چکیده:
احیاء اندیشههای فلسفی و کلامی توماس آکوئینی در دورهی مدرن، همواره یکی از دغدغههای اندیشمندانی بوده که پاسخ بسیاری از معضلات فلسفی و الهیاتی عصر جدید را تنها در آثار او دستیافتنی میدانستند. این نحوهی نگرش به اندیشههای توماس که از دیرباز تاکنون، به تومیسم مشهور بوده است، از اواسط قرن بیستم، با پدید آمدن رویکردی نوپا به تفکر توماس با عنوان تومیسم تحلیلی، عصر تازهای از تومیسم را رقم زد. تومیستهای تحلیلی با بهرهگیری از فلسفهی تحلیلی بهویژه مبانی فلسفی و منطقی فرگه، تفسیرهای خاصی از اندیشههای فلسفی توماس آکوئینی ارائه کردهاند که توجه جدی دیگر طرفداران تفکر توماس را به خود برانگیخته است. این جریان نوظهور، با آنتونی کنی و تفسیرهای او بر آثار توماس به اوج خود رسید. آنتونی کنی با اتخاذ نگرشی فرگهای نسبت به وجودشناسی توماس، تلاش کرد تا تناقضات و چالشهای پیش روی نظریهی وجود در فلسفهی توماس را بنمایاند و وجودشناسی او را حاوی نظریههایی در خصوص وجود نشان دهد که از ارزش فلسفی چندانی برخوردار نیستند. در این جستار، بهتفصیل، بهنقد و بررسی رویکرد تحلیلیِ آنتونی کنی به وجودشناسی توماس آکوئینی خواهیم پرداخت.
چکیده انگلیسی:
The revival of Aquinas's philosophical and theological thought in modern age has been one of the mental disturbances of thinkers that found Aquinas's ideas the best guide for resolving the modern philosophical and theological problems. This attitude to Aquinas's ideas, that known as Thomism, in 20th century by raising the Analytical Thomism resulted in a new age of Thomism. Analytical Thomists by enjoying from analytic philosophy especially the logical foundations of Ferege's thought presented new interpretations of Aquinas’s ideas. This new approach culminated by Anthony Kenny and his interpretations of Aquinas. Adopting the logical foundations by of Frege, Kenny tried to show that Aquinas’s Ontology has many contradictions and is not an authentic view about Being. In this article, we try to survey and criticize the Kenny's approach to Aquinas's Ontology.
خبرنامه
برای ثبت نام در خبرنامه و دریافت خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید.