در هنگام جستجو کلمه در قسمت عنوان میتوانید کلمات مورد جستجو را با کاراکتر (-) جدا کنید.
کاربرد نوع شرط:
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: محیط زیست و مهندسی آب
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: سافرانین,تولید گاز,بنتونیتسدیم,خاکستر پوست خربزه
- چکیده: امکان آلودگی آبهای سطحی به رنگ سافرانین و در نتیجه مصرف آن توسط دامهای نشخوارکننده اجتنابناپذیر میباشد، از اینرو اثر سافرانین بهعنوان یک آلایندة آبی همراه با جاذبهای ارزانقیمت بر فعالیتهای تخمیری میکروارگانیسمهای شکمبه در محیط کشت، بررسی شد. سافرانین (صفر، 5 و ppm 10( همراه با بنتونیتسدیم فرآوری شده (بنتوفید) و خاکستر پوست خربزه (صفر، 4 و mg 8) در یک محیط کشت در قالب طرح فاکتوریل 3×2×3 استفاده شد. همچنین اثر این جاذبها در حذف سافرانین اضافه شده به آب در زمانهای 3 و h 24 انکوباسیون بررسی شدند. بیشترین میزان حذف سافرانین از آب (در غلظت ppm 5) برای بنتونیتسدیم و خاکستر پوست خربزه بهترتیب برابر با 90 و %80 در زمان h 24 انکوباسیون تعیین شد. با افزایش غلظت رنگ از 5 به ppm 10، کارایی هر دو جاذب در جذب رنگ کاهش یافت. با افزایش سافرانین از صفر به ppm 10 در محیط کشت، پتانسیل تولید گاز، تولید تجمعی گاز در زمانهای 12، 24 و h 48 انکوباسیون، ME، SCFA، NEl، تولید پروتئین میکروبی و OMD در مقایسه با تیمار شاهد کاهش معنیداری نشان داد. پتانسیل تولید گاز نیز با افزایش غلظت هر دو جاذب از صفر به چهار درصد، کاهش معنیداری نشان داد. مقادیر TVFA و NH3-N محیط کشت نیز با افزایش سافرانین از صفر به ppm 5، کاهش معنیداری نسبت به تیمار شاهد نشان داد. در مجموع هر دو جاذب، قادر به حذف کارآمد سافرانین از محیط آب بودند، ولی بهنظر میرسد کارایی بنتونیتسدیم در حذف رنگ بیشتر از خاکستر باشد.
- چکیده انگلیسی: The possibility of contamination of surface waters by the safranin dye and its consumption by ruminants is inevitable subsequently; hence the effect of using safranin as a water pollutant with low-cost absorbents on fermentation activities of ruminal microorganisms was investigated in a culture medium. Safranin, at three levels (0, 5 and 10 ppm) with processed sodium bentonite (SB) and ash prepared from Cucumis Melo L. skin, each at three levels (0 and 4 and 8 mg) were used with a factorial experiment 3×2×3 in a laboratory medium. Removal effect of safranin in water was also investigated at 3 and 24 h incubation. The maximum removal rate of safranin from water (5 ppm) for SB and melon peel ash was determined 90 and 80%, respectively at 24 h incubation. Removal percentage of safranin by two adsorbents, decreased when safranin increased from 5 to 10 ppm. In response to increasing the safranin levels from 0 to 10 ppm in the culture medium, potential gas production, and cumulative gas production after 12, 24 and 48 h incubation, ME, SCFA, NEl, MPY, and OMD decreased significantly compared to the control group. The gas production potential decreased when levels of both adsorbents increased from 2 to 4%. The amounts of TVFA and ammonia nitrogen in the culture media decreased when safranin concentration increased from 0 to 5 ppm. Generally, both adsorbents were able to remove safranin from the water, efficiency. The SB also appears to be more effective in eliminating of safranin rather than ash.
