرستاری، دو پرستار مسئول بخش، چهار مربی پرستاری و هشت پرسنل پرستاری) همراه با یادداشتهای عرصه است. مصاحبة عمیق براساس تجربههایواقعیپرستاراندرمحیطبالینیباپاسخبهسؤالهایباز و در موارد لزوم سؤالهایکاووشی جمعآوری شد. تحلیل دادهها به روش آنالیزمحتوی کیفی انجامگرفت.
یافتهها:تحلیل دادهها منجر به استخراج نه طبقه وسه درونمایه شد که بیانگر تجربه و درک پرستاران اورژانس از آموزش بالینی است، شامل محیط (ارتباطات، امنیت محیط و تجهیزات محیط) آموزش (آموزش به بیمار، آموزش پرسنل و آموزش دانشجو) و عملکرد مسئول بخش نقش مدیریت بخش اورژانس در آموزش، نقش و عملکرد متون در آموزش، و نقش و عملکرد پرسنل عرضهکنندة خدمات.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش بیانگر وجود برخی فاکتورهای مؤثر در کسب تجربههای مثبت بود، مثل آموزش چهرهبهچهره به بیمار، حضور مؤثر مربی در بخش و برخی تجربههای منفی مانند عدم بهکارگیری فنهای آموختهشدة دانشجویان در محیط آموزشی با کیفیت بالا در شرایط بالینی، و کمبود تجهیزات و حجم کار زیاد کارکنان. با درنظرگرفتن مجموع نظرات چنین برداشت میشود که با شناخت نارساییهای آموزش بالینی مسئولان قادر خواهند بود که برنامههای آموزشی مطلوب را طرحریزی کنند و سبب ارتقای کیفیت آموزش بالینی خواهد شد.- چکیده انگلیسی: Background: Clinical education is the most costly element of nursing programs. One of the importantbasics of nursing education comes into account. The clinical education course is important landmark in nursing education, the first professional capabilities of students to be established. This qualitative study was conducted in the emergency department .
Materials and Methods: This study is qualitative research with content analysis. The process of data collection consists of 20 semi-structured interviews and in-depth with the nurses in the emergency department (six nursing students and two nursing directors of wards, four nursing educators, eight nursing personnel) with notes field. By interview with actual experiences of nurses in clinical response, four open questions were collected. Data were analyzed with the using qualitative content analysis.
Results: Data analysis resulted in the extraction of nine classes and three represent the experiences and perceptions of emergency roomnurses from clinical education and include the environment (Communications, safety environmental, environmental equipment), education (patient education, personnel training and training students) and performance of the director of sector (the role of management in the emergency department of education, the role of the matron of education, the role of the service provider's staff, communications, safety environmental, environmental equipment), education (patient education, personnel training and training students) and the performance of the sector (the role of management of the emergency department in education, the role and function of the mananger in education, the role and function of the service provider's staff).
Conclusion: Research findings based on the experiences of students, staff and educator showed some effective factors such as the patient's face to face training, to gain positive experience and some negative experiences such as lack of useable techniques that have been taught the students in the learning environment at the university like that quality in clinic, lack of equipment, and workload of personnel. Considering all the ideas, authorities will be able to identify the clinical education problems, plan appropriate training programs, and promote the quality of their clinical training.- انتشار مقاله: 26-12-1394
- نویسندگان: نسرین فاضل,حمیده یزدیمقدم,فاطمه الحانی,اکبر پژهان,محسن کوشان,محمدرضا قاسمی,فهیمه ریواده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: اتانول,پنتیلن تترازول,کیندلینگ,تشنج,والپروییک اسید
- چکیده: زمینه و هدف: اتانول به عنوان ضد تشنج و پیش برنده تشنج و در پاره ای موارد بی اثر بر تشنج معرفی شده است. در رابطه با مداخله اتانول بر نقش ضد تشنجی والپرویک اسید گزارشی وجود ندارد. در پژوهش حاضر، نقش اتانول بر کارآیی داروی ضد تشنجی والپرویک اسید مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روش ها: در این تحقیق تجربی، هشت گروه موش سوری در محدوده وزنی 30-25 گرم، روز در میان (سه بار در هفته) پنتیلن تترازول (pentylenetetrazol; PTZ) به صورت داخل صفاقی (mg/kg 37) دریافت می کردند. گروه های دریافت کننده اتانول (g/kg 1 و 5/0)، PTZ 30 دقیقه بعد از اتانول (داخل صفاقی، یک گروه 7 روز و گروه دیگر 21 روز متوالی) تزریق می شد. گروه دریافت کننده والپرویک اسید (Valproic acid; VPA) و اتانول، والپرویک اسید (mg/kg 100) 5 دقیقه قبل از اتانول (g/kg 1) تزریق شد. بلافاصله پس از هر بار تزریق PTZ ، رفتار هر حیوان به مدت 20 دقیقه زیر نظر گرفته می شد و مراحل رفتاری ثبت می شد. مدت زمان مرحله 4 تشنج (S4D)، مدت زمان تاخیری تا شروع مرحله 4 تشنج (S4L) و مدت زمان تاخیری تا شروع مرحله 1 تشنج (S1L) برای هر حیوان پس از تزریق PTZ ثبت و داده ها با گروه کنترل مربوطه مقایسه شدند. سطح معناداری 05/0 یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که S4D تجمعی در گروه اتانول با غلظت g/kg 1 به مدت 7 روز (8/31%) و به مدت 21 روز (3/48%) نسبت به PTZ+Saline کاهش معناداری داشت (001/0
- چکیده انگلیسی: Background and Purpose: Ethanol is known as anticonvulsant and proconvulsant but sometimes has no effect on seizure. There is no report about the role of ethanol on the anticonvulsant effect of Valproic acid (VPA). In this study، we explore the effect of ethanol on the anticonvulsant effect of VPA. Methods and Materials: In this experimental study، eight groups of mice (25-30 gr) were injected pentylenetetrazol (PTZ) (37 mg/kg; ip) every other day (3 times a week). Groups receiving ethanol (0.5 and 1 g/kg; 7 and 21 continuous days; everyday; ip)، PTZ was injected 30 minutes after ethanol. In Valproic acid+ethanol، Valproic acid (100 mg/kg) was injected 5 minutes before ethanol (1 g/kg). Immediately after PTZ injection، seizure stages were recorded for 20 min. Seizure stage-4 duration (S4D)، seizure stage-4 latency (S4L) and seizure stage 1 latency (S1L) were recorded from each mouse after PTZ injection، and data were compared with control groups. The basis of all decisions was a significant level of P
- انتشار مقاله: 18-12-1390
- نویسندگان: اکبر پژهان,سید جواد میرنجفی زاده,محمد محمدزاده,آرش اکابری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: لوردوز,اسکولیوزیس,ستون فقرات,کیفوز,نارسایی حرکتی,ناهنجاری بالاتنه