- انتشار مقاله: 10-06-1397
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,آمنه اسکندری تربقان,رضا ولی زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رنگ,میکروارگانیسم,جاذب,تولید گاز,بروموکروزول گرین
- چکیده: آزمایشی با هدف بررسی دو جاذب خاکستر تهیه شده از پوست خربزه و بنتونیت سدیم فرآوری شده در حذف رنگ بروموکروزول گرین بهعنوان یک منبع آلودهکنندۀ آبی در یک محیط کشت تهیه شده از میکروارگانیسمهای شکمبه و بزاق مصنوعی انجام شد. از بروموکروزول گرین در سه سطح (صفر، 5 و 10 پیپیام) همراه با بنتونیت سدیم یا خاکستر پوست خربزه هر کدام در سه سطح (0، 4 و 8 میلیگرم) بهصورت فاکتوریل 3×2×3 و با پایۀ کاملاً تصادفی در محیط کشت، استفاده شد. برخی از فراسنجههای تخمیری در محیط کشت برآورد گردید و اثر جاذبها در حذف رنگ بروموکروزول گرین اضافه شده به آب در زمانهای 3 و 24 ساعت، نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. افزودن هر دو جاذب منجر به حذف کارآمد رنگ از آب (بهویژه سطح چهار درصد خاکستر پوست خربزه) شد. افزایش رنگ از صفر به 5 پیپیام، منجر به افزایش معنیدار پتانسیل تولید گاز و تولید تجمعی گاز در زمانهای 12، 24 و 48 ساعت انکوباسیون، انرژی قابل متابولیسم، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، انرژی خالص شیردهی، بازده تولید پروتئین میکروبی و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P)، اما کلیۀ این فراسنجهها در سطح 10 پیپیام رنگ، کاهش معنیدار یافت. در مجموع، اضافه کردن دو جاذب به محیط کشت نه تنها مانع کاهش اثرات منفی رنگ (سطح 10 پیپیام) بر فراسنجههای تخمیری نشد، بلکه منجر به کاهش برخی از این فراسنجهها شد و بهنظر میرسد میکروارگانیسمهای شکمبه میتوانند از بروموکروزول گرین (تا سطح 5 پیپیام) در جهت بهبود فراسنجههای تخمیری بهره ببرند.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to investigate two adsorbents containing ash prepared from the melon skin and sodium bentonite in removing bromocresol green as water pollutant in a culture medium prepared from rumen microorganisms and artificial salivary. Bromocresol green at three levels (0, 5 and 10 ppm) with processed sodium bentonite or ash prepared from melon skin, each at three levels (0, 4 and 8 mg) were used with a 3×2×3 factorial experiment in a laboratory media according to completely randomized design. Some of the fermentation parameters were estimated in the culture medium and the effect of adsorbents on bromocresol green removal was also evaluated in water at 3 and 24 hours. The effective removal of dye was observed (especially at 4% skin melon ash) when two adsorbent was added to water. Compared to the control, the gas production potential, cumulative gas production after 12, 24 and 48h incubation, metabolizable energy, short chain fatty acids, net energy for lactation, microbial protein yield, and organic matter digestibility increased significantly (P<0.05) when 5ppm of dye was added to the culture medium, but the 10 ppm of dye resulted in a decrease in these parameters. Generally, the addition of two adsorbents to the culture medium not only did not reduce the negative effects of the dye (10 ppm) on the fermentation parameters but also reduced some of these parameters and also it seems that ruminal microorganisms can use bromocerosol green (up to 5 ppm) to increase their fermentation parameters.
- انتشار مقاله: 07-08-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,سمیه حیدری,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ساپونین,گوسفند,تخمیر,متابولیتهای خونی,پروتوزوآ
- چکیده: این آزمایش با هدف مطالعه اثر استفاده از سطوح مختلف ساپونین خالص(Loba Chemie Ltd.) بر قابلیت هضم، فراسنجههای تخمیری، جمعیت پروتوزوآی شکمبهای و فراسنجههای خونی در گوسفندان نر بلوچی انجام شد. از 4 رأس گوسفند نر بلوچی با میانگین وزن زنده 2/2±3/40 کیلوگرم و دارای فیستولای شکمبهای در قالب طرح چرخشی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1-جیره پایه (شاهد)، 2-جیره پایه + 75 میلیگرم ساپونین در هرکیلوگرم ماده خشک جیره، 3-جیره پایه + 150 میلیگرم ساپونین و 4-جیره پایه + 300 میلیگرم ساپونین بودند. ساپونین، تأثیری بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی (ADF وNDF) جیره نداشت (05/0P>). غلظت استات، پروپیونات، بوتیرات، والرات و نیز pH مایع شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>)، اما سطح 300 میلیگرم ساپونین باعث افزایش کل اسیدهای چرب فرار در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). با افزایش ساپونین در جیره، میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی و جمعیت پروتوزوآ کاهش یافت (05/0>P). همچنین میانگین سطح تریگلیسیرید خون با افزایش ساپونین در جیره، کاهش یافت (05/0>p) ولی سطح کلسترول، لیپوپروتئینهای با چگالی کم یا زیاد (LDL و HDL) تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>). هرچند استفاده از ساپونین تا سطح 300 میلیگرم در جیره گوسفندان در کوتاه مدت، اثر سوئی بر سلامت دام نداشت، اما در میان فراسنجههای مورد مطالعه، غلظت نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، تریگلیسرید، و شمار پروتوزوآی شکمبهای تحت تأثیر مصرف ساپونین قرار گرفت. با این وجود برای اثبات اثرات مفید ساپونین بر عملکرد دام، نیاز به مطالعات بیشتر میباشد.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to study the effect of different levels of pure saponin (Loba Chemie Ltd.) on digestibility, fermentation parameters, ruminal protozoa population and blood metabolites in Baluchi male sheep. Four rumen fistulated Baluchi male sheep (LW=40.3±2.2kg) were used in a change-over design. Experimental treatments were 1) basal diet (control), 2) basal diet + 75 mg saponin per kg of diet (DM basis), 3) basal diet + 150 mg saponin, and 4) basal diet + 300 mg saponin. Saponin did not affect apparent digestibility of dry matter, organic matter, crude protein, crude fat, NDF, and ADF of the diet (P>0.05). Concentration of acetate, propionate, butyrate, valerate and also pH of the rumen fluid were not affected by the treatments (P>0.05), but the level of 300 mg saponin increased total volatile fatty acids compared to the control group (P<0.05). The mean of ammonia nitrogen concentration and total number of protozoa were decreased with the increasing of saponin in the diet (P<0.05). Also by increasing saponin in the diet, the mean of blood triglyceride concentration decreased (P<0.05) but cholesterol, HDL, and LDL level were not affected by the treatments (P>0.05). Although use of saponin up to 300 mg in the diet, had no negative effect on the health of animal, but among the studied parameters, ammonia nitrogen concentration, total volatile fatty acids, blood triglyceride and numbers of ruminal protozoa were affected by saponin. However, more studies are needed to prove the beneficial effects of saponins on animal performance.
- انتشار مقاله: 26-11-1395
- نویسندگان: محمد مهدی محقی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,محسن کاظمی,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شیر,بنتونیت سدیم,گاوهای شیرده هلشتاین,آفتکش فوزالون
- چکیده: آزمایشی با هدف تعیین اثر کاربرد بنتونیت سدیم برتولید، قابلیت هضم و مصرف خوراک گاوهای شیرده هلشتاین تغذیه شده با سیلاژ یونجه آلوده به آفتکش فوزالون، انجام شد. از 20 رأس گاو شیرده هلشتاین (میانگین وزن 37±577 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با دادههای تکرار شده در واحد زمان استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) شاهد: حاوی سیلاژ یونجه بدون آفتکش فوزالون و بنتونیت سدیم 2) شاهد + بنتونیت سدیم (تغذیه روزانه 330 گرم بنتونیت برای هر رأس حیوان) 3) شاهد + سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون و 4) شاهد + بنتونیت سدیم (330 گرم در روز) و سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون بودند. مصرف ماده خشک و راندمان شیردهی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت ولی میزان تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم نسبت به تیمار شاهد، بالاتر بود (05/0p<). مقدار مدفوع در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم بهویژه تیمار 4 کمترین بود (05/0>p). انتقال فوزالون از خوراک آلوده، به شیر مشهود بود بهطوریکه ضریب انتقال آن برای تیمارهای 3 و4 بهترتیب برابر با 35/1 و 79/0 درصد محاسبه گردید و بنتونیت سدیم توانست با اختلاف معنیداری از ورود فوزالون به شیر ممانعت نماید (05/0p<). همچنین دفع روزانه فوزالون از طریق ادرار و مدفوع بهطور معنیداری در تیمار حاوی بنتونیت سدیم افزایش یافت (05/0>p). نتایج کلی نشان داد که فوزالون از طریق خوراک آلوده، به شیر انتقال مییابد و بنتونیت سدیم علاوه بر بهبود عملکرد دامها میتواند مانع از ورود فوزالون به شیر گردد.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to evaluate the impact of sodium bentonite (SB) on milk yield, digestibility and feed intake of Holstein dairy cows fed phosalone pesticide-contaminated alfalfa silage. Twenty Holstein dairy cows (average weight 577±37 kg) were used as a completely randomized design with repeated measurements. Experimental treatments were 1) control: containing alfalfa silage without pesticide phosalone and SB, 2) control + SB alone (330g SB/head/day), 3) control + contaminated alfalfa with phosalone, and 4) control + SB (330g/day) + contaminated alfalfa with phosalone. Dry matter intake (DMI) and milk efficiency were not affected by the treatments, but the milk production, digestibility of DM and organic matter were higher in treatments containing SB compared to control (P<0.05). Fecal contents were significantly (P<0.05) lower in the treatment containing SB (especially treatment 4). The phosalone transfer from contaminated feed to milk was evident, as its transfer coefficient for treatments of 3 and 4 were 1.35 and 0.79% respectively. The transferring of phosalone to milk decreased significantly by the SB application (p<0.05). Also excreted phosalone via urine and fecal increased significantly in treatments with SB (p<0.05). Results indicated that phosalone is transferred to the milk via the contaminated feed, and SB as well as improvement of animal performance can be prevented from entering phosalone to the milk.