- چکیده: زمینه و هدف: از آن جا که دانش آموزان مبتلا به نارسای حرکتی در اجرای برخی حرکات مشکل دارند و ناهنجاری های ستون فقرات به عنوان یک عامل می تواند باعث محدودیت حرکتی آنان شود، لذا در تحقیق حاضر به بررسی ارتباط بین ناهنجاری های ستون فقرات با مؤلفه های حرکتی آزمون کپارت در دانش آموزان مبتلا به نارسای حرکتی پرداخته شد. مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و به صورت مقطعی انجام گرفت. جامعه تحقیق را دانش آموزان پسر ابتدایی تهران در سال 1388 تشکیل دادند. آزمودنی ها با روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای به شرح زیر انتخاب شدند: از بین مناطق 22 گانه تهران، منطقه 4 و از بین مدارس، 5 مدرسه و نهایتاً از بین آن ها 1100 نفر به صورت تصادفی انتخاب گردیده و سپس با استفاده از پرسشنامه ارزیابی نارسایی ادارکی- حرکتی (با اعتبار 86/0) اطلاعات اولیه از کل جامعه (1100 نفر) به دست آمد و 80 نفر از دانش آموزان پسر 8 تا 12 ساله که حداقل در 5 مورد از 14 فعالیت مورد سؤال دچار مشکل بودند، در آزمون ادراکی – حرکتی 22 نمره ای کپارت (با اعتبار 95/0) شرکت داده شدند. از این تعداد، 34 نفر که پایین ترین نمره را کسب کرده بودند به عنوان نمونه های پژوهش انتخاب شدند. سپس با استفاده از دستگاه اسپاینال موس، ناهنجاری های ستون فقرات این دانش آموزان در دو نمای ساجیتال و فرونتال مورد مطالعه قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و نرم افزار SPSS 13 استفاده شد. یافته ها: ناهنجاری های پشت صاف 40 درصد، کیفوزیس سینه ای 16/29 درصد و اسکولیوزیس سینه ای 83/20 درصد در دانش آموزان مبتلا به نارسای حرکتی شیوع داشت. در بین فاکتورهای حرکتی آزمون کپارت، فقط بین لوردوز و راه رفتن به پهلو رابطه معناداری (050/0=P) و (34/0=r) یافت شد. همچنین میزان شیوع نارسایی حرکتی در بین دانش آموزان 27/7 درصد بود که از این میزان 09/3 درصد به طور شدید به نارسایی حرکتی دچار بودند. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها مشخص شد که با کاهش میزان لوردوز کمری توانایی راه رفتن به پهلو در این دسته از دانش آموزان کاهش می یابد.
- چکیده انگلیسی: Background and Purpose: Because of dyspraxia students have difficulty in some movements and deformity of the spine as a factor can lead to restriction of their movement، the purpose of the present study was to investigate the relationship between vertebral column deformities and components of the Kepart test in students with dyspraxia. Methods and Materials: The present descriptive analytical research is a cross-sectional study، involving the male elementary school students of Tehran in 2009. The participants were selected through multi-stage cluster sampling: Zone 4 was chosen by random from among the 22 municipal districts; 5 schools were selected by random from among many schools in the zone; finally، 1100 students were randomly selected. In the first step، we distributed the questionnaire about the conceptual - movement deficiency (validity 0.86). Eighty students of 8 to 12 years with problems in at least 5 components (out of 14) participated in the Kepart test (validity 0.95). From them، 34 students with the lowest scores were selected as the study subjects. Then، with the use of Spinal – Mouse machine، the vertebrate column deformities of students were studied from frontal and sagital aspects. For analyzing the data، Pearson’s correlation coefficient was used in SPSS 13. Results: The prevalence of deformities was flat back 40%، thoracic kyphosis 29.16% and thoracic scoliosis 20.83% in the subjects. A significant relationship (p=0.05، r=0.34) was found between lumbar lordosis and side walking in students with dyspraxia. Also، the prevalence of dyspraxia was 7.26%، and 2.18% suffered from severe dyspraxia. Conclusion: The results showed that the lower the amount of lumbar lordosis، the lower the students’ ability to side walk.