- انتشار مقاله: 04-05-1395
- نویسندگان: محسن کاظمی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,آمنه اسکندری تربقان,یونس اسماعیل جامی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رنگ,میکروارگانیسم,جاذب,تولید گاز,بروموکروزول گرین
- چکیده: آزمایشی با هدف بررسی دو جاذب خاکستر تهیه شده از پوست خربزه و بنتونیت سدیم فرآوری شده در حذف رنگ بروموکروزول گرین بهعنوان یک منبع آلودهکنندۀ آبی در یک محیط کشت تهیه شده از میکروارگانیسمهای شکمبه و بزاق مصنوعی انجام شد. از بروموکروزول گرین در سه سطح (صفر، 5 و 10 پیپیام) همراه با بنتونیت سدیم یا خاکستر پوست خربزه هر کدام در سه سطح (0، 4 و 8 میلیگرم) بهصورت فاکتوریل 3×2×3 و با پایۀ کاملاً تصادفی در محیط کشت، استفاده شد. برخی از فراسنجههای تخمیری در محیط کشت برآورد گردید و اثر جاذبها در حذف رنگ بروموکروزول گرین اضافه شده به آب در زمانهای 3 و 24 ساعت، نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. افزودن هر دو جاذب منجر به حذف کارآمد رنگ از آب (بهویژه سطح چهار درصد خاکستر پوست خربزه) شد. افزایش رنگ از صفر به 5 پیپیام، منجر به افزایش معنیدار پتانسیل تولید گاز و تولید تجمعی گاز در زمانهای 12، 24 و 48 ساعت انکوباسیون، انرژی قابل متابولیسم، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، انرژی خالص شیردهی، بازده تولید پروتئین میکروبی و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P)، اما کلیۀ این فراسنجهها در سطح 10 پیپیام رنگ، کاهش معنیدار یافت. در مجموع، اضافه کردن دو جاذب به محیط کشت نه تنها مانع کاهش اثرات منفی رنگ (سطح 10 پیپیام) بر فراسنجههای تخمیری نشد، بلکه منجر به کاهش برخی از این فراسنجهها شد و بهنظر میرسد میکروارگانیسمهای شکمبه میتوانند از بروموکروزول گرین (تا سطح 5 پیپیام) در جهت بهبود فراسنجههای تخمیری بهره ببرند.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to investigate two adsorbents containing ash prepared from the melon skin and sodium bentonite in removing bromocresol green as water pollutant in a culture medium prepared from rumen microorganisms and artificial salivary. Bromocresol green at three levels (0, 5 and 10 ppm) with processed sodium bentonite or ash prepared from melon skin, each at three levels (0, 4 and 8 mg) were used with a 3×2×3 factorial experiment in a laboratory media according to completely randomized design. Some of the fermentation parameters were estimated in the culture medium and the effect of adsorbents on bromocresol green removal was also evaluated in water at 3 and 24 hours. The effective removal of dye was observed (especially at 4% skin melon ash) when two adsorbent was added to water. Compared to the control, the gas production potential, cumulative gas production after 12, 24 and 48h incubation, metabolizable energy, short chain fatty acids, net energy for lactation, microbial protein yield, and organic matter digestibility increased significantly (P<0.05) when 5ppm of dye was added to the culture medium, but the 10 ppm of dye resulted in a decrease in these parameters. Generally, the addition of two adsorbents to the culture medium not only did not reduce the negative effects of the dye (10 ppm) on the fermentation parameters but also reduced some of these parameters and also it seems that ruminal microorganisms can use bromocerosol green (up to 5 ppm) to increase their fermentation parameters.
- انتشار مقاله: 07-08-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی خرم آبادی,رضا ولی زاده,سمیه حیدری,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: ساپونین,گوسفند,تخمیر,متابولیتهای خونی,پروتوزوآ
- چکیده: این آزمایش با هدف مطالعه اثر استفاده از سطوح مختلف ساپونین خالص(Loba Chemie Ltd.) بر قابلیت هضم، فراسنجههای تخمیری، جمعیت پروتوزوآی شکمبهای و فراسنجههای خونی در گوسفندان نر بلوچی انجام شد. از 4 رأس گوسفند نر بلوچی با میانگین وزن زنده 2/2±3/40 کیلوگرم و دارای فیستولای شکمبهای در قالب طرح چرخشی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1-جیره پایه (شاهد)، 2-جیره پایه + 75 میلیگرم ساپونین در هرکیلوگرم ماده خشک جیره، 3-جیره پایه + 150 میلیگرم ساپونین و 4-جیره پایه + 300 میلیگرم ساپونین بودند. ساپونین، تأثیری بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی (ADF وNDF) جیره نداشت (05/0P>). غلظت استات، پروپیونات، بوتیرات، والرات و نیز pH مایع شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>)، اما سطح 300 میلیگرم ساپونین باعث افزایش کل اسیدهای چرب فرار در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P). با افزایش ساپونین در جیره، میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی و جمعیت پروتوزوآ کاهش یافت (05/0>P). همچنین میانگین سطح تریگلیسیرید خون با افزایش ساپونین در جیره، کاهش یافت (05/0>p) ولی سطح کلسترول، لیپوپروتئینهای با چگالی کم یا زیاد (LDL و HDL) تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0P>). هرچند استفاده از ساپونین تا سطح 300 میلیگرم در جیره گوسفندان در کوتاه مدت، اثر سوئی بر سلامت دام نداشت، اما در میان فراسنجههای مورد مطالعه، غلظت نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، تریگلیسرید، و شمار پروتوزوآی شکمبهای تحت تأثیر مصرف ساپونین قرار گرفت. با این وجود برای اثبات اثرات مفید ساپونین بر عملکرد دام، نیاز به مطالعات بیشتر میباشد.
- چکیده انگلیسی: This experiment was conducted to study the effect of different levels of pure saponin (Loba Chemie Ltd.) on digestibility, fermentation parameters, ruminal protozoa population and blood metabolites in Baluchi male sheep. Four rumen fistulated Baluchi male sheep (LW=40.3±2.2kg) were used in a change-over design. Experimental treatments were 1) basal diet (control), 2) basal diet + 75 mg saponin per kg of diet (DM basis), 3) basal diet + 150 mg saponin, and 4) basal diet + 300 mg saponin. Saponin did not affect apparent digestibility of dry matter, organic matter, crude protein, crude fat, NDF, and ADF of the diet (P>0.05). Concentration of acetate, propionate, butyrate, valerate and also pH of the rumen fluid were not affected by the treatments (P>0.05), but the level of 300 mg saponin increased total volatile fatty acids compared to the control group (P<0.05). The mean of ammonia nitrogen concentration and total number of protozoa were decreased with the increasing of saponin in the diet (P<0.05). Also by increasing saponin in the diet, the mean of blood triglyceride concentration decreased (P<0.05) but cholesterol, HDL, and LDL level were not affected by the treatments (P>0.05). Although use of saponin up to 300 mg in the diet, had no negative effect on the health of animal, but among the studied parameters, ammonia nitrogen concentration, total volatile fatty acids, blood triglyceride and numbers of ruminal protozoa were affected by saponin. However, more studies are needed to prove the beneficial effects of saponins on animal performance.