- انتشار مقاله: 18-12-1390
- نویسندگان: فهیمه کیوانلو,بهرام یوسفی,زهرا سلمان,اکبر پژهان,محمد سیداحمدی,حمیدرضا طاهری
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: جنسیت,ناهنجاری,انحنای گردنی,نرم افزار PPV,سر به جلو,مهره های گردنی,قد
- چکیده: زمینه و هدف: از آن جا که گردن وزن سر را تحمل می کند، قرار گرفتن آن در وضعیت غیرطبیعی نه تنها باعث ظاهری ناموزون می شود، بلکه می-تواند زمینه ای برای بروز اختلالات، ناهنجاری ها و آسیب های بدنی باشد. این مطالعه با هدف بررسی مولفه های رادیوگرافیک وضعیت سر به جلو و ارتباط آن با جنسیت و قد طراحی و اجرا شده است. مواد و روش ها: در این تحقیق توصیفی- تحلیلی است، از میان دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه 300 نفر (150 دختر و 150 پسر) به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از نرم افزار( Posture Pro V PPV ) ارزیابی و غربال شدند که نهایتاً از میان آنان 14 نفر که دارای وضعیت شدیدتر (Forward head posture FHP) بودند (FHP>5) به عنوان افراد دارای وضعیت سر به جلو FHP و 14 نفر از کسانی که دارای کمترین میزان FHP بودند (1≥FHP ≥0) به عنوان افراد سالم جهت مقایسه انتخاب شده و با رضایت کامل در مراحل بعدی آزمون شرکت کردند. میزان جابجایی سر به جلو یا (Anterior head translation AHT)، لوردوز گردنی (C2-C7) و انحنای فوقانی گردنی (C1-C2) آن ها در رادیوگرافی نمای جانبی ارزیابی شد. برای بررسی تفاوت میانگین های دو گروه سالم و دارای وضعیت FHP از آزمون تی مستقل و برای بررسی ارتباط متغیرها از همبستگی پیرسون با سطح معناداری (05/0 یافته ها: لوردوز گردنی افراد سر به جلو (26/6±44/23=C2-C7) نسبت به افراد سالم (24/5±29/38=C2-C7) به طور معناداری (0001/0=P) کمتر است. افراد کوتاه قد و زنان نسبت به افراد بلند قد و مردان وضعیت سر به جلوی شدیدتر (67/25 در مقابل 31/11) و لوردوز گردنی کمتری (11/23 در مقابل 77/33) دارند (01/0نتیجه گیری: وضعیت سر به جلو موجب کاهش لوردوز طبیعی گردن و ایجاد کیفوز گردنی می گردد و افزایش قد موجب افزایش وضعیت سر به جلو نمی شود. زنان دارای وضعیت سر به جلو شدیدتری نسبت به مردان هستند.
- چکیده انگلیسی: Background and Purpose: Since the neck supports head weight, its abnormal positioning not only results in spoiled posture but also predisposes the body for physical disabilities, abnormalities, and injuries. The present study was conducted to investigate the radiographic component in forward head posture in relation whit gender and height. Materials and methods: In this descriptive analytical study, 300 students from Razi University in Kermanshah, Iran (150 males and 150 females) were selected randomly and screened with the use of PPV (Posture Pro V) software; 14 students with forward head posture (FHP>5) and 14 healthy students (1≥FHP ≥0) were selected as subjects and participated in the following phase of research with informed consent. Cervical spines were evaluated by radiography from lateral view and then evaluated for anterior head translation (AHT), cervical lordosis (C2-C7), and superior cervical curvature (C1-C2) in lateral cervical spines. Mean differences of healthy and FHP subject’s variables were analyzed and compared with independent t-test. Also, Pearson’s coefficient of correlation was used for investigating the relationships between variables at p
- انتشار مقاله: 19-12-1390
- نویسندگان: محمد سیداحمدی,اکبر پژهان,فهیمه کیوانلو
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تعادل,بیماری پارکینسون,تمرینات کششی,تمرین ریتمیک,نرمشی,تمرین با توپ طبی