- انتشار مقاله: 26-11-1395
- نویسندگان: محمد مهدی محقی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,محسن کاظمی,آمنه اسکندری تربقان
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: علوم دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: شیر,بنتونیت سدیم,گاوهای شیرده هلشتاین,آفتکش فوزالون
- چکیده: آزمایشی با هدف تعیین اثر کاربرد بنتونیت سدیم برتولید، قابلیت هضم و مصرف خوراک گاوهای شیرده هلشتاین تغذیه شده با سیلاژ یونجه آلوده به آفتکش فوزالون، انجام شد. از 20 رأس گاو شیرده هلشتاین (میانگین وزن 37±577 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با دادههای تکرار شده در واحد زمان استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) شاهد: حاوی سیلاژ یونجه بدون آفتکش فوزالون و بنتونیت سدیم 2) شاهد + بنتونیت سدیم (تغذیه روزانه 330 گرم بنتونیت برای هر رأس حیوان) 3) شاهد + سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون و 4) شاهد + بنتونیت سدیم (330 گرم در روز) و سیلاژ یونجه آلوده به فوزالون بودند. مصرف ماده خشک و راندمان شیردهی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت ولی میزان تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم نسبت به تیمار شاهد، بالاتر بود (05/0p<). مقدار مدفوع در تیمارهای حاوی بنتونیت سدیم بهویژه تیمار 4 کمترین بود (05/0>p). انتقال فوزالون از خوراک آلوده، به شیر مشهود بود بهطوریکه ضریب انتقال آن برای تیمارهای 3 و4 بهترتیب برابر با 35/1 و 79/0 درصد محاسبه گردید و بنتونیت سدیم توانست با اختلاف معنیداری از ورود فوزالون به شیر ممانعت نماید (05/0p<). همچنین دفع روزانه فوزالون از طریق ادرار و مدفوع بهطور معنیداری در تیمار حاوی بنتونیت سدیم افزایش یافت (05/0>p). نتایج کلی نشان داد که فوزالون از طریق خوراک آلوده، به شیر انتقال مییابد و بنتونیت سدیم علاوه بر بهبود عملکرد دامها میتواند مانع از ورود فوزالون به شیر گردد.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to evaluate the impact of sodium bentonite (SB) on milk yield, digestibility and feed intake of Holstein dairy cows fed phosalone pesticide-contaminated alfalfa silage. Twenty Holstein dairy cows (average weight 577±37 kg) were used as a completely randomized design with repeated measurements. Experimental treatments were 1) control: containing alfalfa silage without pesticide phosalone and SB, 2) control + SB alone (330g SB/head/day), 3) control + contaminated alfalfa with phosalone, and 4) control + SB (330g/day) + contaminated alfalfa with phosalone. Dry matter intake (DMI) and milk efficiency were not affected by the treatments, but the milk production, digestibility of DM and organic matter were higher in treatments containing SB compared to control (P<0.05). Fecal contents were significantly (P<0.05) lower in the treatment containing SB (especially treatment 4). The phosalone transfer from contaminated feed to milk was evident, as its transfer coefficient for treatments of 3 and 4 were 1.35 and 0.79% respectively. The transferring of phosalone to milk decreased significantly by the SB application (p<0.05). Also excreted phosalone via urine and fecal increased significantly in treatments with SB (p<0.05). Results indicated that phosalone is transferred to the milk via the contaminated feed, and SB as well as improvement of animal performance can be prevented from entering phosalone to the milk.
- انتشار مقاله: 04-05-1395
- نویسندگان: محسن کاظمی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,آمنه اسکندری تربقان,یونس اسماعیل جامی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات تولیدات دامی
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: تجزیه,دیازینون,علف یونجه,فوزالون
- چکیده: آزمایشی با هدف مقایسه روند تجزیه بقایای سموم فوزالون و دیازینون در علف یونجه تازه، سیلو شده و انبار شده بهصورت خشک در شرایط مزرعه انجام شد. بخشی از مزرعه یونجه جدا و به کرتهای مساوی تقسیم و با سموم فوزالون و دیازینون سمپاشی شد. نمونههایی از علف یونجه تازه، سیلو شده و خشک شده با فواصل زمانی مشخص به ترتیب تا زمانهای 15 روز، 14 و 24 هفته بعد از سمپاشی، گرفته شد. بقایای سموم با روش گازگروماتوگرافی جرمی (GC-Mass) تعیین شدند. مقدار فوزالون و دیازینون در روز پانزدهم پس از سمپاشی در علف یونجه تازه به ترتیب برابر با 13/2±33/57 و 51/1±75/24 میلیگرم در هر کیلوگرم ماده خشک بود. زمان تجزیه شدن50 درصد فوزالون و دیازینون در علف یونجه تازه به ترتیب برابر با 34/4 و 62/3 روز بود. هیچگونه بقایایی از دیازینون در 14 هفته بعد از انبار کردن علف یونجه به صورت خشک مشاهده نشد، ولی مقدار فوزالون در علف یونجه خشک تا 24 هفتگی برابر 32/3 میلیگرم بود. همچنین در اثر سیلو کردن، هیچگونه بقایایی از دیازینون و فوزالون بهترتیب در هفتههای 12 و 14 نمونهگیری مشاهده نشد. نتایج کلی آزمایش نشان داد فوزالون نسبت به دیازینون از قابلیت تجزیه کمتری در هر سه علف یونجه تازه، سیلوشده و انبارشده بهصورت خشک برخوردار بوده و این دو سم میتوانند بهطور نسبی تا مدتها در علف یونجه باقی بمانند. همچنین سیلوکردن نسبت به انبارکردن علف یونجه به صورت خشک، تأثیر بیشتری بر کاهش باقیمانده سموم با گذشت زمان داشت.