- چکیده: زمینه و هدف: بیماری پارکینسون یکی از علل شایع ناتوانی در سالمندان است. این بیماری به واسطه اختلال در هسته های قاعده ای مغز که کنترل حرکاتی مثل تعادل و راه رفتن را بر عهده دارد، به وجود می آید. هدف از تحقیق حاضر، بررسی و مقایسه اثر سه شیوه تمرینی (تمرین ریتمیک، تمرین با توپ طبی و تمرینات کششی-نرمشی) بر روی تعادل بیماران پارکینسون است. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع تجربی است و جامعه پژوهش را کلیه بیماران مرد مبتلا به پارکینسون شهرستان های کاشان و آران و بیدگل تشکیل می داد. تعداد 35 بیمار پارکینسون مرد با میانگین سنی 3±61 سال و شدت بیماری متوسط (مرحله 3 مقیاسY&H ) انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه شامل گروه تمرین ریتمیک (N=11)، گروه تمرین با توپ طبی (N=12)، و گروه تمرینات کششی-نرمشی(N=12) تقسیم شدند. همه بیماران در حین تحقیق داروهای خود را تحت کنترل پزشک متخصص مصرف می کردند. هر گروه یک دوره تمرینی را به مدت 10 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه یک ساعت انجام دادند. برای اندازه گیری داده ها از مقیاس تعادل برگ (BBS) و جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تی وابسته، آزمون آنالیز واریانس یک سویه و آزمون پیگیری LSD استفاده گردید. تجزیه و تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 16 صورت گرفت. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که سه شیوه تمرینی (تمرینات ریتمیک، توپ طبی و حرکات کششی-نرمشی) به ترتیب به طور معناداری موجب 15.7 درصد، 5.58 درصد و 4.28 درصد بهبودی در تعادل بیماران شده اند (p=0.0001). نتایج این تحقیق نشان داد که ورزش ریتمیک اثر بیشتری نسبت به دو شیوه تمرین با توپ طبی(p=0.03) و تمرینات کششی-نرمشی(p=0.008) در بهبود تعادل بیماران پارکینسونی دارد. میزان اثر دو شیوه تمرین با توپ طبی و حرکات کششی-نرمشی روی تعادل بیماران تقریبا مشابه بود و تفاوت معناداری با هم نداشتند(p=0.530) . نتیجه گیری: روش تمرین ریتمیک نسبت به دو روش دیگر، اثر بیشتری بر بهبود تعادل بیماران پارکینسون دارد.
- چکیده انگلیسی: Background and Purpose: Parkinsons disease is one of the common debilitating factors in the elderly. It is caused by disorders in the nucleus of cerebral base which control body movements such as walking and body balance. The present research is intended to study and compare the effects of three exercise patterns (rhythmic, medical ball exercising and stretching exercise) on Parkinsonian patients equilibrium. Methods and Materials: This quasi-experimental study involved the population of Parkinsonian patients in Kashan and Aranobidgol Iran. Thirty five male patients (61±3 years old) with minor Parkinsons disease (Stage 3 in Y&H scale) were selected and randomly assigned into one of the three groups: rhythmic group (N=11) medical ball exercising group (N=12) and stretching exercising group (N=12). All participants took their medications under medical supervision in the study period. Each group performed the assigned pattern for 10 weeks (three one-hour sessions each week). Berg Balance Scaling (BBS) was used for measurements and dependent t-test one-way ANOVA and LSD tests were used for data analysis. All analyses were done in SPSS 16. Results: The results showed that the three different exercising patterns (Rhythmic medical Ball and stretching exercises) had significantly improved patients equilibrium by 15.7 % 5.58% and 4.28% respectively (P=0.001). It also revealed that rhythmic exercises had more considerable effects on Parkinson patients equilibrium recovery than medical ball (P=0.03), and stretching exercise (P=0.008). The effect of exercising with medical ball and stretching exercises on Parkinson patients balance recovery is almost identical with no significant difference (P=0.530). Conclusion: Rhythmic exercise patterns cause more considerable effects on the improvement of equilibrium in Parkinsons patients than other patterns.