- چکیده انگلیسی: An experiment was conducted to compare the degradation rate of phosalone and diazinon residues in fresh, ensiled alfalfa and baled alfalfa hay under farm conditions. Part of an alfalfa field selected, divided into equal plots and then was sprayed with diazinon and phosalone. The samples of fresh or ensiled alfalfa and baled alfalfa were taken at specified intervals (up to15 days, 14 and 24 weeks after spraying, respectively). Pesticides residues were measured by gas chromatography-Mass spectrometry (GC-MASS). In the 15th day after spraying, the phosalone and diazinon residues were 57.33±2.13 and 24.75±1.51 mg/kg DM of fresh alfalfa respectively. The half-life of diazinon and phosalone in fresh alfalfa were 4.34 and 3.62 days, respectively. No diazinon residues were observed at 14 weeks after baling; however, phosalone residue was 3.32 mg during 24 weeks after baling. No residues of diazinon and phosalone were observed in alfalfa at weeks 12 and 14 after ensiling, respectively. Phosalone compared to diazinon, had a less degradation rate in fresh, ensiled alfalfa and baled alfalfa hay, and both pesticides can remain relatively stable in alfalfa for a long term. Ensiling compared to baling was also more effective in degradation of pesticides residues with passage of time.
- انتشار مقاله: 07-12-1395
- نویسندگان: محسن کاظمی,عبدالمنصور طهماسبی,رضا ولی زاده,عباسعلی ناصریان,آمنه اسکندری تربقان,آزاده صنعی
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: تحقیقات دامپزشکی و فرآوردههای بیولوژیک
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: رنگ,محیط کشت,جاذب,کریستال ویولت,آلودهکننده آب
- چکیده: کریستال ویولت از جمله آلایندههای آبی محسوب میشود، بنابراین پژوهشی با هدف بررسی اثر افزودن رنگ کریستال ویولت (صفر، 3، 6 و 9 پیپیام) با سطوح مختلف بنتونیت سدیم یا خاکستر پوست خربزه (صفر، 4 و 8 میلیگرم بهعنوان جاذب) به محیط کشت تهیه شده از مایع شکمبه گوسفند در قالب طرح فاکتوریل 3×2×4 انجام شد. کارآیی هر یک از جاذبهای فوق (صفر، 4 و 8 میلیگرم) در حذف کریستال ویولت اضافه شده به آب (صفر، 3، 6 و 9 پیپیام) در زمانهای 3 و 24 ساعت انکوباسیون، نیز ارزیابی شد. هر دو جاذب فوق (بهویژه بنتونیت سدیم) منجر به حذف کارآمد رنگ از آب شدند. افزودن رنگ تا سطح 6 پیپیام به محیط کشت، باعث کاهش معنیدار تولید تجمعی گاز در زمانهای 12 و 24 ساعت انکوباسیون، پتانسیل تولید گاز، میزان کل اسیدهای چرب فرار، نیتروژن آمونیاکی و نیز کلیه پارامترهای تخمیری برآورده شده از تولید گاز شامل تولید پروتئین میکروبی، قابلیت هضم ماده آلی، انرژی خالص شیردهی و انرژی قابل متابولیسم در مقایسه با تیمار شاهد شد (0001/0>P). مقدار pH محیط کشت تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. با افزودن هر یک از جاذبها (بهویژه سطح 4 درصد)، کلیه پارامترهای تولید گاز و فراسنجههای برآورد شده از تولید گاز، کاهش معنیداری را نشان دادند (0001/0>P). نتایج کلی نشان داد کاربرد کریستال ویولت حتی در سطوح پایین، اثر منفی بر فعالیتهای تخمیری میکروارگانیسمهای محیط کشت دارد. اگرچه که هر دو جاذب منجر به حذف کارآمد رنگ از آب شدند، ولی نتوانستند از اثرات منفی آن بر محیط کشت بکاهند.
- چکیده انگلیسی: Crystal Violet is considered as a source of water pollution, therefore, An experiment was carried out to determine the effect of adding crystal violet (0, 3, 6, and 9 ppm) with different levels of sodium bentonite or melon peel ash (0, 4, and 8 mg as adsorbent) to a culture medium prepared from rumen fluid of sheep in a 4×2×3 factorial design. The effect of two adsorbents (0, 4, and 8 mg) on the removal of the violet crystal added to water (0, 3, 6, and 9 ppm) at 3 and 24 h incubation was also evaluated. The effective removal of dye was observed for above adsorbents (especially sodium bentonite). The gas production at 12 and 24 h, potential gas production as well as TVFA, NH3-N and all the fermentation parameters estimated from gas production including microbial protein yield, organic matter digestibility, net energy for lactation (NEl) and metabolism energy (ME) was decreased compared to control when the dye was added to media at 6 ppm (p<0.0001). The culture medium pH was not affected by the experimental treatments. By adding adsorbents (especially at 4%), most of gas production parameters and estimated parameters from gas production showed a significant decrease (p<0.0001). The overall results showed that the use of crystal violet even at low levels has a negative effect on fermentation activities of microorganisms in the media. Although two adsorbents led to a dye significant decrease in water, however they could not reduce the negative effects of dye in the media.
- انتشار مقاله: 25-09-1396
- نویسندگان: محسن کاظمی,الیاس ابراهیمی,آمنه اسکندری تربقان,رضا ولی زاده
- مشاهده
- جایگاه : پژوهشی
- مجله: پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
- نوع مقاله: Journal Article
- کلمات کلیدی: انکوباسیون,بنتونیت,نیتروژن آمونیاکی,برونتنی
- چکیده: زمینهمطالعاتی: بنتونیت یک ترکیب آلومینوسیلیکاته بوده که در تغذیه نشخوارکنندگان کاربرد فراوان دارد. هدف: آزمایشاتی با هدف بررسی اثر انواع بنتونیتهای سدیمی، کلسیمی، فرآوری شده و طبیعی بر غلظت نیتروژن آمونیاکی در شرایط برونتنی انجام شد. روش کار: در آزمایش اول، غلظت نیتروژن آمونیاکی در یک محیط کشت حاوی بنتونیتهای فرآوری شده (درصد جرمی اسید سولفوریک به بنتونیت 10، 15 و 20) و طبیعی در زمانهای 4 و 24 ساعت انکوباسیون مورد مقایسه قرار گرفت و در آزمایش دوم، اثر اضافه کردن سطوح مختلف بنتونیت سدیم یا کلسیم در زمانهای مختلف انکوباسیون بر غلظت نیتروژن آمونیاکی در یک محیط کشت حاوی جیرههای غذایی با پروتئین تجزیهپذیری شکمبهای متفاوت، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: غلظت نیتروژن آمونیاکی پس از 4 ساعت انکوباسیون، تحت تأثیر تیمارها قرار گرفت (05/0>P) بهطوریکه کمترین غلظت در تیمار 15 درصد و بیشترین مقدار در تیمار 20 درصد مشاهده گردید. در آزمایش دوم غلظت نیتروژن آمونیاکی برای جیرههای با پروتئین تجزیهپذیر بالا در زمانهای 2 و 4 ساعت انکوباسیون، تحت تأثیر تیمارها قرار گرفت (05/0>P) بهطوریکه کمترین مقدار در جیرههای حاوی 2 درصد بنتونیت سدیم و بیشترین نیز در تیمار شاهد مشاهده گردید. همچنین غلظت نیتروژن آمونیاکی در جیرههای با پروتئین تجزیهپذیر کم، تنها در زمان 4 ساعت پس از انکوباسیون تحت تأثیر نوع تیمارها قرار گرفت (05/0>P). نتیجهگیرینهایی: نتایج نشان داد غلظت نیتروژن آمونیاکی تحت تأثیر فرآوری بنتونیت و یا نوع بنتونیت سدیمی یا کلسیمی قرار گرفته و بیشترین جذب نیتروژن آمونیاکی در ساعات اولیه انکوباسیون (2 و 4 ساعت) مشاهده گردید.
- چکیده انگلیسی:
- انتشار مقاله: 06-04-1397
- نویسندگان: مرتضی خباز سیرجانی,عبدالمنصور طهماسبی,عباسعلی ناصریان,حسن کرمانشاهی,محسن کاظمی,آمنه اسکندری تربقان,الیاس ابراهیمی خرمآبادی
- مشاهده