- انتشار مقاله: 19-12-1390
- نویسندگان: محمد سیداحمدی,فهیمه کیوانلو,حمیدرضا طاهری,اکبر پژهان,جواد طاهرزاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: قسمت سری ناحیه شکمی,جانبی بصل النخاع,پرپروتاکی کینین A,گیرنده 2A سوماتواستاتین
- چکیده: زمینه و هدف: نرون های تحریک کننده سمپاتیکی که از قسمت سری ناحیه شکمی-جانبی بصل النخاع (RVLM) منشا گرفته و به نخاع منشعب می شوند، برای حفظ تون سمپاتیکی پایه و جمع بندی رفلکس های قلبی-عروقی ضروری است. از طرفی کاتکولامین ها، ماده P و سوماتواستاتین در تعدیل فشار خون در ساقه مغز نقش دارند. هدف از مطالعه حاضر این بود که در نرون های C1 بصل النخاع که حاوی mRNA پرپروتاکی کینین (PPT-A) A بوده و به نخاع منشعب می شوند، آیا گیرنده 2A سوماتواستاتین (SST2A) هم بیان می شود یا خیر. مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی که بر روی 12 سر موش صحرایی نر نژاد Sprague-dawley انجام شد، بیان ژن PPT-A و حضور گیرنده SST2A در نرون های C1 ناحیه RVLM به کمک مخلوطی از تکنیک های نشانه گذاری رو به عقب توسط تزریق زیر واحد بنای کلراتوکسین (CTB)، هیبریدسازی درجا (ISH) و ایمونوهیستوشیمی بررسی شد. برای توصیف داده ها نیز از درصد و میانگین استفاده شد. یافته ها: بیشتر نرون های RVLM که وارد نخاع می شوند (نرون های CTB+) از نوع C1 هستند، یعنی حاوی آنزیم تیروزین هیدروکسیلاز (TH+) می باشند. این نرون ها همچنین حاوی PPT-A mRNA یا گیرنده SST2A هستند. اما هیچ نرونی که هم دارای mRNA مربوط به PPT-A بوده و هم گیرنده SST2A داشته باشد، مشاهده نگردید. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد که نرون های ناحیه C1 بصل النخاع که به داخل نخاع منشعب می شوند، از نظر بیان PPT-A mRNA یا گیرنده SST2A به صورت دو گروه نرونی متفاوت بوده و ممکن است اثرات تعدیلی متفاوتی بر رفلکس های قلبی- عروقی داشته باشند.
- چکیده انگلیسی: Background and purpose: Sympatho-excitatory neurons which originate from Rostral Ventrolateral Medulla (RVLM) and project to spinal cord are necessary for the maintenance of resting sympathetic tone and integration of cardiovascular reflexes. Also it is known that catecholamines substance P and somatostatin are involved in blood pressure modulation in the brain stem. The aim of this study was answering to the question: Is somatostatin 2A receptor (SST2A) expressed in medullary C1 neurons which have preprotachykinin A (PPT-A) mRNA and are projected to spinal cord? Methods and materials: This study was done on 12 male Sprague-Dawley rats. We used a complex of techniques such as retrograde labeling of spinally projecting neurons by injection of Cholera Toxin Beta (CTB) unit In situ Hybridization (ISH) and Immunohistochemistry to identify PPT-A mRNA and SST2A receptor expression in C1 neurons of RVLM. For data deh1ion mean ± SEM as well as percentage were used. Results: Most spinally projecting neurons in RVLM (CTB+) are C1 neurons i.e. they have Tyrosin Hydroxylase enzyme (TH+). These neurons contain PPT-A mRNA or SST2A receptors but no neurons were observed with the expression of both PPT-A mRNA and SST2A receptor. Conclusion: It seems that medulla C1 neurons which project to spinal cord and express PPT-A mRNA or SST2A receptor are two separate neuron types. They may have different modulatory effects on cardiovascular reflexes.
- انتشار مقاله: 20-12-1390
- نویسندگان: چون لی,پال پیلوسکی,اکبر پژهان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: npp,فاکتور انعقادی xii,بلوک گانگلیونی,نفرکتومی
- چکیده: زمینه و هدف: NPP (پروتئین جدید افزاینده فشار خون) یک آنزیم پلاسمایی انسانی و از نظر ساختمانی وابسته به b-FXIIa است که به طور شدیدی فشار خون سیستولیک (SBP)، فشارخون دیاستولیک (DBP) و ضربان قلب (HR) را در موش های صحرایی افزایش می دهد. این پاسخ ها در موش های نفرکتومی شده (2NX) شدیدا تقویت می شود. همزمان با آن، افزایش در رهایی کاتکولامین ها از غدد آدرنال نیز دیده می شود. هدف از این مطالعه بررسی مکانیسم عمل NPP و اطمینان از این مطلب است که آیا بلوک گانگلیونی توسط pentolinium می تواند روی پاسخ های NPP در موش های 2NX اثر داشته باشد؟ مواد و روش ها: در این مطالعه از موش های صحرایی نر با وزن 350-300 گرم و نژاد Wistar استفاده شد. در گروه نفرکتومی شده، 24 ساعت پس از 2NX حیوان توسط Inactin بیهوش شده و برای ایجاد بلوک گانگیونی داروی(19.2 mg/kg S.C) Pentolinium تزریق شد (گروه +P). اندازه گیری SBP،DBP و HR در پاسخ به تزریق وریدیNPP5mL ، NPP20mL و b-FxII 300ng/kg انجام شد. نتایج حاصل از این گروه (+P) با گروه هایی که P- بودند مقایسه شد. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که NPP و b-FXIIa خالص می تواند SBP،DBP و HR را هم در موش های کنترل و هم در موش های نفرکتومی شده افزایش دهد. میزان این پاسخ ها در موش های گروه P+ نفرکتومی شده به طور معنی داری بیشتر از پاسخ های گروه P- نفرکتومی شده است. به هر حال در گروه P+ نفرکتومی شده، میزان افزایش SBP،DBP بیشتر از HR است. نتیجه گیری: NPP و b-FXIIa می تواند در موش ها، پاسخ های قلبی عروقی فوق را ایجاد نماید. برای بروز این پاسخ ها نیازی به بلوک گانگلیونی نیست ولی در موش های P+ که داروی بلوک گانگلیونی را دریافت کرده اند، این پاسخ ها تقویت شده اند و این تقویت پاسخ در موش های نفرکتومی شده معنی دار است. این موضوع علاوه بر تایید رابطه ساختمانی و عملی NPP با b-FXIIa، همچنین بیانگر تداخل بین مسیرهای کولینرژیک و پپتیدرژیک برای بروز اثرات قلبی عروقی NPP است.
- چکیده انگلیسی: Background and Purpose: New Pressor Protein (NPP) is a human plasma enzyme structurally related to b-FXIIa, which potently raises Systolic Blood Pressure (SBP), Diastolic Blood Pressure (DBP) and Heart Rate (HR) in bioassay rats. These effects are strongly potentiated in nephrectomized (2NX) rats. Concurrently, there is a massive release of catecholamines from adrenal glands. This study is carried out to investigate NPP's mechanism of action and whether ganglionic blockade can affect NPP's responses by Pentolinium in 2NX rats. Method and Materials: Male Wistar rats, weighing 300-350g, were selected. In the nephrectomized group, after 24 h 2NX, animals were anesthetized by Inactin and ganglionic blocking agent Pentolinium (19.2 mg/kg s.c.) (P+ group) was injected. Measurements of SBP, DBP and HR were done in response to intravenous injection of NPP (5, 20 uL plasma equivalent) or purified b-FXIIa (300 ng/kg). The results of this group (P+) were compared with those of the (P-) group. Results: These results show that NPP and purified b-FXIIa can increase SBP, DBP and HR in both groups (sham-2NX or 2NX rats). These responses in (P+) nephrectomized rats are significantly higher than (P-) nephrectomized rats (P?0.01 for each response). However, in (P+) nephrectomized rats, the increment in SBP and DBP responses are more than HR response. Conclusion: It is concluded that NPP and b-FXIIa can produce such cardiovascular responses in rats. Although NPP does not require ganglion blockade for these responses, in P+ rats these responses have been potentiated and this potentiation is significant in nephrectomized rats. The results confirm the structural and functional relations between NPP and bFXIIa. It also indicates that there is interaction between cholinergic and peptidergic pathways for producing cardiovascular effects of NPP.
- انتشار مقاله: 21-12-1390
- نویسندگان: اکبر پژهان,اسموند دنیل
- مشاهده